[شعری از نیما یوشیج که در سال ۱۳۲۰ در اعتراض به حملهء آلمان نازی به اوکراین سروده شد]

اوکرانی

خوکها بر سویِ خرمنهایِ دهقانان شده ریسه
هر زمان آوایِ خورد و خواب
می‌خوانند
دیهقانان را زِ خوابِ خوش جهانیده
همه آنها را به سوی یک زد و خوردِ سیاه و تیره می‌خوانند
وای اگر بر اوکرانی دست یابند
دیهقانی مرده مانَد
دیهقانی خیره خوانَد
خوکها را در میانِ کِشتگه آرام بگذارند
شب در آن دَم چون جگرگاهِ کلاغِ مرده خواهد شد شکافیده
وای اگر خوکان اساسِ کِشتگاهِ ما براندازند
وای اگر بانگِ کثیف از بینی
در میانِ خانه‌های دیهقانانمان دراندازند

سالها آنچه نخوردَستند می‌خواهند این خوکان
خواب از چشمِ فقیر و بیوه می‌کاهند این خوکان
در کدامین رَه نمی‌دانند در راهند این خوکان
تا که حتا خوشه‌یِ دستِ گدائی نیز دریابند

خوک می‌خواهد بدزدد توشه‌ها را
چشمِ سرخش خوب می‌کاود سراسر گوشه‌ها را
زیرِ دندان می‌جویده‌ جنسِ پلیدش ساقه‌هایِ خوشه‌ها را
معده‌یِ گندیده‌اش را می‌کِشد بر دوش
می‌کُنَد از بادِ بینی هر اُجاقِ سرخ را خاموش
او نمی‌خواهد دهد بر سوی هیچ آوایِ دلکش گوش
خوک تنها کارِ او خورد است و خوردَش از میانِ کِشتگاهِ دستِ برزیگر
او نمی‌بخشد به دهقانی
دلْش می‌میرد زِ شوقِ اوکرانی

اوکرانی در نَهیبِ کارزارِ خوک افتاده‌ست
جنسِ شیطان درسهایِ حیله‌ها داده‌ست
تا طَمَع بندند اینگونه
خوکها خندند اینگونه
بوی گندابِ دهانهاشان
فاش‌تر دارد زیانهاشان
لیک می‌پاید وِرا دهقان
دیهقان با خشم اِستاده
سُمبه‌یِ آتش به زیرِ چربدُنبه‌هایِ خوک بنهاده
خوک می‌گوید چه دلکش‌مَزرع و خُرَّم
سُمبه‌ی آتش جوابش می‌دهد هر دَم
خوک را از جا پرانید
سرخیِ دیگر به روی سرخیِ آتش نشانید
طبل بنوازید
تا رَمَد این جانور
بانگ بردارید
تا کند تشویش
این مُزَوِّر حیله‌گر

سرخیِ دیگر زِ سوی دیگر اِستاده
آتشِ دیگر در این هنگامه‌ها کرده‌ست آماده
اوکرانی را به دستِ خوک هرگز
کَس نخواهد دید افتاده

چشمها از دور می‌پاید
سوی این خوکان و غارتگر
بس به دل امّید می‌زاید
طرحِ صبحی می‌کِشد دربر
سفره‌ی نانِ گروهی دیهقان و کارگر
جایگاهِ فضله‌یِ خوکان نخواهد شد
خوک می‌پاید شبی را
تا رباید خوشه چند
دیهقان امّا به زودی
می‌کشد در خویش و در بند
گر نهی دستی به قلبی تا بَری بر فکرَتِ او پِی
بشنوی این ناله از وِی
اوکرانی اوکرانی
سرزمینِ زندگانی

روشنیِ چشمِ آتشبارِ هر زنده
می‌کند این خوکها را
در بَسیطِ کِشتگه تازنده
دستِ هر مرده‌ست یا زنده
سوی تیغِ تیز حتا در نهانی
تا رَهَد این خرمنِ خُرَّم
مردگان هم در میانْشان ناله‌ها برپاست
بر فرازِ قبرهای مردگان
یک نفر زنده‌ست و می‌خوانَد دعائی
تا بیابد اوکرانی
از نَهیبِ کارِ خوکان
در شبی اینسان رهائی
من می‌افروزم چراغی
روی زنجیرِ خیالِ خود نشسته
از امیدِ روشنِ خود دسته بسته
نیست پیشِ من در زندگانی
جز زمینِ اوکرانی
اوکرانی اوکرانی
آه اوکرانی اوکرانی

 

#نیما_یوشیج

به تاریخِ روزنامه‌ی ایران
واقعه‌ی اوکرانی، گویا در زمستان ۱۳۲۰ است.

این شعر سال ۱۳۹۶ در کتاب “صد سال دگر” نیز چاپ گشت.
مقصود اشغال اوکراین به دست آلمان نازی در ۱۹۴۱ میلادی است. اکنون هم یورش روسیه به اوکراین.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)