علی‌اشرف فتحی: پیش‌تر نوشته بودم که سالگرد مراجع تقلید را طبق تاریخ قمری برگزار می‌کنند و امام خمینی تنها مرجع تقلیدی است که سالگردش طبق تاریخ شمسی برگزار می‌شود. طبق تاریخ قمری، امروز پنجاه و چهارمین سالگرد رحلت آیت‌الله‌العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی است. این مرجع تقلید نامدار معاصر در روز ۱۳ شوال ۱۳۸۰ قمری برابر با ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ شمسی در قم درگذشت. چهار سال پیش به مناسبت پنجاهمین سالگرد ایشان در نوشته‌ای با عنوان «آخرین نماد مرجعیت واحد شیعی، نخستین مرجع جهانی شیعه» به برخی ابعاد حوزوی و اجتماعی مرجعیت ۱۶ ساله ایشان پرداخته بودم.

چند روز پیش که عباس میلانی کتاب جدیدش «نگاهی به شاه» را به صورت رایگان در معرض مطالعه خوانندگان ایرانی قرار داد، به نکته جالبی در این کتاب درباره آیت‌الله بروجردی برخورد کردم. میلانی در صفحه ۳۳۷ کتاب با اشاره به اسناد کاخ سفید گفته است: «شگفت اینکه مرگ آیت‌الله بروجردی حتی دولت آمریکا را هم به یک مخمصه سیاسی دچار کرد. در اسناد کاخ سفید می‌توان مشاهده کرد که آمریکا خبردار شده بود که دولت شوروی و انگلیس هر دو تلگراف تسلیتی در مورد مرگ بروجردی برای شاه ارسال خواهند کرد … در یک کلام آمریکا نمی‌خواست در کار تسلیت‌گویی، از این دو دولت قدیمی عقب بیافتد.» به گفته عباس میلانی، آمریکا از سوی دیگر نمی‌توانست دلخوری بهایی‌ها را از این کارش نادیده بگیرد، چرا که آیت‌الله بروجردی نقش مهمی در مقابله با بهایی‌ها ایفا کرده بود.

آیت‌الله‌العظمی بروجردی و آیت‌الله کاشانی. مرحوم کاشانی در دوره ملی شدن نفت روابط حسنه‌ای با آقای بروجردی نداشت، اما آقای بروجردی پس از کودتای ۲۸ مرداد از شاه خواست که از اجرای حکم اعدام آقای کاشانی جلوگیری کند و شاه نیز پذیرفت. آقای بروجردی حتی گاه مخارج زندگی کاشانی را در دوره انزوای پایان عمرش تأمین می‌نمود.

از سوی دیگر درباره اقتدار آیت‌الله بروجردی به روابط محترمانه محمدرضا شاه با این مرجع تقلید تأثیرگذار شیعی اشاره می‌شود. آیت‌الله بروجردی نخستین بار در زمان سلطنت رضاشاه، پس از آنکه از دیدار با مراجع نجف (سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی) به ایران برگشته بود، در بدو ورود بازداشت شده و نزد رضاشاه آورده می‌شود. رضاشاه در این دیدار، به آقای بروجردی خبر می‌دهد که از طریق جاسوسان خود از محتوای مذاکرات نجف آگاه شده و به آقای بروجردی هشدار می‌دهد که مبادا تحت تأثیر سخنان سید ابوالحسن اصفهانی قرار گرفته و عشایر را علیه حکومت تحریک کند. رضاشاه از خوف شورش عشایر لر، آقای بروجردی را آزاد می‌کند و به بازداشت وی ادامه نمی‌دهد. آیت‌الله بروجردی درباره این دیدار به شاگردش مرحوم آیت‌الله علی صافی گلپایگانی گفته است: «من با پدرش که قدرتمندتر از این بود و آن وقت‌ها من هم این قدرت را نداشتم، همین‌طور برخورد می‌کردم، این که جای خود دارد … من از سفر حج که بر می‌گشتم برای زیارت به عتبات رفتم. آیات نجف جمع شدند و به من فرمودند اوضاع در ایران چگونه است؟ آیا می‌شود علیه رضاخان کاری کرد؟ در هر صورت مطالب آن جلسه لو رفته بود. وقتی به مرز ایران وارد شدم، دستگیرم کردند و به تهران آوردند و در پادگان بازداشتم کردند. رضاخان آمد با من ملاقات کند. برای هر دوی ما نیمکت گذاشتند نشستیم. من برای این که بفهمانم تحت تأثیر قدرت و مقام او قرار نگرفته‌ام، دستم را گذاشتم روی لبه نیمکت و به آن تکیه دادم …» مرحوم صافی در ادامه نقل کرده است: «یک وقتی به اقبال نخست وزیر فرموده بودند: پدرش [رضاشاه] بی‌سواد بود، ولی یک مقدار شعور داشت، اما این [محمدرضا پهلوی] شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمی‌شود.»

