زندانی سیاسی ارژنگ داودی به حمایت ما نیاز دارد.
این فراخوان را جدی بگیرید.

این تصویر زندانی سیاسی ارژنگ داودی است با دقت به این تصویر نگاه کنید؛ جانوران وحشی و هار جمهوری اسلامی با وجود اینکه در این سالها بر این زندانی هر اندازه که توانستند فشار آوردند، تبعیدش کردند، اذیتش کردند؛ از حق استفاده از تلفن و ملاقات، دارو و درمان محرومش کردند!

اما می بینید خندان و بشاش، قوی و محکم لبخند میزند و میگوید جمهوری اسلامی را به زانو در آوردم و جمهوری اسلامی را به زودی بزیر خواهیم کشید.

بلاخره با هر سختی بود، یک عکس جدید از زندانی سیاسی ارژنگ داودی نستوه؛ یار قدیمی ام و همبند سابقم به دستم رسید. ارژنگ داودی از زندانیان سیاسی قدیمی است که نزدیک به ۲۰ سال است در زندانهای جمهوری اسلامی است و هنوز ۱۱ سال دیگر حبس و زندان دارد. وی ۲۰ سال است که در زندان با وجود انواع فشارها، تبعیدها، اذیتها، محرومیتها و بیماری ها مقاومت و ایستادگی میکند.

به خاطر دارم در بند چهار من، ارژنگ داوودی، زنده یادان شاهرخ زمانی فقید، زانیار و لقمان مرادی با هم بودیم و جبهه مقابل ما درون زندان، اصلاح طلبان حکومتی، زندانبانها و نهادهای امنیتی بودند که از هیچ حربه ی فشار و تهدید علیه ما دریغ نمیکردند، اما ما محکم در مقابل این اوباشان ایستادگی میکردیم. در بند ده رجایی شهر نیز من و ارژنگ داودی با هم بودیم تا اینکه ارژنگ را به زندان زابل تبعید کردند.

از آن به بعد ارتباط ما با هم قطع شد، چون ارژنگ در زندان زابل از حق تلفن و ملاقات محروم بود و هرگز نتوانست خود مستقیم تماسی با خارج از زندان داشته باشد، مگر گاهی غیر مستقیم و از طریق زندانیان دیگر پیغامی به ما میرساند.

در زندان رجایی شهر من و ارژنگ با هم بودیم و با هم هواخوری میرفتیم، چند بار به ارژنگ حمله کردند و با تیزی از پشت به وی زدند. در بند چهار اصلاح طلبان حکومتی از سعید مدنی گرفته تا زید آبادی مجیز گوی حاکمیت از هیچ ابزار و حربه ای برای خفه کردن و تبعید ما دریغ نمیکردند؛ آنها حتی نامه ای به اژه ای نوشتند که ارژنگ داودی را از بند چهار به دیگر زندانها تبعید کنند.

فشار حکومت از یک طرف و فشار اصلاح طلبهای حکومتی هم از طرف دیگر همواره روی ارژنگ و امثال شاهرخ زمانی ها بود؛ کما اینکه بارها شاهرخ زمانی را هم تبعید کردند. در نهایت ارژنگ به بند ده رجایی شهر تبعید شد همان بندی که من هم از بند چهار زودتر از ارژنگ، به آنجا منتقل شده بودم. من و ارژنگ نزدیک به یکسال کنار هم بودیم و در کنار مطالعه یکی از اساسی ترین کار ما در بندهای عمومی و غیر سیاسی در کنار حمایت و ارتباط گیری با زندانیان عادی و خبر رسانی از زندانیان، خبر رسانی و افشاگری از وضعیت اسفبار زندان و بندها بود.

طی چندین نامه ارژنگ و من مافیای ورود مواد مخدر و محدودیت و فشار و حتی اعدام های فله ای زندانیان عادی را خبررسانی کردیم و مسئولان زندان (امیریان و مردانی) و نهادهای امنیتی را در میدیای اجتماعی افشا کردیم به طوریکه برای هریک از این اوباش از طرف جامعه جهانی محدودیت هایی اعمال شد و تحریم شدند.

بعد از این افشاگریها و دسیسه های اصلاح طلبان حکومتی در زندان، کینه توزانه ارژنگ داودی را به زندان زابل تبعید کردند و از آن روز به بعد وی زیر شدیدترین فشار ها بود در تمام این سالها اجازه ندادند با خانواده اش ملاقات و تماسی داشته باشد و همواره از زندان و بندی به بند دیگر تبعیدش کردند و درون اتاقکی کوچک بدون اینکه حتی با دیگر زندانیان ارتباطی داشته باشد، منزوی اش کردند و حتی از دسترسی به دارو، کتاب، روزنامه محرومش کردند، تهدیدش کردند انواع شکنجه ها واذیت و آزار ها را بر او و خانواده اش روا داشتتد.

اما ارژنگ مقاومت و ایستادگی کرد و امروز باز شجاعانه با تکرار همه ان خواسته هایی که برایش جنگیده و مبارزه کرده محکم تر میگوید که من هستم و مبارزه میکنم و ذره ای عقب نخواهم نشست.

ارژنگ در تمام این سالها از طرف حاکمیت تحت فشار بود اما رسانه ها هم نسبت به ارژنگ داودی ها و مهدی فراحی شاندیز ها سکوت کردند. متاسفانه خودی و غیر خودی کردند و بایکوتش کردند. کسی سراغ خانواده اش را نگرفت و به دیدارشان نرفت که دقایقی کنارشان باشند و عکسی به یادگار با خانواده و عمو یادگارش (عموی ارژنگ ) بگیرند.

امروز بسیارخوشحال شدم که خبر ارژنگ و عکس جدیدش بعد از مدتها بی خبری از وی به دستم رسید.

من از هر فرصتی استفاده کردم و میکنم که صدای ارژنگ ها، فراحی شاندیزها و دیگر زندانیان گمنام باشم و از همگان میخواهم که صدایشان باشند.

صدایشان باشیم و نگذاریم این سمبل مقاومت و مبارزه در زندانهای جمهوری اسلامی و در تحریم خبری بماند.

بهنام (اسعد) ابراهیم زاده ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱

https://t.me/behnima

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)