انقلاب ضد سلطنتی؛ آیا مردم ایران اشتباه کردند؟
انقلاب و خمینی؛ سارقی که با چراغ آمده بود!
حرکت خودجوش و خودانگیخته و شرایط عینی برای انقلاب، البته مبنای لازم و ضروری است. اما برای اینکه به هدف برسد، نیازمند تشکل و سازمان یافتگی و هدایت و رهبری است. این همان شرط کافی و همان عنصر ذهنی مکمل است که شرایط عینی را تکمیل و بارور میکند.
همین خمینی و شبکه آخوندهای میوه چین و فرصت طلب را که در نظر بگیریم، بر روی امواج انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران سوار شدند و قدرت مطلقه را تحت عنوان ولایت فقیه قبضه کردند.
در آن زمان شرایط عینی انقلاب فراهم بود. اما مشکل در شرط ذهنی یعنی در سازمان و تشکیلات رهبری کننده انقلابی بود. ارتجاع اینچنین گوی سبقت ربود.
آیا مردم ایران اشتباه کردند؟
آیا مردم ایران کم فداکاری کرده بودند؟
آیا مردم ایران اشتباه کردند که در برابر استبداد دستنشانده سلطنتی، آزادی و استقلال میخواستند؟
آیا پیشتازانی مانند سازمان چریکهای فدایی خلق ایران یا سازمان مجاهدین خلق ایران نباید قیام میکردند؟
آیا نیروهای انقلابی زمان شاه، همین که رژیم شاه خود را با «انقلاب سفید» ش یکسویه و یکپایه کرد و اختناق کامل برقرار کرد، بایستی مثل آخوندها و احزاب سنتی آن زمان، به حاشیهنشینی روی میآوردند و دنبال زندگی خودشان میرفتند؟
آیا آن همه عملیات و قهرمانیها و جانبازیها و شکنجهها و زندانها در زمان شاه که جامعه ایران را تکان داد و باعث شد در شرایط مناسب توده مردم بیرون بریزند، اشتباه و بیهوده بود؟ [شیخ و شاه؛ سیاست مشترک هدر دهی پول نفت به ضرر ملت ایران]
واضح است که بورژوازی ضد انقلابی و جریانها و افرادی که میخواهند جنایتها و تبهکاریهای آخوندهای حاکم را دستمایه و سرمایه کسب و کار سیاسی خود بکنند، به این سفسطه متوسل میشوند که چون خودتان هم میگویید که شیخ بهمراتب بدتر از شاه است، پس همه آن مخالفتها و مبارزهها و مجاهدتها در زمان شاه بیهوده بوده!
برای تخطئه انقلابیون، برای زبان درازی علیه آنها، برای طلبکاری و برای توجیه جنایتهای دیکتاتوری دستنشانده سلطنتی، برای تخفیف مصدق و فاطمی و حنیفنژاد و مسعود احمدزاده و جزنی، البته سفسطه خوبی است. هیزم بیار معرکه هم حکومت خمینی و خامنه ای و جنایتها و چپاولها و وطنفروشی بیحد و حصر آن است.
درباره؛ آموزه های انقلاب ۵۷ بیشتر بخوانید
چرا سفسطه؟
چرا میگوییم سفسطه است؟
برای این که اصلا کاری به کار روند تکامل اجتماعی ندارد.
برای اینکه مهیبترین نیروی ارتجاعی سر برآورده از اعماق قرون و اعصار تاریخ ایران را نادیده میگیرد و تعیین تکلیف نمیکند که با همین نیرو که همدست و هم کاسه خودش بوده چه باید کرد؟
انگار نه انگار که در کودتا علیه مصدق شاه و شیخ و استعمار در کنار یکدیگر بودند.
انگار نه انگار که در سرکوب و خلعسلاح مجاهدین صدر مشروطه هم وضع به همین منوال بود.
الان هم انگار نه انگار که وقتی فرزندان رشید این میهن به مقاومت در برابر همین حکومت میپردازند، باز هم ارتجاع و استعمار مشترکاً به آنها برچسب تروریست میزنند.
در لابلای همین سفسطه، مهمتر اینکه میخواهد این پیام را به مردم ایران بدهد:
حالا که آخوندها و اسلام آنها را چشیدید، دیگر به یک راهحل استعماری بدون عبا و عمامه رضایت بدهید!
به جای دیگری هم امید نبندید!
رژیمی مثل شاه! یا مشابه آن با برخی تبصرهها و اصلاحیههای دمکراتیک (!) بستان است!
