جنگ اوکراین چه درسی برای بشریت دارد؟
پیامدهای تاریخی جنگ اوکراین
بازتابهای جهانی جنگ اوکراین گستره و عمق بیشتری یافت. بسیاری از صفبندیهای منطقهای دستخوش دگرگونی شد، اتحادیههای اقتصادی ناگزیر از فکر کردن به تجدید نظر در برنامههای بلند مدت خود شدند و حتی نظریهپردازانی که فقط روی راهبردهای بلندمدت نظر میدهند، تئوریهای جدیدی ارائه دادند.
جهان شاهد تلاش روسیه برای ایجاد مناسبات قویتر با چین بوده است، چین تلاش کرد منابع مالیاش در غرب را تا جایی که مقدور است به خانه منتقل کند و زمزمه تقویت پیمان شانگهای افزایش یافت.
آمریکا اعلام کرد از این پس، در تمامی مرزهای ناتو (که البته منظورش اساسا اروپا بود) حضور نظامی قوی خواهد داشت، اقدامی که برخلاف تمامی سیاستهای پیشین اعلام شده و اجرا شده این کشور در دو سه سال اخیر بویژه پس از خروج از افغانستان است.
جنگ اوکراین و مفهوم دمکراسی غربی
نگاه روسیه به شرق و نگاه آمریکا به اروپا هر دو جدید است اما فراتر از تمامی این اقدامها، باید به دگرگونیهایی پرداخت که در آرا و نظرات اندیشمندان غربی به وجود آمده است.
به عنوان نمونه در یک جلسه مهم آنلاین؛ شماری از مورخان معاصر و معروف ضمن نظریهپردازی درباره مفهوم تاریخی جنگ اوکراین، نکاتی درباره ضرورت سازمانیابی اجتماعی مردم به عنوان مهمترین تضمین حفاظت از دمکراسی و حتی زندگی جوامع بشری مطرح کرده و مقابله مسلحانه با تجاوز نظامی به حریم آزادی و استقلال ملل را مورد تاکید قرار دادند.
آنها تاکید کردند که ما غربیها فقط به مسائل مالی نمیاندیشیم بلکه به آینده جهان و آزادی اهمیت میدهیم.
در آن جلسه، از جمله گفته شد: درسی که آلمانی ها، و البته به شکلی گستردهتر اروپاییان، از تاریخ گرفته اند این است که باید صلح طلب باشیم و نباید بجنگیم. اما این درس اشتباهی است. درس درست این است که باید با ستمگر، با خودکامه و با نسلکشی مبارزه کرد.
درس دیگر اینکه مردم در تمامی جوامع بشری برای حفاظت از خود باید سازمان یافته شده و با ایجاد نهادها و انجمنهای متعدد اجتماعی، توان دفاع از جامعه خود و دستاوردهایشان را تضمین کنند.
به سازمانی بپیوندید و یا آن را بسازید!
در این مورد خاص توصیه خاص این تاریخدانان به مردم این بوده است: آرمانی را انتخاب کنید که با آن همدلی دارید و سپس سازمانی را بیابید که به این آرمان اختصاص دارد. اگر چنین سازمانی وجود ندارد، آن را بسازید. نکتهی اصلی این است که باید سازمانها را تقویت کرد زیرا این امر بنیاد جامعهی مدنی و دموکراسی است.
اندیشمندان حاضر در این جلسه گفتگو در باره انواع حکومتهای موجود در جهان حاضر هم ابراز عقیده کرده و بین حاکمیتهای مبتنی بر اتحاد اقشار و حاکمیت موروثی و حاکمیت یک امپراتور به عنوان اشکال نهایی حاکمیت در عصر کنونی موضعگیری کرده و گفتند: شما در اروپا یا میتوانید ادغام و اتحاد داشته باشید یا امپراتوری.
روسیه آخرین کشور اروپایی مهمی است که هنوز در جبهه امپراتوری است. ساختار دولت روسیه اکنون به شکلی است که با توجه به وجود الیگارشی، فقدان حاکمیت قانون و عدم امکان سیاستگذاری داخلی، تنها چیزی که باقی میماند ماجراجویی امپراتوری است. [اهمیت نبرد دونباس در اوکراین]
تاریخ به دست ما ساخته میشود.
این نظریه پردازها افزودند: نخستین گام برای اصلاح این وضعیت این است که بپذیریم تاریخ به دست ما ساخته میشود و آزادی خود، نوعی ارزش است و نه نتیجه نوعی فرآیند.
گاهی برای تایید این ارزش باید دست به اقدامات مخاطرهآمیز زد. نباید به مفهوم سرنوشت تن داد.
اینکه گفته میشود مردم فلان کشور صدها سال است در نظام خودکامه زیسته و به همین علت نمیتوانند دمکراسی داشته باشند درست نیست، مهم انتخاب مردم است، مردم روسیه و اوکراین سالهای سال در یک نظام زیستهاند. اما انتخاب مردم اوکراین و مبارزه برای تحقق انتخابشان است که اکنون جهان را به تحسین واداشته است.
«باید انتخاب کرد، سازمان یافت، و برای آن انتخاب مبارزه کرد».
اینها مهمترین درسهای جنگ اوکراین است که اکنون در بالاترین نهادهای آموزشی جهان به آن اذعان میشود، واقعیتهایی که تا همین ۶۰ روز پیش باور به آنها در جهان غرب یک تابو بود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.