در جهان هستی مسائل بسیار پیچیده ای وجود دارد که انسانها در پیِ یافتن پاسخی برایشان هستند. اگر چه پیشرفتِ برق آسای علم و تکنولوژی در چند دهه گذشته، هر روز دریچه ای جدید را بروی بشر گشوده است، ولی هنوز دانشِ ما قطره ای ست از دریا.

 و اما من در پی حل مسائلِ پیچیده علمی و یا فرستادن فضا پیمایِ آپولو به فضا نیستم. من در درکِ یکی از مسائل پیرامونم مانده ام. با خود گفتم شاید شما بتوانید کمکم کنید.

همیشه موضوع مسلمان بودن و مسلمان ماندن زنان برای من جای سوال بوده است. با یک مطالعه جزئی و مثقال ذرتی تامل، میتوان دید که اسلام دینی است در خدمتِ مردان. پس میتوان پذیرفت که مردان چون ذی نفعند، می توانند این دین را بدونِ چون و چرا بپذیرند و از مزایای آن سودمند شوند. مردان می توانند چهار زنِ دائم و بیشمار صیغه داشته باشند. حال بماند که در آن دنیا هم برای شکم و زیرِ شکمشان تدابیر قابل توجهی اندیشیده شده است. 

اما من زنهایِ مسلمان معتقد را نمیفهمم. پیشترها بر این باور بودم که آنان دو دسته اند. دسته اول آدمهای بی آزاری که بدونِ هیچ دانشی، اسلام را قبول کرده اند و آن را بخشی از زندگی می دانند. مانند بسیاری از زنانی که در طولِ قرنهای گذشته، هفتاد سال نماز می خواندند، بدون اینکه حتی یک کلمه از معنیِ آن را بفهمند. و اما دسته دوم کسانی بودند که با جمهوریِ اعدام اسلامی ظهور کردند. زنانی که به فاطی کوماندو معروفند، زنانی که در خدمتِ سیاستهای رژیم هستند، زنانی که در حوزه های علمیه ی زنان مشغولند، و زنانی که آمرین به معروف و ناهیان از منکرند. که البته تشخیص معروف و منکرش با آنان است. اینان به هر صورت از منافع دنیویِ دین اسلام بهره مند می شوند و برایِ خدماتی که ارائه میدهند، دستمزد میگیرند. نمی توان منکر شد که تعدادی از آنها از روی بلاهت ایمانِ راسخ دارند، ولی به نظر می رسد اکثریتشان، منافع مالی و ذی نفع بودنشان، بر باورها شان می چربد. اینان اگر دعای توسل بخوانند و بر سر و سینه بکوبند، قابل درک است، شغلشان ایجاب میکند. به هر حال به قول معروف، همه چیزشان به همه چیزشان می آید.  

و اما با دیدنِ فیلمی کوتاه، محاسبات من بهم ریخت و دسته ای دیگر بر این زنانِ مسلمان افزوده شد. فیلمی از برگزاریِ دعای توسل و سفره ابوالفضل در آمریکا. زنانی با مدل آرایشِ زنانِ بورلی هیلز، با لباسهایی باز که تا فیها خالدون شان بیرون است، از زیرِ عینک های آفتابی رِیبَن و پرادا، آرام آرام خود را به چپ و راست تکان میدهند، و با هر تکانی لرزشِ سینه هایِ عمل شده شان را به سمع و نظر بینندگان میرسانند. این زنها لبهای پروتز شده شان را با عشوه میجنبانند، و می خوانند که یا سَیِدَناوَ مَولانا …. انگار معنیِ کلمات را میفهمند. انگار به سوگِ عزیزشان نشسته اند. درک توسل جستن این زنان در بلاد کفر، برایم غیر ممکن است.

   

میتوانم توجیهِ زنانِ ستم کشیده محروم را بپذیرم، که از روی استیسال دست به دامانِ امدادهایِ غیبی شوند. اگر مادرانی بودند که کودکان شان تشنه و گرسنه اند، قابل درک بود، اگر زنانی بودند که دشمن آب را بر رویِ مزارعِ شوهرانشان بسته و کشاورزی شان نابوده شده، قابل درک بود. اگر مادرانی بودند که در پیِ پیدا کردنِ لقمه ای نان برای فرزندان شان، تا کمر در سطل های زباله خم می شدند، قابل درک بود. اگر مادرانی بودند که توانِ پرداختِ هزینه های درمان فرزندانشان را نداشتند، قابل درک بود. اگر مادرانی بودند که دیوِ سیاه فرزندانشان را در بند کرده و بر دار میکند، باز هم قابل درک بود. 

براستی اینان کیستند؟ اینان که هیچ چیزشان به هیچ چیزشان نمی آید. آیا اینان همان ابلهانی هستند که اختیار مغزشان را به آخوندها داده اند و حاضر نیستند خود اندکی بیاندیشند؟ یا اینان همان پرستوهایِ مهاجرِ در خدمت سیاستهایِ جمهوری اعدام اسلامی اند؟ اینان کیستند؟ توسلشان برای چیست؟ مگر می شود در مهد دانش برای شفای بیمار به امامانِ مُرده متوسل شد؟ خوب اگر این امامان شفا دهنده بودند، خود نمی مردند. مگر میشود برای برآورده شدن حاجت، از امامانِ مرده یاری خواست؟ 

من هر چه بیشتر به این فیلم فکر میکنم، کمتر به نتیجه می رسم. به قولِ یاس: ببین وقتی غذای گندیده لای مبل مونده باشه هر جا نقل مکان کنی بازم خونت بو میده. این زنها مغزهایِ متعفنِ خود را از ایران به آمریکا برده اند. و نمی شود کاریشان کرد.

مانند همیشه به امید روزی که جهل و خرافات، ریشه کن شود. البته آرزو بر جوانان عیب نیست. 

پاینده ایران

علیرضا نوری پور

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)