بیشتر از این را نخواهید و گول این شورای ملی مقاومت ایران و امثال مجاهدین را هم نخورید. اینها اگر بیایند استالینیسم میشود! توتالیتاریسم میشود! کره شمالی یا حداکثر چین کمونیست میشود! تازه مصدق تان هم اگر کودتای ۲۸مرداد نبود، کشور را تحویل کمونیستها میداد! پس دیگر این قیل و قال در مورد آزادی و رود خون شهیدان را هم کنار بگذارید! [۳۳ هزار نفر هر ماه در ایران به زیر خط فقر میروند]
بورژوازی ضد انقلابی چه میگوید؟!
اینها حرفهای خلص بورژوازی ضد انقلابی است. تا وقتی هم که از مبارزاتتان حتی در زمان شاه ندامت نکنید، دست بردار نیست! این بورژوازی دستگاه خودش را دارد. در جنگ ضد میهنی خمینی با عراق هم داد «وطن» سر میداد و وقتی مجاهدین با دولت عراق بیانیه صلح امضا کرد و طرح شورای ملی مقاومت ارائه شد، عینا مانند دار و دسته خمینی جیغش به هوا رفت که گویا وطن نداشته به بیگانه فروخته شد!
این بورژوازی در حالی که دستگاه کامل و جامع ایدئولوژیکی خود را دارد و بر پراگماتیسم محض سوار است و تا خرخره، تابع و اسیر تعادل قواست، از این دم میزند که اصلاً باید ایدئولوژیها را دور ریخت چون اسباب زحمت و دردسر است! روی جنایتهای آخوندها در ایران هم سوار شده و چون اهل جنگ با آنها نیست، به جای آن با شلاقکش کردن امثال مجاهدین به نفع همان آخوندها، از انقلابیون انتقام میگیرد.
ایدئولوژی چیست؟
اما اگر ایدئولوژی را در سادهترین بیان، دستگاه تنظیم رابطه انسان و مناسبات او با دنیای پیرامون تعریف کنیم، او هم ایدئولوژی خود را دارد. مناسبات و تنظیم رابطه انسان با دنیای پیرامونش، حتی اگر خودش هم آگاهی نداشته باشد، بر حسب یک ادراک و جهان بینی است که از طبقه یا محیط یا خانواده یا تربیت خود گرفته است. ارزشها، علقهها و پیوستگیها یا ناپیوستگیها البته متفاوتند. اما کسی نمیتواند بگوید دارای هیچ ملاک و معیار و دستگاه ارزش و سنجش نیست و با جهان پیرامون خود هیچ رابطهای ندارد.
بنابراین ذوب شدن در ارزشها و معیارهای از ما بهتران فرنگی، از قبیل زدن برچسب تروریستی به مجاهدین و تمام رابطهها و مناسباتی که علیه فرزندان رشید این میهن تبلیغ و تراوش میکند نیز یک ایدئولوژی است. منتهی ایدئولوژی بورژوازی ضدانقلابی و همسو و همدست با ارتجاع حاکم بر ایران… [انقلاب ضدسلطنتی از کجا و چگونه آغاز شد؟ + فیلم]
اما آیا امروز این بورژوازی وابسته بر ایران حاکم است؟ خیر. پس موضوع را کنار میگذاریم چون حاکمیت در ایران امروز در دست یک حاکمیت دجال و ضدبشری، در دست استبداد دینی و قرونوسطایی ولایت فقیه است.
ایدئولوژی و انقلاب
ایدئولوژی راهنمای عمل، طرح و رهنمون چگونه زندگیکردن و چگونه مردن است. جوهر، علتالعلل و غایت حرکت و مناسباتمان را مشخص میکند. به همین دلیل گفتهایم و میگوییم که «بدون یک ایدئولوژی انقلابی نمیتوان نهضتی انقلابی داشت، بدون یک ایدئولوژی انقلابی نمیتوان سازمانی انقلابی داشت و بدون یک ایدئولوژی انقلابی نمیتوان فردی انقلابی ساخت».
حال اگر آخوندهای چپاولگر و شرکای دیرین یا نورسیده، آرمانگرایی را حرام کردهاند، اگر در ایدئولوژی و فرهنگ آنها، مبارزه و تشکیلات و مقاومت و صدق و فدا مذموم است، اگر ارزشهای مبارزاتی از مد افتاده و هرکس باید فقط به خودش برسد، اگر ارتجاع در طیف و جبهه فراگیرش، راهی جز دگردیسی و ذوب در بورژوازی ضدانقلابی باقی نگذاشته؛ گناه انقلابیون چیست؟
این دگردیسی با همه آثار و عوارض آن، نه جدید است و نه تعجبی بر میانگیزد. امری کاملاً قانونمند و شناخته شده و تجربه شده است.
پس ما هم هر چه بیشتر بر ارزشها و آرمانهای انقلابی خود پا می فشاریم و سرنگونی این حکومت را غایت خود قرار دادیم.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.