نشانی‌های مادرم – شعری از مجید نفیسی

سه شنبه, 8ام خرداد, 1403

منبع این مطلب ایرون

نویسنده مطلب: مجید نفیسی
 

مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز می‌توانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

 

ای ماه بلند! منتظر چه هستی؟
زودتر به راه خود برو
و از پشت پنجره‌ی خوابگاه من
پیغام مرا به اصفهان ببَر.
مادرم هنوز بیدار است
و ترا از پنجره خواهد دید.
چون او را نمی‌شناسی
نشانی‌هایش را می‌دهم:

او خوشه‌ی انگور بی‌دانه است
انار سرخِ دان شده
انجیر سیاهِ دهان گشوده
لیموی قاچ شده کنار ریحان
کاکوتی در ماست
و نعنا در دوغ
گرمک در تابستان
خرما در زمستان
و پسته‌ی خندان در همه‌ی فصلها.
چهره‌ای گشاده دارد
با چشمهایی مهربان.
گیسوان سپیدش
تا روی شانه می‌رسد
اما قدش خمیده نیست
و چون رودابه‌ی زال شده
همچنان خدنگ مانده.

نشانی ی دیگرش؟ اهل کتاب است.
نیایش کتابخانه‌ای داشته
که بارِ هفت شتر می‌کرده‌اند.
مادرم بر بالین پدرش
“گلستان” سعدی می‌خوانده
تا هم غلط‌هایش را بگیرد
و هم به خواب برود!
او هنوز ترانه‌هایی را از بر دارد
که در عروسی ی برادرش می‌خوانده‌اند.

نشانی‌ی دیگرش؟ اهل دل است.
اگر مهتاب باشد
گلیم را توی ایوان می‌اندازد
کنار شب‌بوها،
و می‌گذارد “تاج” آواز بخواند
و نی ی “کسایی” و تارِ “شهناز”
گفتگو کنند.

ای ماه بلند! زودتر پیغام مرا ببَر
و به او بگو
تا همان ترانه‌ای را برایت بخواند
که سالها پیش در ایوان می‌خواند:
” تو که ماه بلند آسمانی
منم ستاره میشم دورت می‌گردم.
تو که ستاره می‌شی دورم می‌گردی
منم ابر میشم روتو می‌گیرم.
تو که ابر می‌شی رومو می‌گیری
منم بارون میشم شرشر می‌بارم.
تو که بارون می‌شی شرشر می‌باری
منم سبزه میشم سر در میارم.
تو که سبزه می‌شیی سر در میاری
منم گلی می‌شم پهلوت می‌شینم.”
 

پنج آوریل دوهزار‌و‌چارده
 

 

The Signs of My Mother

Majid Naficy

 

Oh high moon! What are you waiting for?

Follow your path quickly

And carry my message to Isfahan

From the window of my bedroom.

My mother is still awake

And will see you from her window.

Since you don’t know her

I will tell you her signs:

She is a cluster of seedless grapes,

Red seeds of a pomegranate,

Opened black figs,

A sliced lime next to basil,

Oregano in yogurt,

And mint in yogurt drink,

Cantaloupes in summer,

Dates in winter,

And smiling pistachios in all seasons.

She has an open face

With kind eyes.

Her white hair

Reaches her shoulders.

She is not bent, but

like aged Rudabeh*

She still stands upright.

Her other signs?

She loves books.

Her ancestor had a library

Loaded on seven camels.

My mother read Sa’di’s “Golestan”*

At her father’s bed aloud

So he could correct her mistakes

As he was going to sleep!

She still recites the songs

That were sung at the wedding of her brother.

Her other signs?

She enjoys life.

If there is moonlight

She spreads a light carpet in the patio

Next to night-blooming tuberoses,

And lets Taj sing

And Kasaie’s flute and Shahnaz’s lute talk.*

Oh, high moon! Carry my message quickly

And tell her to sing the same song that she sang

Years ago in our balcony:

“- If you are the high moon in the sky

I will become a star turning around you.

– If you become a star turning around me

I will become clouds covering your face.

– If you become clouds covering my face

I will become rain pouring and pouring.

– If you become rain pouring and pouring

I will become grass shooting up.

– If you become grass shooting up

I will become a rose sitting next to you.”

        April 5, 2014

*- The romance between Rudabeh and Zal is part of the epic of “Shahnameh” written by Ferdowsi in ten and eleven centuries.

*- “Golestan” is a book of rhymed prose written by Sadi in thirteen century.

*- Taj, Kasaie and Shahnaz are three stars of Persian classical music from the city of Isfahan.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

مطلب را به بالاترین بفرستید

این مطلب خلاف آیین نامه تریبون است؟ آن را به ایمیل tribune@radiozamaneh.com گزارش کنید
Join

دسته‌بندی‌ها: تمام مطالب, فرهنگ

برچسب‌ها: |

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.