در جامعه ملتهب امروز, رفتارهای اجتماعی و هنجارها با سرعت در حال دگرگونی است؛ دگرگونیهایی که از یک سو, و در مواردی از اخلاقیات انسانی گذر نموده و ‘بیگانگی’ را جایگزین ‘بهم پیوستگی’ نموده و صلح و صفای جامعه ی سابق را کنار زده است؛ و در موارد دیگر… شاید نشان از پیشرفت درونی و پویایی باقی مانده در روحیه جوانان باشند.
۱- درحالی که انسانیّت، هنوز، در ایران زنده است، بعضی دوست دارند بستر جامعه را آلوده، حتّی مجرم پرور کنند. ما از یک سو با اقتصادی نسبتا راکد و سلب فرصت عادلانه موفقیت (از اعضای جامعه) طرفیم و از سوی دیگر با نبود اراده واحدِ جمعی در جهت خروج از این بن بست.
انیشتن می گوید: “همه آنچه، در جامعه بشری ارزشمند است به فرصتی مرتبط است که به عضو جامعه، برای ترقی داده می شود.”
فردیّت اعضای جامعه است که به کل مجموعه ارزش می دهد. فردیّتی که با سلب فرصتها آسیب دیده، و بعلاوه شرایط سخت زندگی، به مرور زمان، باعث پایین آمدن سطح تفکر در طبقه متوسط و فقیر گشته است.
ما با آسیبهای اجتماعی حاصل از نفوذ مستقیم و غیرمستقیم خارجی در ایران طرفیم. با پرورش هزاران خودفروخته ای که تنها به تمایلات آنی خود توجّه می کنند. و در حالِ تشکیل و بسط قشر خاکستری جامعه هستند. قشری که راه حل آسان تر و بدفرجام تر را برگزیده، اگر بتواند به دیگران تحمیل می نماید. همین قشر است که عامل فرقه گرایی و تشکیل گروه ها و گروهکها می شود.
۲- تمایل بخشی از ایرانیان به گسترش جرم و فساد بازخوردهای فراوانی داشته است و جامعه شناسان را نگران کرده است؛ سال گذشته محمد فاضلی جامعهشناس در اعتماد نوشت: ایرانیان در ۱۲۰ سال بعد از مشروطه، برای خروج از نظم دسترسی محدودِ حکومت طبیعی تلاش کرده و تا به امروز موفقیتها و شکستهای نسبی داشتهاند … این گزارهها به معنای «زیستنی استخوان در گلو و خار در چشم» است که فقط به مدد در کنار هم ایستادن و چنگ بر روی هم نکشیدن، میتوان امید به روزهای بهتر داشت. خودحقپنداری و تحمل نکردن، تصویر این آینده را تیرهتر میسازد.
این همه در حالی است که روحیات جامعه امروز شامل آسیب های فرهنگی گذشته, رکود اقتصادی-اجتماعی، گسترش نامحسوس (و بعضا محسوس) در تمایلات غیراخلاقی، و غیراجتماعی است که با منطق امروز دنیا، تضاد دارند.
مشکل کجاست؟
شاید بتوان گفت عامل اصلی این “خار در چشم” و “التهاب” در کشور، وجود نفوذ و سلطه خارجی است. تحت تاثیر این سلطه است که ایران – کشوری که اکنون در محاصره قرار گرفته – از خود می بخشد و در مقابل چیزی دریافت نمی کند. شاید هم باید به درون جامعه حرکت کرده و طرح مساله نمود: چگونه بخشی برای خوشآمد بیگانگان، به رفتاری تن می دهند که میان هر ملت دیگر، مجرمانه و خائنانه محسوب می شود و بخشی دیگر به تماشاچیان بی تفاوتِ فساد بدل می گردند؟ بیخود نیست که فیوئر گفته است “گسست و بیگانگی اجتماعی، امری نابهنجار و جرم زاست.”
گسست و نزاع داخلی
آنچه روشن است این است که، این گسست، این خلاء و فقدانِ توافق میان ایرانیان که در بخشی از سطوح اجتماعی متجلی شده، باید تحلیل میشد. باید درمان میشد، اما گویی قرار نیست اتفاق خوبی بیفتد. بخشی از روشنفکران و نخبگان در شرایط فعلی و تحت فشار، دیگر حتی حاضر نیستند حرفی به زبان آورده و راهکاری نشان دهند.
