با رشد فزاینده ی جنبش های اعتراضی کارگران، معلمان، پرستاران و کشاورزان جمهوری اسلامی همانند همیشه هیچ راه فراری را برای خود متصور نمی شود جز آنکه دست به سرکوب بزند.

تشدید سرکوب ها، دستگیری ها و حکم هایی که فعالین را به حبس های بلند مدت محکوم می کند آنچنان بالارفته که از یک طرف گویای هراس سران رژیم است و از طرف دیگر نشان می دهد که مردم معترض به هیچ عنوان از خواسته های خود کوتاه نمی آیند.

مردم اگر چه سختی های زندان، شکنجه و حکمهای طولانی مدت  را می شناسند، اما در عین حال به این آگاهی هم دست یافته اند که قدرت مردم فرای سرکوبی است که سران رژیم روزانه بر آنها روا می دارند.

جالب اینجاست که این مسئله سویه های قابل تامل و ارزنده ای را در عمل سبب گشته است. همکاری های مردمی در داخل و خارج کشور برای همبستگی و حمایت از فعالین عرصه های مختلف اجتماعی که گرفتار دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی شده اند یکی از جنبه های این همبستگی های اجتماعی است.

برای جمهوری اسلامی مسجل است که دیگر نمی تواند آن کشتاری را که در روزهای پس از سر کار آمدنش به راه انداخت و در طول دهه ی شصت به اوج خود رساند، ادامه دهد.

لاجرم سویه های نرم سرکوب و تلاش برای جا انداختن فرهنگ اسلامی، راه حلی بود که پیش کشید و تا امروز مبالغ بسیار گزافی را برای آن هزینه کرد. تلاش برای جا انداختن فرهنگ جهاد اسلامی در جبهه های به اصطلاح حق علیه باطل سبب به وجود آمدن ارگانهایی مانند ارشاد و تبلیغات اسلامی شد که  تلاش داشتند با هزینه کردن بودجه های هنگفت به مردم بقبولانند که موقعیت پدر و مادری که فرزند خود را در راه اسلام فدا می کنند تا چه اندازه ممتاز است.

با بالا گرفتن تضادهای طبقاتی و ریزش قابل توجه طبقه ی متوسط و قشری که منافعشان به منافع حاکمیت سرمایه داری اسلامی گره خورده بود و مشخصا در سالهای اخیر پس از کشتارهای وسیع ۹۶ و ۹۸ و اعتراضات اصفهان به مثابه یکی از کلان شهرهایی که از بالاترین میزان کشته گان جنگ ایران و عراق و تعداد بسیجی، برخوردار است، ورق به نفع مردم و علیه حاکمیت برگشته است.

با این تحولات همه ی آن توهماتی که به خورد مردم داده بودند که گویا اسلام تنها راه نجات است و نجات اسلام نجات بشریت، و این وظیفه ی شیعه های تحت امر خمینی است که با لبیک خود جهان اسلام را یاری رسانند به شوخی مسخره ای بدل شد.

وارونه نشان دادن واقعیت های اجتماعی بر متن تضادهای طبقاتی و کشاکش  منافع مادی متفاوت، در گذر بیش از چهار دهه، نتیجه ی معکوسی را برای حاکمیت به بارآورده است.  

فریادهای یکی از معترضین که می گفت آب ما را می دزدند تا سرمایه دارهایی که مالک کارخانه های فولاد هستند، سودهای میلیونی به جیب بزنند معنای دیگرش این است که اگر در دهه های شصت در شهرهایی مثل اصفهان عده ای را به جنگ با انقلابیون کردستان و ترکمن صحرا و …. فرستادید، تاریخ را جعل کردید و داستانسرایی کردید، این بار دیگر زاینده رود خشک شده، دستان پینه بسته ی کشاورز و معلمی که حقوق چندین برابر زیر خط فقر دریافت می کند نقطه تلاقی مردم با حاکمیت است.

دیگر جایی برای داستان سرایی و جعلیات باقی نمانده است مردم درنگ نمی کنند و خانه ی مزدوری که رو به مردم شلیک می کنند را به آتش می کشند.

به راه انداختن کارناوال مضحک زنان سفید و سبز پوش شهر سنندج هم ادامه ی همین داستانهای سرکوبهای نرم علیه مردم  و مشخصا زنان است.

جنبش انقلابی مردم کردستان و نقشی که زنان در این مقاومت داشته اند و هراس رژیم از آگاهی هرچه بیشتر مردم دیگر شهرها، آنهم در شرایطی که مدتهاست زنگ خطر برای رژیم به صدا درآمده است، در رژه ی مضحک سازمان داده شده ی زنان تحقیر شده ای که رضایت داده اند به موقعیت موجوداتی که با آنها مانند مایملک مرد برخورد شود، تبلور پیدا می کند.

این نمایش مضحک با تکیه بر رگه های مذهبی ای تحقیر شده به مثابه اقلیت های مذهبی که در جامعه موجود بوده، در ماهیتش تلاش برای خدشه کردن تاریخی خونبار و جانانه ای است که زنان مبارز و انقلابی، کردستان و دیگر شهرهای ایران خلق کرده اند.

از یک سو هراس از شبح زنانی مانند “شهین باوفا”، “شهلا کلاه قوچی”، “سوسن فریقی”، “آرزو دوستکامی”، “عطیه شریفی” ،”فرنگیس شاهویی”، “به یان به رقروو”، ”نظیفه لطف الهی” و صدها کادر کمونیست و برجسته زنانی است که با وجود تمام شکنجه ها، سختی ها، ناملایمات، همچنان علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، و از طرف دیگر افزایش  تعداد زنان شجاعی  که حتی زندانها را به میدان مبارزه تبدیل کرده اند.

این رژه ی سفارشی، هراس از آن خشم و امید نهفته ای است که مادران جانباختگان دهه ی شصت، در کردستان و خاوران به مادران داغدار امروز انتقال دادند تا نشان دهند که مقاومت و مبارزه از همان روزهای آغازین در جریان بوده و تا امروز ادامه پیدا کرده است.

شکی در این نیست که دست و پا زدنهای جمهوری اسلامی چه به شکل کشتار، زندان و شکنجه یا به وسیله ی به راه انداختن کارناوالهای مضحکی به کمک مزدورانی مانند “نهرو کس نزانی” که هم از جانب جمهوری اسلامی تغذیه می شوند و هم از  طرف دیگر جریانهای منطقه ای، نمی تواند ذره ای از خشم و انزجار مردم از حاکمیت جمهوری اسلامی بکاهد.

هرچند نباید واقعیت های انکار ناپذیر اعتقادات ارتجاع مذهبی را نادیده گرفت، مضافا اینکه نباید از نظر دور نگه داشت که همین رگه های ارتجاعی بر بستر اعطای منافع مادی می تواند خطرناک گردد و به جریانات تروریستی مذهبی نظیر داعش بدل گردد، اما در عین حال مسجل است با موقعیت رو به زوالی که جمهوری اسلامی به عنوان یکی از پایگاه های اسلام سیاسی در منطقه پیدا کرده است، دیگر با هیچ ترفندی نمی توان مردم معترض را از خیابانها به خانقاه ها و تکیه ها کشاند.

سخن روز” – شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له

https://alternative-shorai.tv

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)