امید – شعری از مجید نفیسی

جمعه, 24ام فروردین, 1403

منبع این مطلب ایرون

نویسنده مطلب: مجید نفیسی
 

مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز می‌توانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

 

امیلی دیکنسون “امید” را
پرنده‌ای می‌خوانَد
که در جان او آشیان دارد
و بی‌آنکه از او دانه‌ای بخواهد
پیوسته آواز می‌خواند.

من آن را چون جیرجیرکی دیدم
که در خواب‌های کودکیم ظاهر شد،
در شعرهای نوجوانیم بالید
و در هیاهوی یک انقلاب گم‌شد.

امروز در تبعید تنها مانده‌ام
اما هنوز هم
وقتی که به ایوان می‌روم
تا به تنها گلدان خانه‌ام آب دهم
آوای جیرجیرکی را می‌شنوم
که از پشت خیزران‌های همسایه
مرا به سوی خویش می‌خواند.

سوم نوامبر دوهزار‌و‌دوازده

 

Hope

Majid Naficy

 

Emily Dickinson calls “hope” a bird

Who has perched in her soul

And without asking for seeds

Sings incessantly.

I saw it as a cricket

Who appeared in my childhood dreams,

Grew in my adolescent poems

And disappeared in the hubbub of a revolution.

Today I am left alone in exile

And yet, when I go to the balcony

To water the only flower in my house,

I hear the sound of a cricket

Who is calling me

From behind my neighbor’s bamboos.

 

                November 3, 2012

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

مطلب را به بالاترین بفرستید

این مطلب خلاف آیین نامه تریبون است؟ آن را به ایمیل tribune@radiozamaneh.com گزارش کنید
Join

دسته‌بندی‌ها: تمام مطالب, فرهنگ

برچسب‌ها: |

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.