تلخیصی بر کتاب مزرعه حیوانات
(قلعه حیوانات)
کتاب قلعه حیوانات یا مزرعه حیوانات (Animal Farm) از رمانهای مشهور تاریخ ادبیات نوشتهی نویسندهی انگلیسی، جورج اورول است.
جورج اورول نام مستعار اریک آرتور بلر – نویسنده و شاعر انگلیسی – است که آثار مشهوری همچون کتاب مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ را در کارنامه حرفهای خود دارد.
او کتاب مزرعه حیوانات را بین نوامبر سال ۱۹۴۳ تا فوریه سال ۱۹۴۴ نوشت اما برخی انتشارات انگلیسی و آمریکایی چاپ آن را نپذیرفتند تا این که برای اولین بار در سال ۱۹۴۵ در انگلستان به چاپ رسید.
اورول نام Animal Farm: A Fairy Story را برای کتابش انتخاب کرد اما ناشران ایالات متحده هنگام انتشار این کتاب در سال ۱۹۴۶ قسمت دوم عنوان را حذف کردند.
کتاب مزرعه حیوانات اولین بار در سال ۱۳۴۸ توسط امیر امیر شاهی با نام قلعه حیوانات به فارسی ترجمه و روانه بازار شد.
اورول در این کتاب با به کارگیری از زبان تمثیل و نمادهای حیوانی اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی جامعهاش را به تصویر میکشد.
به گفته اورول، داستان این کتاب بیانگر رویدادهای منجر به انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ و حوادث بعد از آن است. به اعقاد نویسنده، اتحاد جماهیر شوروی سابق به یک دیکتاتور بدل شده است و با نوشتن این کتاب در واقع به مسئله نابرابری میان انسانها اعتراض نشان داده است.
مزرعهای که حیواناتش با رهبری درست توانستند از استبداد اربابان انسانی خود رهایی یابند؛ اما به دام فرم دیگری از استبداد، یعنی استبداد حیوانی یک خوک تشنه قدرت به نام ناپلئون افتادند، حیوانی که برابری میان حیوانات مزرعه را زیر پا گذاشت.
رمان قلعه حیوانات شهرت جهانی دارد و بارها توانسته جوایز مختلفی را از آن خود کند، همچنین مجله تایمز این کتاب را در لیست صد رمان برتر انگلیسیزبان بین سالهای ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ میلادی قرار داده است.
▪︎خلاصه ای از کتاب قلعه حیوانات:
کتاب قلعه حیوانات در آیندهای رخ میدهد که حیوانات بسیار هوشمندتر از دنیای امروز هستند و انقلابی علیه انسانها آغاز کردهاند.
میجر پیر یکی از خوکهای مزرعه آقای جونز – یک کشاورز الکلی و مستبد – است، خوکی مهربان و منصف که رویای آزادی حیوانات را در خواب میبیند و حیوانات مزرعه را تشویق میکند تا علیه مالک مزرعه دست به شورش بزنند تا بتوانند آزاد زندگی کنند.
بعد از مرگ میجر پیر، حیوانات با تلاش و کوشش و به رهبری دو خوک به نامهای ناپلئون و اسنوبال موفق میشوند مزرعه را به دست میگیرند و از آنجا که خوکها هوش بیشتری دارند و برخلاف سایر حیوانات میتوانند به زبان انگلیسی صحبت کنند؛ رهبری گروه را به دست میگیرند.
این دو خوک هفت قانون برای حیوانات ایجاد میکنند که مهمترین قانون برابری حیوانات میباشد.
اسنوبال به حیوانات خواندن و نوشتن یاد میدهد و ناپلئون وقتش را صرف آموزش طبع حیوانی به سگهای جوان میکند.
مدتی بعد و به دنبال تلاش ناموفق آقای جونز و دوستانش برای پس گرفتن مزرعه، اسنوبال برای مدرنسازی مزرعه آسیاب بادی میسازد در حالی که ناپلئون با این ایده مخالف است.
ناپلئون با کمک سگهایش اسنوبال را از مزرعه فراری میدهد و ادعا میکند خودش آسیاب بادی را ساخته است تا این که بعد از یک طوفان آسیاب بادی از بین میرود، ناپلئون، اسنوبال را مقصر میداند و میگوید او همدست آقای جونز است و کم کم برخی حیوانات دیگر را به اتهام همدستی با اسنوبال به قتل میرساند.
حیوانات از زورگوییهای ناپلئون ناراحت میشوند اما معقدند دوران فعلی از دوران آقای جونز بهتر است.
