تند حمله می شود و نشد و گفتند دروغ است  و سرانجام به وقوع پیوست. حریفان جنس همدیگر را خوب می شناسند. البته روز و ساعت تعیین کردن حمله توسط بایدن هم مثل پودر بچه ای بود که آقای پاول بعنوان سلاح کشتار جمعی رو کرد و مضحک بود. ولی گویا  از قدیم و ندیم حیله و  دروغ در جنگ رسم بوده و ابرقدرت و غیر آن نمی شناسد.

در این شک نیست که از نظر حقوق بین الملل تجاوز روسیه به اوکراین  حاکمیت ملی اوکراین و اصل احترام به تمامیت ارضی آن کشور را نقض کرده و محکوم است. اما این جنگ پیش زمینه ای دارد که علت آن شمرده می شود و نمی توان آن را نادیده گرفت. نمیتوان داستان را از آخرش شروع کرد، باید برگشت به عقب.

پوتین در اعلان جنگ تلویزیونی خود گفت: “جمهوری خلق دونباس با درخواست کمک به روسیه متوسل شده است – من تصمیم گرفته ام که یک عملیات نظامی ویژه انجام دهم. هدف آن حفاظت از افرادی است که به مدت هشت سال مورد آزار و اذیت و نسل کشی رژیم کی یف قرار گرفته اند و برای این منظور ما قصد داریم اوکراین را غیرنظامی  کنیم و همچنین کسانی را که مرتکب جنایات خونین علیه غیرنظامیان شده اند به دست عدالت بسپاریم.» بدیهی است این تمام مشکل نیست و مشکل بسیار عمده تر و پیچیده تر است . خود پوتین این را در پایان سخنرانی خود معترف می شود: «ناتو  سال به سال با گسترش به شرق و نزدیک‌تر کردن زیرساخت‌های نظامی خود به مرزهای روسیه، تهدیدی اساسی ایجاد کرده است». پوتین توضیح داد که روسیه به مدت ۳۰ سال در تلاش  بوده تا برای تضمین امنیت با ناتو  مذاکره کند ولی با پاسخ “تقلب بدبینانه” مواجه شده است.

بدین ترتیب می بینیم این تجاوز و نقض حقوق بین الملل دو طرف دارد و طرف دیگر ناتو و آمریکاست. اصرار بر خارج کردن اوکراین از حالت بیطرفی و وارد کردنش به اردوگاه غرب که چند سال پیش شروع شد و از سوی رسانه ها به عنوان انقلابی دمکراتیک به همه عرضه شد، بحرانی ایجاد کرد که امروز شاهد صحنه های آخر آن هستیم. گرهی را که می شد در طی این سال ها به آسانی گشود، با زیاده خواهی مدام غرب و فشار بی وقفه بر روسیه، اوکراین را قربانی جنگی کرده است که می تواند بر عمرش به عنوان کشور مستقل نقطۀ پایان بنهد.

چنان که بری سندرز چند روز پیش از حملۀ روسیه به اوکراین در کنگره تذکر داد: «می‌دانم در واشنگتن چندان پسندیده نیست که دیدگاه‌های دشمنانمان را در نظر بگیریم، اما فکر می‌کنم در تدوین سیاست خوب مهم است» و افزود:« یکی از عوامل تشدید کنندۀ این بحران،  چشم انداز تقویت روابط امنیتی بین اوکراین و ایالات متحده و اروپای غربی است. چیزی  که روسیه تهدید پیوستن اوکراین به ناتو تعبیر می کند.

هنگامی که اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ مستقل شد، رهبران روسیه نگرانی های خود را در مورد چشم انداز عضویت جمهوری های شوروی سابق در ناتو و استقرار نیروهای نظامی متخاصم در امتداد مرز روسیه به وضوح بیان کردند. مقامات ایالات متحده در آن زمان این نگرانی ها را مشروع تشخیص دادند. ورود اوکراین به ناتو روشن ترین خط قرمز برای نه فقط پوتین بلکه برای  نخبگان روسیه است.»

