مردمی که هر کدام هزار اختلاف صنفی و سیاسی با حکومت دارند و مایل به بیان آنها و رسیدن به خواست های خود هستند، باید مشکلی را حل کنند که گریبانگیر همه است: تشکیل گروه و کار جمعی ـ‌ تک تک نمی توان کاری را پیش برد. مشکلات کار سیاسی را همه می دانیم. اولین آنها ترتیب گفتار سیاسی مرتب و پیوسته است که به هیچوجه کار آسانی نیست ـ شاهدیم که مدعیان، بیشتر سر و ته کار خود را با شعار هم می آورند. دومی هم سازماندهی است که می بینیم در چه وضعی است. نقداً این بخش را کنار می گذارم.

در این جا می خواهم به بخشی بپردازم که معمولاً صنفی می نامیم، هرچند محدود به گروه های حرفه ای که معنای اولیۀ صنف است، نیست. این دعوا های صنفی در معرض سؤاستفادۀ افرادی است که تصور می کنم کلمۀ زالو روش عملشان را به بهترین شکل بیان می کند. این ها کسانی هستند که در اعتراض موجود سهمی دارند و شریکند ولی نه فقط به واسطۀ فعالیت در این زمینه، بل با سود بردن از پشتیبانی مالی و رسانه ای که از منابع معین ارزانی شان می شود، در صف اول مدعیان قرار می گیرند و به تناسب توانایی خود و امکاناتی که در اختیارشان قرار میگیرد، می کوشند تا صاحب اختیار کار شوند ـ عملاً به عنوان سخنگو و نه رهبر. از آنجا که بضاعت دومی را ندارند، پس خود را در مقامی قرار می دهند که جلوی صحنه باشند و بدون گردن گرفتن مسئولیت خاص، از سوی گروهی که بدین ترتیب خود را در مقام نمایندگیش قرار می دهند، سخن بگویند. دو مورد از این روش را تا به حال شاهد بوده ایم، یکی در مورد زنان و دیگر در مورد داغدیدگان هواپیمای اوکراینی.

نکته در دفاعی نیست که اینها قرار است از حقوق موکلان تسخیری خود بکنند، این پایۀ اعتبار گیری آن هاست، در سؤ استفادۀ سیاسی است که از موقعیت به دست آمده می کنند. در حقیقت، امکاناتی که از سوی نو محافظه کاران در اختیار این افراد قرار می گیرد، به قصد همین سؤ استفادۀ سیاسی است که حواله شان می شود، برای سواری گرفتن از اعتراضات صنفی.

افرادی را که می گویم، بار ها و بار ها در رسانه ها دیده اید. حتماً اگر هم دقت کافی نکرده اید، شاهد بوده اید که بخش فرا صنفی یا به عبارت روشن تر، سیاسی گفتارشان که با استفاده از فرصت، با اصرار و تکرار در همه جا می پراکنند، خطی بسیار روشن و آشنا را تعقیب می نمایند. اینها در حقیقت، آن کسوت سیاسی را که اعتراضات صنفی ایرانیان، خود نتوانسته برگزیند و بر تن کند، به عاریت و زور و محض تحقق منافع گروهی که به تمام معنا بدخواه ایرانیان است، به تنش می کنند. اگر غیر از این بود، چه دلیل داشت که گفتار در بارۀ حجاب، همه جا با تشویق صریح تحریم و ترغیب ضمنی به جنگ، همراه گردد و از این جالب تر، دائم با حمله به دمکرات های آمریکایی که به زعم جمهوریخواهان، در این زمینه سستی به خرج داده اند، همنشین گردد؟

یا چه دلیل داشت که داغدیدگان سقوط هواپیمای اوکراینی خواستار منع رفت و آمد هوایی در آسمان ایران یا قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست گروه های تروریستی بشوند؟

هر کس حق دارد خواستار لغو حجاب اجباری بشود یا مصراً بخواهد که مسئولیت هر کس در سقوط هواپیما روشن شود و مسئلۀ غرامت هم به ترتیب روشنی حل گردد. از سوی دیگر همه کس می تواند و حق دارد مشی سیاسی نو محافظه کاران را برگزیند. ولی بین آن خواست ها و این انتخاب هیچ ارتباط لازمی نیست.

پیوند زدن این گزینۀ سیاسی به خواست های صنفی و تحمیلش به دیگر مردم و نیرویی را که باید صرف رسیدن به هدف دیگری بشود، صرف این کار کردن، از زمرۀ تقلب است. اگر کسی می خواهد موضع سیاسی اتخاذ کند و کار سیاسی بکند ـ حال به هر شکل و صورت ـ حق دارد چنین کند ولی باید الزاماتش را هم بپذیرد. آنچه پذیرفته نیست، سیاسی کاری است، از کثیف ترین نوعش و تحت لوای احقاق حق این و آن صنف ستمدیده. بخصوص اگر با باجگیری عاطفی همراه بشود.

اینها خون مبارزان ایرانی را می مکند و اعتراضات ملت ایرانی را در مقابل دستمزدی (چه مادی و چه معنوی) که می گیرند، می دزدند و واریز می کنند به حساب دشمنان این ملت. سیاسی شدن اعتراضات صنفی که باید توسط مردم ایران، به انتخاب آنان و در جهت منافعشان، انجام بپذیرد و راهگشای خلاصی شان از نظام فاشیستی موجود گردد، در عمل به این ترتیب واقع شده و ارتش رسانه ای موجود هم کامل در خدمت این کار قرار دارد.

آرتور کستلرکه از ابتدای برآمدن فاشیسم با آن مبارزه کرده بود،  بعد از شکست سیاست مماشات و پیروزی های آلمان در ابتدای جنگ جهانی دوم، نوشت: جنگ ما را از ما دزدیدند و باختندش. کاری هم که اینها دارند با مبارزات ملت ایران می کنند از همین قماش است. نیروی ملت را هرز می برند و خرج سیاست احمقانه ای می کنند که از سپتامبر دو هزار و یک تا به حال، بر همه معلوم گشته که جز نتیجۀ عکس ثمری ندارد و قربانیانش مردم تیره بخت خاورمیانه هستند نه حکام زورگوی منطقه.

همان طور که باید نمایندگان شاخص سیاست نو محافظه کاران در ایران را که رجوی و پهلوی هستند، از میدان دعوای آزادیخواهی بیرون راند، باید این خرده پاها هم که هر یک گوشۀ صنفی کار را گرفته اند و در همان جهت گام بر می دارند، به حاشیه فرستاد تا نتوانند بیش از این نفس مبارزه را بگیرند و مردم ایران را به بیراهه بکشانند.

۱۳ اوت ۲۰۲۲، ۲۲ مرداد ۱۴۰۱

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)