در ادامه داستان میخوانیم که اسب سختکوش مزرعه به نام بوکسور مجروح میشود و ناپلئون پنهان از چشم حیوانات او را میفروشد و به دروغ میگوید اسب مزرعه را برای درمان به جایی دیگر فرستاده اما در اصل او را به کشتارگاه تحویل داده است.
سالها میگذرد، آسیاب بادی دیگری ساخته میشود و درآمد مزرعه خوب میشود با این حال آرمانهایی که اسنوبال درباره آنها صحبت میکرد به فراموشی سپرده میشود.
بیشتر حیواناتی که در شورش اول شرکت داشتند حالا دیگر مرده یا پیر شدهاند و خوکها کم کم بیشتر و بیشتر به آدمها شبیه میشوند.
در یک شبی کذایی حیوانات از محل استراحت خود با سر و صدای زیادی که از داخل منزل آقای جونز به گوش میرسد، بیداری شده و به طرف خانه میروند. از پشت پنجره میبینند که ناپلئون با کشاورزان مهمانی میدهد و معامله میکند؛ خوکها روی دو پا راه میروند، شلاق به دست گرفتهاند، الکل مینوشند و لباس به تن دارند و تعدادی هم روی تخت و کاناپه خوابیدهاند. دیگر کار به جایی رسیده است که حیوانات مزرعه به سختی میتوانند ناپلئون و سایر خوکها را از انسانها تشخیص دهند!.
همه این موارد نقض هفت فرمان یا هفت قانون حیوانات است که سالها پیش تدوین شده بود. قانون برابری حیوانات به قانون “همه حیوانات با هم برابرند اما بعضی از آنها برابرترند” و قانون “چهار پا خوب است، دو پا بد” به “چهار پا خوب است، دو پا بهتر” تغییر میکند.
▪︎هفت فرمان کتاب قلعه حیوانات:
-هرچه روی دو پا راه میرود دشمن است.
– هرچه روی چهار پا راه برود یا بال داشته باشد دوست است.
– هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
– هیچ حیوانی نباید در رختخواب بخوابد.
-هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.
– هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد.
– همه حیوانات برابر هستند.
▪︎حیوانات کتاب قلعه حیوانات نماد چه هستند؟
برخی از مهمترین عناصر نمادین این داستان عبارتند از:
– میجر پیر: الهامبخش شورش علیه انسانها است، او تمثیل ترکیبی از کارل ماکس از پایه گذاران کمونیسم، ولادیمیر لنین رهبر کمونیست انقلاب روسیه و ملت شوروی اولیه است و اصول انقلاب را ترسیم میکند.
– ناپلئون: یک خوک بزرگ و نسبتا تند خو، شرور اصلی مزرعه حیوانات، چندان اهل گفتگو نیست و به این شهرت دارد که روش خودش را پیدا میکند، او تمثیلی از جوزف استالین است.
– اسنوبال: رقیب ناپلئون پس از سرنگونی جونز، نماد قربانیان یک انقلاب و تمثیلی از لئون تروتسکی است اما میتواند ویژگیهای لنین را نیز به تصویر بکشد.
– آقای جونز: صاحب اصلی مزرعه، او تمثیلی از تزار روس نیکلاس دوم است که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ به قتل رسید.
– بوکسور: اسب سواری وفادار، مهربان، متعد، بسیار قوی، سختکوش و محترم اما بسیار ساده است. او که بخش زیادی از کار فیزیکی مزرعه را انجام میداده نماد الکسی استاخانوف است، کارگر زحمتکشی که پایهگذار جنبش استاخانوف بود.
▪︎جملات کتاب قلعه حیوانات:
– انسان تنها دشمن واقعی است که ما داریم. انسان را از صحنه دور کنید و ریشه اصلی گرسنگی و کار بیش از حد برای همیشه از بین میرود.
– همه عادات انسانها شر است و مهمتر از همه این که هیچ حیوانی نباید هرگز نسبت به هم نوع خود مستبد باشد. ضعیف یا قوی، باهوش یا ساده، همه ما برادر هستیم. هیچ حیوانی نباید حیوان دیگر را بکشد، همه حیوانات برابر هستند.
– تنها انسان خوب، انسان مرده است.
– انسان تنها موجودی است که بدون تولید کردن مصرف میکند.
– با آسیاب بادی یا بدون آسیاب بادی، زندگی مانند گذشته ادامه مییابد، یعنی بد!.
– نشانه برجسته انسان دست اوست، ابزاری که با آن همه بدیها را انجام میدهد.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.