او کودک کار و کارگر ساختمانی بود و در جریان اعتراضات آبان ۹۸ در درگیریهای فلکه دروازه به دست مأموران یگان ویژهی نیروی انتظامی در سن ۱۷ سالگی کشته شد.
مراسم خاکسپاری او نیز با تهدید نیروهای امنیتی در خلوت و سکوت رسانهای برگزار شد.
اگر زنده بود امروز بیست ساله می شد.
از روز مرگی ات
گل ِ من
رها شده ای؟!
هفده بهار ِ بی بار
بر شانه های خسته کشیدی
و بیش از این نکشیدی!؟
جانت به لب رسید سرانجام
رها شدی از خود
آواز روشنت پیچید
در آوازِدوزخیان ِله شده
درآوازِ مردمان ِ تهی دست
تا؛
کودکان ِ کار،
درکلاس ِ درس بنشینند
تا؛
رنگین کمان رویایت
آرزوی های یخ زده را
گرما بخشد….
**
در اوج چهچه ِ بودی که ناگهان
گلوله سُربی
بادست دین پناهان،
برسینه ات نشست
و تو؛
نرسُته،
پژمردی!
سهم تو،
این چهارزمستان بود؟
نه
نه
نه
سهم تو این نبود
سهم تو این نبود
می دانم
می دانم
می دانم
خونت به پای می خیزد
خون ِ تو پرچم ِ سرخ است
چون خون ِ بی شمار جوانان ِ سربه دار
بر شانه های کار گران و ستمکشان
بر دوش ِمردمان ،
فردا .
فردا که دور نیست !
بخواب محسن جان
بخواب
فرزندم….
۲۸/۱۲/۲۰۲۰ پاریس
محسن محمدپور تو خون بر زمین ریختهی همهی کودکان این سرزمینی که بهجای درس خواندن مجبور به کار شدند و بهجای بازی کردن، جنگیدند
محسن محمدپور تو خون بر زمین ریختهی محمرهای، شهری که سالیان سال زیر چکمهی استبداد غارتگران رنگ خرمی به خودش ندید، خونینشهری که هرگز خرمشهر نشد
محسن محمدپور تو خون بر زمین ریختهی کارگران این سرزمینی که بر تلنبار اجسادشان کاخها در باستیهیلز رویید و دژهای بیت خامنهای مستحکم شد.
محسن محمدپور تو خون بر زمین ریختهی مردم آبانی، دلیر و شجاع و تنها، با دستانی خالی که کشته میشود اما دیگر برای لحظهای به ظلم و غارت تن نمیدهد، شکست میخورد اما کاخ فاتحان میلرزاند، میمیرد اما دوباره برمیخیزد و تا ویرانی بنیاد جمهوری اسلامی پیش میرود
محسن محمدپور تو نام مردمی، خونت از زمین میجوشد، خونت سیل میشود و ویران میکند، خونت آب آزادی میشود و میرویاند، تو در قلب ما زندهای، در مشتهای گرهکردهی ما، در خشم ما و در در جنگ ما علیه گرسنگی زندهای محسن محمدپور
تولدت مبارک محسن محمدپور
از یاد نبر وحشت آبانش را
سرسام عمومی زمستانش را
ای از پس ما ساکن این خاک عزیز
از یاد نبر خون جوانانش را
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.