ولی پس از آن فریاد روس ها شنیده نشد چنان که اعتراض یلتسین به کلینتون شنیده نشد به نحوی که در روزهای اخیر که بایدن از حملۀ قریب الوقوع روسیه خبر می داد لاوروف بارها بر این مسأله را تاکید کرد و سرانجام صدا به اعتراض بلند کرد که گویی دارم برای جماعت ناشنوا حرف می زنم.

سندرز گفت: «در ۲۰۰ سال گذشته، کشور ما تحت دکترین مونرو عمل کرده و این فرض را پذیرفته است که ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط در نیمکره ی غربی، حق مداخله علیه هر کشوری را دارد که ممکن است منافع ادعایی ما را تهدید کند. تحت این دکترین حداقل ده ها دولت را تضعیف و سرنگون کرده است. مگر نه آنکه در سال ۱۹۶۲، در پاسخ به استقرار موشک‌های شوروی در کوبا، در ۹۰ مایلی ساحل ما، که دولت کندی آن را تهدیدی غیرقابل قبول برای امنیت ملی ما می‌دید، به آستانه جنگ هسته‌ای با اتحاد جماهیر شوروی رسیدیم.

   به بیان ساده، حتی اگر روسیه توسط یک رهبر مستبد فاسدی مانند ولادیمیر پوتین اداره نمی شد، باز هم  روسیه مانند ایالات متحده همچنان به سیاست های امنیتی همسایگان خود علاقه مند می بود. آیا واقعاً کسی بر این باور است که اگر مثلاً مکزیک قرار بود با یک دشمن ایالات متحده یک اتحاد نظامی تشکیل دهد، ایالات متحده چیزی برای گفتن نخواهد داشت؟»*

روسیه دیگر کمونیست نیست و روسیه هراسی دیگر معنایی ندارد. یادتان نرود که برای مقابله با هیتلر ناچارشدید با استالین هم پیمان شوید.امروز فاشیسم بیش از هر زمانی در پشت در آمریکا و اروپا لانه کرده است و یک حرکت اشتباه این دیو خفته را بیدار خواهد کرد.

اکنون مردم اوکراین قربانی جنگی ناخواسته شده اند که دلسوزی و تبلیغات رسانه ها و نمایش کشته شدگان و مجروحان و بناهای تخریب شده و ردیف کردن بد و بیراه  به روسیه دردی از آنها دوا نمی کند. بویژه آنکه کشورهای اروپایی اغلب عدم تمایل خود را به پذیرفتن پناهندگان به طور علنی ابراز می کنند.

از جانب دیگر عاقبت جنگ معلوم نیست، همچنان که هدف نهایی روسیه مشخص نیست. پوتین قبلاً گفته بود قصد اشغال اوکراین را ندارد ولی عملاً اینکار را کرده است. تحریم های علیه روسیه بعید است  کارساز شود و نتوانسته از تهاجم جلوگیری کند. مقامات اوکراینی تا کنون اعلام کرده اند که شهرهای کیف، خارکف، کراماتورسک، اودسا و دنیپرو مورد حملۀ روسیه قرار گرفته است. اگر روسیه اودسا را ​​بگیرد، راه اوکراین را به دریای سیاه خواهد برید. این به هراس همیشگی اروپا از روس ها بیشتر دامن خواهد زد و باید هرچه زود پای میز مذاکره نشست.

جهان ما هنوز از چنگال کشتار کرونا رهایی نیافته و هر روز بلایای طبیعی نیز کشتار می کند و جنگ سوم جهانی جنگ آخربشریت است. تا پیش از آنکه انسان های بیگناه  بیشتری کشته شوند باید دو ابرقدرت از لجاجت دست بردارند و راه حل سیاسی معقول و اطمینان بخشی مورد رضایت دو طرف پیدا کنند.

۶ اسفند ۱۴۰۰

 ۲۰۲۲ ۲۵ February

تمام گفتار برنی سندرز از نشریه Nation و مقاله زیر گرفته شده است :

https://www.thenation.com/article/politics/bernie-sanders-ukraine/?custno=&zip=&utm_source=Sailthru&utm_medium=email&utm_campaign=Weekly%2018.02.2022&utm_term=weekly

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)