یکی از رسوم مردم سرزمینِ من، سر زدن به آرامگاه ها ست. از آنجا که ایران سرزمین فرهنگ، هنر و علم بوده است، هر گوشه از خاکش آرامگاه شاعری، دانشمندی، نویسنده ای، فیلسوفی و … است. خراسان زادگاه فردوسی بزرگترین حماسه سرای تاریخ، خیام ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر که شهرتی جهانی دارد، خواجه نصیر الدین دانشمند، و بسیارانی دیگر است. و اما تنها شمار اندکی برای دیدار آرامگاههایشان می روند. در عوض سیل بیشماری از مردم به پابوس آقایشان به این دیار می روند، البته آنهم در صورتی که از سوی آقا طلبیده شوند، به خرج خود و با افتخار می روند و تتمه باقیمانده  پولهایشان را هم درون ضریح او می اندازند. 

آقایشان البته نه همچون فردوسی حماسه سرا بود و سراینده شاهنامه، نه همچون خیام حکیم یا فیلسوف بود و  ستاره شناس و ریاضی دان و شاعر، و نه همانند خواجه نصیر ادیب و منجم. تنها هنر آقایشان ایراد سخنرانی برای شیعیان خویش و اعتراض به احضارش به مرو توسط مامون عباسی بود. 

درد دارد وقتی آمار زائران آقایشان را می بینی. تنها در طی ۱۰ ماهه اول سال ۱۹۹۸ سی و هفت میلیون زائر به پابوس آقا رفته اند. این آمارِ همان سالی ست که آبان خونین رقم خورد. این آمار دو سال بعد از کشتار دیماه نود و شش است. این سی و هفت میلیون لزوما مزدور جمهوری اعدام اسلامی نیستند.

و اما امسال نه کرونا و نه گرانی و تورم، نتوانست حریف این خرافه شود. تنها در هفت روز نخست امسال، نزدیک به شش  و نیم میلیون زائر وارد مشهد شده اند. مردمی ناآگاه و خرافاتی که دانسته و ندانسته آب به آسیاب دشمن می ریزند. بسیاری از این زائران خود به وضع موجود در جامعه معترضند. بسیاری قربانی فقر و بیکاری و محرومیتند. و حتی بسیاری به اظهار نظرهای تندروانه علم الهدا، اعتراض می کنند در حالی که خود هزینه های آستانِ آقایشان را تامین و آنرا به جیب علم الهدا می ریزند، و در خلوت از پروار شدنِ آخوندها گلایه می کنند. 

این روزها نام مشهد بیشتر از همیشه به گوش می رسد. موضوع جلوگیری از ورود بانوان به ورزشگاه در مشهد این روزها نقل مجالس است. 

زنانِ سرزمین من حافظه تاریخی ندارند. آنها یادشان میرود که زیرِ پرچم خرچنگ نشان جمهوری اعدام اسلامی، چهل و سه سال جنایتِ پنهان و آشکار، صورت گرفته است. همان پرچم را روی دوششان می اندازند و برای ورود به ورزشگاه حاضرند جانشان را فدا کنند. آنها یادشان رفته است که زیر همین پرچم، خون ندا و پویا و ستار و سهراب و هزاران جوان دیگر ریخته شد. شرط می بندم زمانیکه پرچم را به دور گردنش گره می زند، حتی یادش نبود که موشکها را زیر همین پرچم به هواپیمایِ اکراینیِ حامل ریرا و رامتین شلیک شد و جان ۱۷۶ نفر را گرفت. 

  

مردمِ سرزمین من، مردمی کم حافظه اند. یادشان نیست که چند سال پیش در ورزشگاه سبزوار، مراسم اعدام انجام شد، و بسیارانی با سر برای تماشای آن دویدند. و کسی تعجب نکرد که در آن روز ورود بانوان آزاد بود. 

مردم سرزمینِ من مردمی کم حافظه اند، یادشان نیست که ورزشگاه نی ریز فارس مملو از تماشاچیانِ مراسم اعدام بود. مردم حتی برایشان سوال نیست که چرا هیچ فوتبالیستی به اجرای حکم اعدام در زمین فوتبال، اعتراضی نکرد؟  

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)