عیادت محمدرضا شاه از آیت‌الله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی تهران، ۱۳ آذر ۱۳۲۳
دومین مواجهه آیت‌الله بروجردی با پهلوی‌ها به ۱۳ آذر ۱۳۲۳ برمی‌گردد که وی از بروجرد برای معالجه به تهران عزیمت کرده و در بیمارستان فیروزآبادی بستری‌ شده بود. محمدرضا شاه ۲۵ ساله که سه سال بود به سلطنت رسیده بود، برای عیادت از آیت‌الله به بیمارستان می‌رود و عکسی نیز از این دیدار منتشر می‌شود. گزارش‌هایی که این دیدار و بقیه دیدارهای محمدرضا شاه با آیت‌الله بروجردی وجود دارد، حاکی از برخورد استعلایی آیت‌الله با شاه جوان است. یکی از این دیدارها در مقابل گذرخان و مدرسه خان (مدرسه آیت‌الله بروجردی در قم) انجام می‌شود. به گزارش مرحوم آقا مجتبی عراقی از نزدیکان آقای بروجردی: «شاه متوجه شد که آقا سوار درشکه شد و آمد و رسید. آمد روبه‌روی دری که تقریباً روبه‌روی مدرسه است، نزدیک بازارچه خان. شاه هم از آن طرف با ماشین متوقف شد، ما نزدیک رفتیم، سه چهار متری رفتیم، دیدیم که شاه سرش را توی درشکه کرد و به آقا مطالبی گفت. آقا هم یک مطالبی به ایشان می‌فرمودند که ما متوجه نمی‌شدیم … اما یک وقت دیدیم که داد آقا بلند شد. توی درشکه داد کشید سر شاه، فرمود: “می‌گویم تظاهر به اسلام بکنید” و شاه دست کرد تو جیبش و یک قرآن کوچکی درآورد و مثل این که قسم خورد به این قرآن که یعنی من مسلمانم. یک چنین چیزی می‌خواست بگوید. آقا فرمود: “تظاهر به اسلام کنید! چرا درمساجد مسلمین نمی‌آیید؟ چرا تشویق از مسلمین و مساجد مسلمین نمی کنید؟ تظاهر به اسلام کن!” وحالا مطالب چه بود، فقط این قسمتش را متوجه بودم که آقا داد می‌زد سر او و می‌گفتند: “تظاهر به اسلام کن! نمی‌خواهم بگویم که مسلمان نیستی، می‌گویم تظاهر به اسلام کن!” و شاه متوجه نبود که تظاهر به اسلام کن یعنی چه!»

از راست: مرحوم احمدی بروجردی (فرزند آیت‌الله بروجردی)، مرحوم محققی (نماینده آیت‌الله بروجردی در آلمان و اولین رییس مرکز اسلامی هامبورگ)، آیت‌الله بروجردی و مرحوم فاضل لنکرانی (پدر مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی)
همچنین در منابع متعدد گزارش شده که پس از انتشار عکس شاه در حال بوسیدن دست پاپ و نیز تصاویر وی در یک استخر مختلط اروپایی، آیت‌الله بروجردی به محض اطلاع از سفر شاه به قم، از شهر خارج می‌شود. شاه به خانه آیت‌الله در خیابان چهارمردان قم می‌رود اما به او گفته می‌شود که آقای بروجردی به مسافرت رفته و در خانه نیست.

اهتمام آیت‌الله بر تقویت حوزه و دفاع از دین بود، از همین رو سعی می‌کرد تا حد ممکن در دعواهای سیاسی دهه بیست و سی شمسی بی‌طرف بماند. دکتر غلامحسین مصدق (پسر دکتر مصدق) از قول مرحوم آیت‌الله فیروزآبادی (بانی بیمارستان فیروزآبادی) نقل می‌کند که که وی نزد آیت‌الله بروجردی رفته و از وی می‌خواهد که به پاس استقامت مصدق در برابر انگلیسی‌ها و خدمات وی در دوره نخست‌وزیری، از شاه بخواهد که در بدرفتاری با مصدق تجدیدنظر کند. آیت‌الله پاسخ می‌دهد که سخنان مرحوم فیروزآبادی درباره خدمات مصدق و مبارزه وی با انگلیسی‌ها را قبول دارد، اما «مصدق به روی انگلیسی‌ها پنجول زده و شفاعت او دشوار است.» در جریان اعدام دکتر فاطمی هم در پاسخ به درخواست مشابه مرحوم شهشهانی می‌گوید: «انگلیسی‌ها نسبت به او کینه دارند، شاه هم ضعیف است و نمی‌شود کاری کرد.» (ص ۱۲۴ و ۱۲۵ کتاب در کنار پدرم مصدق) در جریان اعدام فدائیان اسلام نیز آیت‌الله با درخواست امام خمینی مبنی بر وساطت برای جلوگیری از اعدام نواب صفوی و یارانش همدلی نکرد. هرچند سال ۱۳۸۰ از مرحوم آیت‌الله بدلا شنیدم که آقای بروجردی وساطت کرده بود، اما رژیم توجهی نکرده و فدائیان را اعدام کرده بود.

همه این داده‌های تاریخی حاکی از اقتدار و کاریزمای مجتهد کهنسالی است که به عنوان نخستین مرجع تقلید شیعی، مراکزی برای تبلیغ شیعه در قاره‌های اروپا و امریکا تأسیس کرد و برخی شاگردان خود را به عنوان مبلغ به این قاره‌ها اعزام کرد. پس از او دیگر هیچ‌گاه شیعیان مرجعیت واحد و عامه را تجربه نکردند و محمدرضا شاه نیز روحانیت و مرجعیت را به اندازه قبل جدی نگرفت. همین خطای او سبب سقوط ناگهانی‌اش در سال ۵۷ شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com