یک مبارز انقلابی واقعی، کسی که زندگی مخفی و چریکی را تماما درک کرده،بهتر از هر ضدانقلابی میتواند شهادت دهد که چریک و مجاهد انقلابی نبودن چه نعمت بزرگی است.
کتاب مریمسطوت،صحبت های مهدی فتاپور و روایت شفاهی سعید شاهسوندی در کلابهاس،برای امروز ما نکات آموزنده بسیاری دارد.
این دست روایتها در نفی مبارزه خشونتآمیز، نه با توجیه استبداد همراه است و نه نفی مبارزه با آن؛ اما به زشتی و ضعف شیوه مبارزهای که برای برانداختن استبداد،استبداد دیگری را در فرایند انقلاب توجیه میکند و در نهاد خود پرورش میدهد، به درستی اشاره میکند.
مبارزهای که از انسان،انسانی اهل مدارا نسازد، نمیتواند جامعهای اهل مدارا و گفتگو را به ارمغان بیاورد.مبارزهای که فضای گفتگو را تنگ، و زبان گفتگو را به نفع رتوریک برانگیزاننده انقلابی یا ضرورت کار سازمانی نفی میکند،هیچ دموکراسیای را در پی نخواهد داشت.
اما با وجود این تجربههای آموزنده،فضای سیاسی امروز ما در حال تکرار اشتباهات گذشته است؛و صرفا گذشته را درشکل ظاهریاش پس میزند و در عمل سلاح و خانههای تیمی آن را با توییت و گروه های بسته جایگزین میکند.
از شعار حقیقتمداری سلاحی می سازد برای نفی وطرد دیگری.تاریخ را از «چراغ راه آینده» تبدیل می کند به زومکنی از اسناد برای محاکمه.جنبش ها و جریانات مدنی را نه با تاثیراتشان برای تقویت جامعه مدنی، بلکه با زاویهای که با عقاید او دارند نقد و تسویه حساب می کند.
نقد محمد حبیبی به تبیین اعتراضات ۹۶ و ۹۸ بر اساس مفهوم نافرمانی مدنی،و دفاعاش از طبقه متوسط که متکی بر فهم و مشاهداتاش از آن وقایع است،جز در بکار بردن کلمه نادقیق «لمپن پرولتاریا»، نقدی بود با احساس همدلی و شفقت نسبت به همه قربانیان آن اعتراضات؛ اما کمتر مخالفی نقد او را بدون توهین و درشتی پاسخ داد.
فضای مجازی عرصه تاخت و تاز شده،پاسخ به نقد را ناقدی دیگر نمی دهد، بلکه تهاجمی دسته جمعی برای منکوب کردن جای آن را گرفته.این فضا چنان مسلط شده که دیگر کمترکسی در نقد و اصلاح آن نمی کوشد. و متاسفانه آن را به عنوان واقعیت روح این زمانه پذیرفته اند، و به امید تغییرات ساختاری و گشایشهای سیاسی در آینده، اصلاح آن را به آینده ای خیالی موکول کرده اند؛و البته گروهی نیز به اشتباه از این فضا به مثابه حافظ خشم نیروهای پیشرو جامعه، و عبور از مشی اصلاح طلبی تقدیس می کنند خواهان تدوام انند.همان کسانی که بیشتر از همه خود را مدافعان گفتمان تغییر وضع موجود میدانند.
اما پیش از هر نقد و دفاع از حقیقتی، باید زبان نقد و زبان دفاع از حقیقت را اصلاح کرد.مسئولیت هر جریان و فرد مبارزی که برای آزادی و دموکراسی می کوشد،در این شرایطی که استبداد اکثر عرصه های گفتگو را به تسخیر در آورد، این است که از این فضای محدود گفتگو در عرصه مجازی همچون تعهدش به آرمان دموکراسی پاسداری کند و ایمانش به هیچ حقیقت وآرمان شهری، یا تعهدش به رنجی، نباید توجیهگر فضای شود که مدارا و گفتگو در آن بیارزش و ناممکن شود. نمی توان بنیان دموکراسی را در عمل نفیکرد و خود را دموکراسیخواه دانست.
تجربه ۵۷ به ما می آموزد ضدیت با استبداد از ما نیروی دموکرات نمی سازد.شعار آزادی از ما آزادیخواه نمی سازد. درد فقر از ما عدالت خواه نمیسازد.خلوص نیت و ایمان قوی از ما نیروی مترقی پیشرو نمیسازد.
پس فراموش نکنیم، دفاع تمام قد از اعتراضات ۹۶ و ۹۸ از ما مدافعین راستین و وفادار به محرومین و ستم دیدگان نمی سازد.حمایتمان از دادخواهان ما را عدالت خواه نمی سازد.شعار مخالفت با وضع موجود از ما مبارز مترقی پیشرو نمی سازد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.