یاداشتی بر یک مجموعه شعر
اخیراً مجموعهشعری از دوست عزیزم اسد رخساریان تحت عنوان ”سبکی خنده سنگینی اندوه فراموشی” بە دستم رسید و چند روزی را با تورق و خواندن آن سر کردم. اسد رخساریان از آن دسته شاعرانی است که در شعر آزاد به نوعی از شعر که میشود آن را محصولی بیابینی میان شعر روایی و شعر گفتار نامید متمایل است و میانهی چندانی با شعر و شیوەی نگارش امثال من کە به پیچشهای زبانی و فرمهای آنچنانی و… ، وقع بسیار مینهیم، ندارد. از آنجایی که شعر و ادبیات با وجود اهمیت وافر و روزافزون آن، برای من مقولهای ایدئولوژیک نیست و هرکە را چون من ننوشت و ننگریست، چنان کە مرسوم است، به کناری نمینهم، بد ندیدم چند خطی را به عنوان معرفی این کتاب بنویسم. باشد که خوانندهگان خود را بیابد.
در نگاه اول به نظرم آمد که عنوان این مجموعه شعر عنوان غریب و آشنایی است. از همان ابتدا رمانهای میلان کندرا را به خاطر من آورد. در عنوان این کتاب، همزمان کلماتی از نام دو رمان میلان کندرا را میشود کنار همدیگر دید اما به نظر میرسد که اتفاقی بوده باشد. اگرچه در متن میشود نشانههایی از مقولات مورد بحث رمانهای میلان کندرا را در قالب شعر دید اما به رغم اینها، برای من آسان نبود ارتباطی میان آنها برقرار کنم.
راه دوری نمیرویم ما عزیز من
تمامی راهها آزمودهاند
پایان خط افق چون برسیم
پریدهرنگتر از شبهای مهتابی پاییزی
دستی تکان میدهیم فقط
برای بدرود گفتن با هم
که یعنی هردو میدانیم
آن ماجراها بر ما چرا گذشت
و چه خواهد گذشت بر آنها
که میآیند بعد از ما و
پای میخواهند بگذارند
در جایهای گودرفته
بارانخورده
یا برف پوشانده
پایهای ما!
اسد رخساریان این مجموعه اشعار را آنگونه که در پانوشت برخیشان به تاریخ نوشتن اشاره کرده است، در طول حدود ده سال گذشته نوشته است (به استثنای یکی از آنها که بسیار قدیمیتر است) و شاید همین سفر در زمان و سفر در عمر، شاعر را به انتخاب چنین عنوانی برانگیخته باشد. نوعی از خواست پخته شدن و از پیله درآمدن و دعوت به آشنایی با خود در اشعار کتاب موج میزند. به خصوص در چند موردی که شاعر کاملا به زبان نثر روی آورده است این اشارات کاملا مشهود هستند. غالب صفحات کتاب را اشعاری در قالب آزاد تشکیل دادهاند اما مسئلهی کمی عجیب آنکه چند شعر در اوزان عروضی هم به کتاب راه یافتهاند که از نظر نویسندهی این سطور ترکیب چندان خوبی نیست و کاش چنین نبود. اما در چند موردی که شاعر به صورت منثور به سخن درآمده است ذکاوتی دیدم که لذت خواندن اشعار را با سمت و سو دادن به آنها بیشتر میکند.
کتاب در کلیت خود و با در نظر نگرفتن چند مورد استثنایی (همچون اشعار موزون و برخی دیگر از اشعار کە در فضای متفاوتی سیر میکنند) نوعی سیر و سلوک شخصی شاعر را بازنمایی میکند. او که معنا را در چیزهایی یافته است و بعد در آنها بارها و بارها شک کرده است و در نهایت در یک دور تکرار شوندهی ”سبکی خنده سنگینی اندوهِ فراموشی” خود را گرفتار میبیند، به خود باز میگردد. به بازشناختن خود و همزمان در همان دور تکرار شونده که خود زندگیست، میزیاد؛ اما این بار خود را فرزانهتر مییابد. فرزانگیای که به ادعای شاعر برخواسته از تجربیات و دانستهها و در دست گرفتن افسار امیال خویش است. اما دقیقا در جایی که خواننده انتظار ندارد باز هم به همان دور تکرار شونده باز میگردد و فرزانگی او به جای آنکه در مفاهیم عمیق بشری که قبلا از آنها سخن گفته است نمود پیدا کند، در آینهداری وطن منعکس میشود و حتی سر به حماسهسرایی میزند؛
… نام فلاتام
جان جهانام
آیینهی مهر ایزدبانو
در بازتابش آبها و بارانهاست
آیینهگرداناش شاعری فرزانه است
که به هر دستان گوید
و به هر افسانه
که فلات وطن، این پارهی تن را
دوست میدارش …
و این دور تکرار شونده همچنان برجای است. و آنگاه است که از میان این مجموعه هرکس میوهای مورد پسند خود مییابد، چنانکه من هم:
چقدر جنازهی زخمی به خانه آوردیم
در ظلمات آفتابی روز
و میآوریم در شولای اشکها
بر گردههای مجروحمان
هنوز!
هدف این نوشتار نقد و عیار زدن بر کتاب حاضر نیست بلکە تنها دعوتی است برای مطالعه آن. در حقیقت نوشتن دربارهی کتابهای اینچنینی آسان نیست. از آن رو که اشعار حاضر در کتاب نه در یک فرم مشخص و مشترک هستند که بشود با نگاه به فرم آنها خواننده را با کتاب آشنا کرد و نه از نظر محتوایی یک پیام و خط سیر کاملا مشخص را دنبال میکنند که با قطعیت بشود دربارهی آن نوشت. حتی زبان کتاب کاملا زبان همگنی نیست و تمام اینها بسته به دید خواننده میتوانند نکاتی سلبی یا ایجابی قلمداد شوند.
اسد رخساریان با وجود پرکاری، از جمله شاعران و مترجمان ایرانی مقیم سوئد است که شاید به دلیل خوی خلوت گزیناش کمتر خوانده شده است. در زمینههای ترجمه و پژوهش ادبی و شعر، کتابهای متعددی از او به چاپ رسیده است که از آن میان میتوان به مجموعە شعر “غزل برای زیبای خفتهی ایرانی، ”من و این سازهای همگون و ناهمگون” و ترجمهی رمان ”صدای گل سرخ”، نوشتەی سردار اوزکان و … اشاره کرد.
کتاب ”سبکی خنده سنگینی اندوه فراموشی” امسال، یعنی سال ٢٠٢٢ از سوی انتشاراتی کتاب ارزان در استکهلم سوئد منتشر شده است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.