ویدیوی ضمیمه گفت و شنود کوتاهی است با آقای هوشنگ عیسا بیگلو، زندانی سیاسی زمان شاه و یکی از برجسته ترین اعضای کانون وکلای ایران. صحبت ایشان پیرامون مسئله «استعفا» است که با مضمون این مقاله بی ارتباط نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما قضاوت در لحظه میکنیم.
آقای هزارخانی ضمن تعریف و تمجید رهبران مجاهدین، به دشمنی رژیم با آنها اشاره نموده و میگویند نقشه های آمریکا و غرب علیه «مقاومت» شکست خورده است. میخواستند آن را از بین ببرند اما موفق نشدند…
ایشان با بیان اینکه «ما قضاوت در لحظه میکنیم. تصمیم در لحظه میگیریم» و واکنش در لحظه میکنیم، گریزی هم به کسانی میزنند که به تعبیر ایشان از مبارزه خسته شده اند.
«عده ای از افراد بعد از دوسال خسته میشوند، عده ای بعد از ۵ سال، عده ای بعد از ۱۰ سال و عده ای بعد از ۳۰ سال»
گویی با این اظهارنظر، مقصود حاصل آمد و گفتگو هم به پایان رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا هر کنار رفتنی لزوماً «خسته شدن از مبارزه» است؟
آیا هر جدایی و کنار رفتنی لزوماً «خسته شدن از مبارزه» است؟
آیا بر آقای هزارخانی هم پوشیده است که نقد، دشمنی نیست و در آن چیزی وجود دارد که مرتبط با فضیلت است؟ آیا نمیدانند که دوستان معترض و مستعفیشان در شورای ملی مقاومت، در یک اضطرار ناگزیر چاره ای جز بدرود و بیان درد خویش نداشتند؟
القای قضاوتهای ناسنجیده در مورد کسانی که ایشان مثل کف دست میشناسند البته خوشایند نبود.
محتسب عجول درون من نیز در واکنش، به نتیجه گیری ناشایست میدان داد و بد و بیراه گفت. (…)
البته پس از کمی تأمل پشیمان شده و به خودم هی زدم مگر نه اینکه دکتر هزارخانی خاطره روشنفکران متعهد سالهای چهل به بعد را زنده میکند و به دلیل آرمانخواهی و رویارویی با استبداد شاهانه و شیخانه، یک سرمایه فرهنگی محسوب میشوند؟ چرا سیخکی و نابردبار قضاوت میکنی؟ آیا نمیفهمی که «مؤیدات فعل، با علت فاعلی تفاوت دارد»؟
آیا درنمییابی که گاه آدمی خودش نیست؟ کس دیگری است و کاری میکند و حرفی میزند که وقتی سر میافتد میبیند در جو و شرایط خاصی ابراز نموده و با آن وحدت ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنهایی که دیگران نامیده میشوند نیز محق هستند.
من خودم را برای قضاوت سیخکی و نابردباری که داشنم شماتت کردم اما صادقانه بگویم «دکتر هزارخانی این گفتگو»، برای من غریبه است.
انگار مقالات «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو»، «ایوان ایلیچ و آموزش فارغ از مدرسه» و «آقای ۹۹ درصد» را شخص دیگری نوشته است.
انگار مترجم ارجمند کتاب مددوف Let History Judge (در دادگاه تاریخ) درگفتگوی مزبور حضور ندارد.
گویی آثار «امه سزر»، «ژاک فووه»، «ایزاک دویچر»، «ماکسیم رودنسون» و «آنتونیو گرامشی» (معیارهای انتقاد ادبی، آنچه در هنر، جالب است، موضع مختلف روشنفکران ….) را کس دیگری ترجمه کرده است.
دکتر هزارخانی ای که من میشناسم رفیق شفیق شهید والامقام شکرالله پاکنژاد بود که زیرپاگذاشتن انصاف را در قضاوت نمیپذیرفت و حتی اگر در اقلیت و در شمار «یک درصدی ها» بود، روی اعتقاد و حرف خویش میایستاد و اصلا و ابدا تابع تعادل قوا نمیشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آزادی فکر و بیان را برای کسانی که جز ما میاندیشند نیز قائل باشیم
دکتر هزارخانی پیش از انقلاب (هفتم آبان سال ۵۷) در دانشگاه آریامهر(شریف) تصریح نمود «دمکراسی ایجاب میکند که آزادی فکر و بیان را برای همۀ کسانی که جز ما میاندیشند نیز قائل باشیم و همانطور که ما حق فکر کردن داریم آنهایی که دیگران نامیده میشوند نیز محق هستند.»
او بود که نوزدهم مهر سال ۵۶ در دومین شب شعر گوته از قول ولتر گفت «من با عقیدۀ تو کاملاً مخالفم، ولی تا جان دارم خواهم کوشید تا تو حق داشته باشی عقیدهات را بیان کنی.»
او بود که در پایان سخنرانی با گوشه زدن به سخن پیامبر اشاره نمود بهتر است بیسواد باشیم اما آزاد بمانیم و تصریح نمود «دستگاه تفتیش عقاید و سانسور اندیشه، به هر بهانهای که برای توجیه آن متوسل شوند، با حق آزادی اندیشه و بیان تضاد دارد…»
…
حرف زیادی نزنم و عین مقاله شجاعانه دکتر هزارخانی را از هفته نامه آزادی وابسته به جبهه دموکراتیک ملی ایران شماره سوم، ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ (ده روز بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی) خطاب به زنده یاد مهندس مهدی بازرگان بیآورم.
