کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، ضمن ابراز همدردی با این زندانی سیاسی که مدت ۱۶ سال را در زندانهای دیکتاتوری خامنه ای سپری کرده و دو برادرش بنامهای محمدعلی و جعفر سواری را در همین مدت از دست داده، از همه هموطنان میخواهد که صدای زندانیان سیاسی از جمله حمزه سواری باشند.
بسیاری از زندانیان سیاسی که در این سالها در زندان رجایی شهر محبوس بوده اند، با زندانی سیاسی حمزه سواری همبند و آشنا هستند و خاطرات بسیاری از او نقل کرده اند.
زندانی سیاسی آزاد شده آرش صادقی درباره حمزه سواری نوشته است:
دو برادر حمزه سواری در ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ و در یک روز اعدام شدند.روایت حمزه از شب اعدام روایت دردناکی است.حمزه میگفت:در لحظات خداحافظی با برادرانم انگار قلبم داشت از سینه بیرون میافتاد. تمام خاطرات کودکیم با محمدعلی و جعفر که با فقر در محله کوت عبدالله گذشته بود، جلوی چشمانم آمد.

آرش در جای دیگری گفته است: «شکنجه هایی که با کلیپ های عدل علی دیده نمیشود، بخشی از نامه دو روز پیش حمزه سواری در مورد شرایط زندان کارون و شیبان اهواز:
«هشت سال (زندان کارون اهواز) تلخ ترین دوران حبسم بوده است، دورانی که برای رهایی از آن، تبعید خودخواسته به رجاییشهر و دور افتادن از شهر و خانواده را به جان خریدم. در زندان کارون به وحشیانهترین شکل ممکن مورد شکنجه فیزیکی قرار گرفتم، تحقیر شدم، توهین و ناسزا شنیدم وبه سلولهای قرون وسطایی منتقل شدم. افراد بسیاری را دیدم که دراین سرنوشت بامن سهیم بودند و افراد دیگری را دیدم که سرنوشتی بسیار تلختر نصیبشان شد و از زیر شکنجهها جان سالم بِدر نبردند. افرادی که پروندۀ پایان حیاتشان با توجیه خشک و کلیشهایِ مرگِ ناشی از زیادهروی در مصرف مواد مخدر، پیش از آنکه باز شود، بسته میشد و به بایگانی فراموشی عمدی سپرده میشد».
زندانی سیاسی سهیل عربی درباره این زندانی سیاسی نوشته است:
«دفاع از حقوق مردمش، دفاع از حق آزادی، مطالبه ی زندگی و مجازات، هر روز مردن… حمزه سواری نماد ایستادگی و درست زیستن است. پس از سالها حبس هنوز با کمترین امکانات درس میخواند و به زندانیان تدریس زبانهای فرانسه ، انگلیسی و عربی میکند. اهل مطالعه و ورزش، فداکار و مهربان...».

نامه ای که حمزه سواری در بیست و سوم مهرماه سال جاری ۱۴۰۰ نوشته بسیار روشنگر است. سخن را کوتاه میکنیم و قسمتهایی از نامه این زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر را تحت عنوان «مسیر غلط اعدام و تبعات آن!» از نظر می گذرانیم:
«اعدام همواره یک مسئله پرابهام و سوال برانگیز بوده است، سوالاتی مانند اینکه چه کسی حق گرفتن جان انسان را به حکومت میدهد؟ اما اعدام سیاسی در کشوری مثل ایران داستانی به مراتب تلختر و غم انگیزتر دارد و در بسیاری از مواقع بسان پروسه انتقام بیپایان میماند. پروسهای که اعدام فرد نقطه آغازین آن است. لحظه اعدام سیاسی ممکن است برای فرد معدوم نقظه اوج و پایان عذاب و شکنجه روحی و جسمی باشد، اما برای بازماندگان او نقطه آغاز غم و غصه بیپایان و پرسشهای بیپاسخ خواهد بود.
زندگی برای بازماندگان فرد معدوم به دو دوره ماقبل و مابعد اعدام عزیزشان تقسیم میشود؛ دوره مابعد اعدام برای آنها دوره حیرت و ناباوری خواهد بود. من این حقیقت ناگوار را به وضوح در پرسش مشابه عمر، برادرزاده خردسالم و مادر داغدیده زامل با وی مشاهده کردم. هنگامیکه عمر با صدای آهسته گویی که نمیخواست کسی متوجه شود از من پرسید که “عمو! بابا کجاست؟” و یا هنگامیکه مادر زامل سراغ فرزندش را از من میگرفت پرسشی که برای پاسخ دادن به آن زبانم یارای چرخیدن نداشت.
کودکی که تا همین دیروز، پدری داشت و به یکباره دیگر آن پدر را نداشت. اینکه آن پدر کجا و چرا رفته هرگز برای او کاملا قابل درک نخواهد بود و مادری که چندان درکی از معادلات سیاسی و یا بازی کثیف قدرت ندارد، تنها پسرش را میخواهد و هیچ عذر و توجیهی برای حذف پسرش را نمیپذیرد. اما آنچه در ایران اعدام سیاسی را پروسه انتقام بیپایان و وحشیانه میکند، شیوه برخورد با بازماندگان فرد معدوم است.
محروم کردن بسیاری از خانوادهها از دیدن و یا تشییع جنازه جگرگوشهشان و همچنین دفن عزیزشان در شهری به دور از محل سکونت خانواده و یا حتی امتناع از نشان دادن قبر عزیزشان به آنها هیچ توجیه اخلاقی، انسانی و حتی قانونی ندارد و تنها نشانگر عمق کینه و نفرت حذف کنندگان است؛ نفرتی که حتی فرصت سوگواری به شکل متعارفش را از بازماندگان میگیرد و نشانگر این واقعیت تلخ است که حکومت سلطه خود بر سرنوشت ما را حتی به دوران بعد از مرگمان امتداد میدهد.
در نهایت باید بگویم، که من در طول دوران حبس شاهد فراخواندن تعداد زیادی از دوستان و نزدیکانم جهت اجرای حکم اعدام بودهام. تجربهای که هرگز به آن عادت نکردم و با اضافه شدن هر فرد به این جمع نه تنها تحمل آن برایم سادهتر نشده بلکه بسیار سختتر و جانکاهتر هم شده است. همچنین از دور یا نزدیک شاهد رنج پدران و مادرانی بودم که داغ از دست دادن فرزند، هرگز برای آن ها کهنه نشده است. تجربهای بسیار تلخ که آرزوی آن را حتی برای بدترین دشمنانم نمیکنم.
اعدام بی شک مصداق بارز خشونت است و باید بیدرنگ در هر نقطه دنیا متوقف شود. ضرورت نه بزرگ به اعدام هر روز برای ما آشکارتر می شود و یکی از مهمترین راهکار ساخت آیندهای بهتر نهادینه کردن نه به اعدام در تمامی اقشار جامعه است. یادمان نرود که با وجود اعدام ما افق روشنی نخواهیم داشت. به امید آنکه برای نسلهای بعدی آرامش و طمانینه را به میراث بگذاریم.
حمزه سواری لفته / مهرماه ۱۴۰۰/ زندان رجایی شهر کرج.»
شایان ذکر است زندانی سیاسی حمزه سواری در ۱۶ سال حبس دچار ضایعات جسمی حاصل شکنجه های طاقت فرسا شده اما در این سالها از رسیدگی پزشکی نیز محروم بوده است.
به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.