انسان ها دوست دارند با پیوستن به گروه ها و ایجاد پیوند از خود محافظت کنند و این بخشی از تکامل انسانی نیز هست. تعلق به گروه ما را از تنهایی در می آورد و اعتماد به نفس ما را بالا می برد و به بقای ما کمک می کند. گروه گرایی بویژه به نگرانی ما در رویارویی با دنیای مدرن کمک می کند.

 به یاد بیاوریم تلقین غرب زدگی و ترس از ماشین زدگی که آل احمد تعریف  کرد مردم ما را در مواجه با دنیای مدرن به سوی یک دنیای تخیلی سوق داد که به انقلاب ۵۷ منتهی شد. خمینی رسید و حاصل کشت تئوری گروه هایی مانند شریعتی ، مجاهدین و سوسیالیست های با خدا را درو کرد. زمینه را آن ها آماده کرده بودند و در نتیجه فاجعه ی جمهوری اسلامی ایجاد شد. پس از آن گروه های ملی مذهبی و انواع اصلاح طلب را داشتیم که برای نجات حکومت اسلامی متوسل به  عناوین جدیدی شدند و هر کدام به طریقی می خواستند بگویند که اسلام حقیقی آن نیست که فعلاً حکومت نمایندگی می کند بلکه اسلام راستین چیز دیگری است که ما تعریف می کنیم.

در این مدت عده ای از تئوری پردازان جمهوری اسلامی  مانند سروش که به جنگ کمونیست ها رفته بودند، کم کم به وحی شک کردند و بعد قران را ساخته و پرداخته ی محمد دانستند و برخی نیز در وجود امام زمان تردید کردند که البته هیچ یک از این ها هم دردی از دردی های بی شمار ما را درمان نکرده و نمی کند و فقط راه باز می کند تا امروز و فردا از میان این جماعت پیامبر و یا مهدی تازه ای ظهور کند. تا جمهوری اسلامی هست، این گروه ها هم هستند و زاد و ولد این  فرقه ها هم رو به تزاید خواهد رفت.

عده ای هم تازه فهمیده اند که دموکراسی چیز خوبی است ولی به روایت آنها و به سرکردگی آنها و کسی هم نیست  به سبک خودشان دراوایل انقلاب بپرسد: بسمه تعالی ، کجا بودی تا حالا ؟

به تازگی محسن کدیور در مقاله ی *مفصلی صحبت از طیف های جدید دینی  کرده است:

 «مدتها گرایشهای فکری اسلامی به دو رویکرد عمده سنتی و نوگرا با عناوین مختلف تقسیم می شدند. نوگرایان روشنفکران دینی خوانده می شدند. محصولات حوزه های علمیه و قائلان به آن «سنتی» خوانده می شدند و مسلمانان تحصیل‌کرده در غرب «روشنفکر دینی».

 در ادامه می نویسد که دیگر این قدیمی شده و از برکت جمهوری اسلامی ایشان پنج طیف اسلامی را نام برده است که نام آنها به شرح زیر است:

طیف اول. مسلمانان سنتی یا محافظه کار.

طیف دوم. مسلمانان نوسنتی یا نواندیشان محافظه کار.

طیف سوم. مسلمانان تندرو یا بنیادگرا.

طیف چهارم. مسلمانان نواندیش.

طیف پنجم. مسلمانان تجدیدنظرطلب.

گو اینکه بررسی همه ی آنها در اینجا میسر نیست . اما درجایی که از آن به طیف چهارمی از مسلمانان نواندیش اشاره ای دارد که بسیار مهم است :

«طیف چهارم مسلمانان نواندیش: دسته ای که اولاً به تاثیر شگرف مدرنیته در علوم بشری و زندگی انسان واقفند و در راه سازگاری معرفت دینی با مدرنیته تلاش می کنند. ثانیا از دیگرممیزات این طیف نسبت به هر سه طیف قبلی باور به لزوم جدایی نهاد دین از دولت (سکولاریسم عینی) Objective Secularism است. ثالثاً اجتهاد سنتی در فروع فقهی را کافی نمی دانند بلکه به «اجتهاد ساختاری در مبانی و اصول» قائل هستند. »

احتمالاً مقصود خود کدیور و دوستانش هستند که جامع محاسن شده اند. ولی در این میان مشخص نیست که منظور از سکولاریسم عینی چیست. همین قدر معلوم است که باز برای دور زدن لائیسیته متوسل به راه های دیگر می شوند. این بار باید راست و پوست کنده گفت که اسلام با دموکراسی سازگار نیست همچنان که هیچ دینی نیست ولی اسلام در این مورد مصرتر است چرا که چشم به قدرت و حکومت دارد. اسلام با شمشیر و قدرت سخن می گوید در حالیکه که دموکراسی زبان تفاهم و آزادی است . خلاصه هرکاری کنید و بالا و پایین کنید از دخالت دین در سیاست چیزی بجز جمهوری اسلامی در نخواهد آمد. پس بپذیرید و حرف صریح بزنید و نه خودتان را معطل کنید و نه ما را.

به هر حال یک ویژگی مشترک در مورد این طیف ها  می یابیم و آن قبول نکردن اسلام رسمی حکومتی است. ولی چاره ی کار هم ساختن روایت دیگری از اسلام راستین نیست و در انواع سکولاریسم هم یافت نمی شود ؛ بلکه در جدا کردن قاطع سیاست از دین است که لائیسیته نام دارد. اصل مطلب این جاست. با فرقه سازی و بازسازی و تفسیرها و لقب بخشیدن به این فرقه ها مردم را بیشتر سرگردان می کنید. متأسفانه کنار گذاشتن آرمان رسیدن به مدینه ی فاضله ی اسلامی  برای عده ای بسیار سخت است و این چیزها را اختراع می کنند.

تا یادم نرفته بگویم که در تقسیمات مقاله صحبت از یک گروه تجدید نظر طلب، یعنی ریوزیونیست هم شده است که به قول کدیور قرینه ی اسلامگرایان تندرو هستند و از دین اسلام خارج شده اند. فقط بگویم که گروه اخیر تا به حال تعرضی به دیگران نکرده است و از این بابت حتماً قرینه ی تندروان نیست.

مدعیان نوآوری، اگر لحظه ای احساس مسئولیت کنند باید دست از فرقه بازی بردارند که با اعتقادات مذهبی و باورهای من در آوردی روزگار سیاه تری را برای مردم ما رقم نزنند. سابقه نشان داده است هرکس در زمینه مذهبی هر حرف نامعقولی بزند بالاخره یک عده هواخواه پیدا خواهد کرد. در ایران ما فرقه های مذهبی و ادعاهای گوناگون صاحب الزمان کم نداشته ایم و تازه این که چیزی نیست، کافی است نگاهی به هند بیندازید که فرقه های هوادار موش  تا آلت تناسلی و غیره فراوان یافت می شود.  همین فاجعه ی جمهوری اسلامی برای چند نسل ما کافی بود و برای  ثبت در تاریخ هم بس است، بر انواع آن نیفزاییم . به جای کشف و عرضه ی انواع جدید اسلامگرایی، پای اسلام را از سیاست ببریم که خدمتی به ایران و مردمش کرده باشیم.

یکشنبه – ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

۲۰۲۲-۰۴-۲۴

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)