توجه شما و خود ایشان را به تک تک کلمات و مضمون مقاله جلب میکنم.
آقای نود و نه درصد،
هرآنچه گویی هستم، اما تو هم آنچه مینمایی هستی؟
شما در مصاحبه مأیوس کننده و اسفبار اخیرتان کسانی را که در رفراندوم شرکت نکردند برای اینکه شما نمیخواستید به چیزی رأی بدهند (یا ندهند) که برایشان معما و مجهول بود، مشمول اظهار لطف بیکران خود فرمودید. سپاس.
پیش از شما و پیش از انجام رفراندوم هم باز با کمال تأسف شاهد آن بودیم که آن روحانی عالیقدری که همواره مورد احترام ما بوده و هست به صراحت و با کلمات و جملاتی آشنا، همین کسان را تهدید کرد که در صورت عدم شرکت در رفراندوم هیچگونه توقعی نباید داشته باشند!
ما حتی این توقع ساده و حداقل را هم نداریم که شما انتقاد را با «نق زدن» اشتباه نکنید پس چه توقعی ؟
ما در رفراندوم شرکت نکردیم و دلیلش را هم صادقانه به مردم گفتیم. ما هیچگاه حتی لحظه ای تصور نکردیم که انبوه عظیم ملت جز به «جمهوری اسلامی» به چیز دیگری رأی خواهد داد. ما خیلی خوب، خیلی بهتر از شما میدانستیم که اقلیت کوچکی هستیم و مشتمان پیش خودمان باز بود. با وجود این در رفراندوم شرکت نکردیم تا پیش شما هم مشتمان باز شود. اما بر سر عقیده خود ایستادیم. حال استدلال شما این است که اگر نوعی انصاف و حیا داشته باشیم باید به همان اندازه، همان یک درصدی که هستیم حرف بزنیم و نه بیشتر، و شما که اهل حساب هستید هیچ از خود نمیپرسید که آیا اصولاً میشود یک درصد آدمها به اندازه دو درصد یا بیشتر حرف بزنند؟
پیش از رفراندوم میگفتید همه باید موضع خود را روشن کنند تا فرصتی برای ابهام و عوامفریبی نباشد، حال میگویید هرکه موضع خود را روشن کرد، مشتش را باز کرده است؟
در منطق شما هر که عوامفریب نیست، توطئه گر است؟ پیش از رفراندوم شما میگفتید الگوی جمهوری اسلامی، دوره خلافت حضرت علی است. میگفتید علی آنچنان آدمی بود که وقتی میشنید در گوشه دورافتاده یی کسی خود را مظلوم احساس میکند شب از ناراحتی خواب به چشمش نمیآمد. ولی پس از پیروزی انتخاباتی میفرمایید آن یک درصدی که حق خود را ضایع شده میداند باید خفقان بگیرند؟
آیا یقین دارید که علی هم به سبک شما عادل بود و به همین سبک حقوق اقلیت و اقلیت ها را رعایت میکرد؟
پیش از رفراندوم شما میگفتید دموکراسی کیلویی محصول غرب است و اصلاً دموکراسی یک مفهوم غربی است و با اینهمه هیچگاه بر ما معلوم نشد که پس چرا شخص شما با اصرار تمامجمهوری دموکراتیک اسلامی میخواستید ولی پس از پیروزی انتخاباتی، شما همین دموکراسی کیلویی را – که قبول نداشتید بر سر ما میکوبید. آنهم با پاره سنگهایی که در دقیق بودن وزنشان حرفها زده میشوند؟
وقتی که پیامدهای نطق شما را در قالب تظاهرات ضد منافق این روزها مینگریم، وقتی میبینیم که با اتکاء به منطق عدالت شما هر روز در خیابان ارزنده ترین فرزندان جانباخته این آب و خاک را «توطئه گر» و «نفاق افکن» میخوانید، کمَکی برایمان روشن میشود که انگار یک سوءتفاهم تاریخی دارد برطرف میشود و اندک اندک بوی آزادی موجود را از بهارش استشمام میکنیم.
شما، آقای نود و نه درصد، درنهایت «عدالت» و «انصاف» میخواهید با توپ و تشر، این «یک درصد» بی حیا و بی انصاف را از میدان بدر کنید، ولی بسیار کسان از میان همان بی حیاها هنوز عقیده دارند که دولت بازرگان را نباید تضعیف کرد.
منوچهر هزارخانی
آزادی وابسته به جبهه دموکراتیک ملی ایران شماره..فروردین ۱۳۵۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
بر خلاف نظر آقای دکتر هزارخانی که در مصاحبه شان با اشاره به قرارگاه اشرف و «تیف»، فرمودند: «هیچ یک از نفرات جدا شده جز با حمایت رژیم به خارج از عراق راه پیدا نکرده اند»، افراد زیادی با پذیرش همه خطرات و سختی ها از کوه و رودخانه و…بصورت غیر قانونی عبور کردند و خود را خارج رساندند و تعدادی هم در این راه در رودخانه و دریا غرق شدند و جان خود را از دست دادند…
…
از شما دعوت میکنم ویدیوی ضمیمه را ببینید.
…
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.