شرایطی که هر تفاوت کوچک ظاهری می تواند موجب نزاع و خشونت گردد؛ طی یک یا دو دهه آینده، بی سواد علیه تحصیلکرده، پیر علیه جوان و زن بر علیه مرد رفتار خواهدنمود؛ در شرایطی که التهاب اجتماعی و رفتاری سود-محور و معامله گر، جامعه را به سمتی کشانده که اصناف و تشکل ها، و در کل اجزاء متفاوت جامعه از داشته ها و امتیازات خویش علیه یکدیگر استفاده نموده، برای آنچه خود را مالک آن می دانند تقلا کنند و اینگونه شکاف های ایجاد شده در جامعه، نمایان تر گردد. اینها مواردی است که هم اکنون نیز گاها مشهود می شود. بنظر می رسد در پی این اختلافات، قشر ضعیف ایران به استیصال رسیده است. به مرحله ای که هر روز، به انتظار اقدام بیگانگان و موعود جدیدی می نشیند که به او مدد برساند… یا شاید فریبش دهد؛ فریبکارانی هم هستند که خواسته های خود را پیش می برند و دلشان برای ایران و ایرانی نمی سوزد، چرا که درک چندانی از مسائل ایران ندارند. بسیاری از آنها، ناخواسته، در تکاپو هستند تا ایران را به بستر مناسبتری در جهت رشد گروه و تشکل هایی منفعت طلب و فاسد بدل نمایند.
بیژن عبد الکریمی نویسنده و استاد فلسفه، در سخنرانی های اخیر خود علاوه بر مساله های نظامی و امنیتی حکومت اسلامی به بحران هویتی، ضعف و سستی کشور در دنیای امروزی اشاره کرد و گفت: «جهان اسلام به طور کلی و کشور ما در ذیل مفهوم کلی عالم اسلام، هنوز از گیجی و گنگی سیلی مدرنیته به درنیامده که سیلی پسامدرن بر گونه هایمان نواخته شده است.
ما در آینده با بحران های شدید هویتی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و حتی امنیتی مواجه هستیم » او می افزاید: «یعنی وقتی می گویند ایران تجزیه می شود، که بشود، بعد دیگر شما مقوله ای برای ادامه بحث ندارید، و بحث تمام می شود.»
همچنین مهدی قدسی – اقتصاددادن – از افزایش فاصله ایران با ایده آل های بشری نوشت: “جامعه بایستی قادر به بازی فعال در یک محیط دموکرات باشد. جایی که در آن نظرات مختلف آزادانه شنیده شود، ایدئولوژیها و افکار گوناگون در کنار یکدیگر همزیستی کنند.”
“تنها راه حل شنیدن خواست جامعه، تغییر سیستم سیاسی ناموفق” است.
اقتصاد و صنعت ضعیف قابل تحمل نیست؛ روشن است تنها جامعه شناسان نیستند که نگران آینده شده اند؛ کسانی معترض شده اند که همواره، و به هر شکل ممکن از حکومت حمایت می کردند.
به لحاظ صنعتی و اقتصادی مردم کشور غالبا خواستار تغییر سیاست، همراه شدن با جهان و بعبارتی عقب نماندن از دنیا هستند. هیچکس به ما در موردِ عواقب سنگین و اجتناب ناپذیر مخالفت با سیر حرکت جامعه جهانی چیزی نگفته بود، در حالی که، کمابیش همه از ریسکهای توسعه کشور و جهانی شدن باخبریم.
پیرو همین رویکرد بدبینانه، نیز باید در نظر داشت موقعیت جغرافیایی و جایگاه تاریخی ایران این ریسکها را به حداقل می رساند. توسعه جهانی هر روز زندگی را آسان تر می کند و راه حل معقول تر و سریعتری برای مسائل روزمره پیدا کرده، و از ناکارآمدی اجتناب می کند. امتداد سیاست های فعلی بدون لحاظ نمودنِ پارامترهای سیاسی و وخامتِ حال برخی از اقشار، این احتمال را تقویت می کند که افراد مرتجعی پیروز میدان شوند که اخیرا در تلاش بوده اند – با تکیه بر عده ای از خائنین – یک دیکتاتوریِ تازه نفس را به جای سیستم فعلی، به مسند بنشانند.
۲۳ – ۲ – ۱۴۰۳
نظرات
آیا در عصر آی.تی و هوش مصنوعی، وضعیت آزادی بیان و حقوق بشر بهتر شده یا بدتر، چرا دیکتاتوریهای اسلامی در جهان افزایش مییابد، غرب توسط اسلام فتح خواهد شد؟!
https://www.tribunezamaneh.com/archives/378794
چهارشنبه, ۲۶ام اردیبهشت, ۱۴۰۳