
هیأت داوران مرحله دوم هفتمین دوره جایزه “شعر احمد شاملو”، طی بیانیهای برگزیدگان این جایزه را معرفی کرد.
براساس اعلام دبیرخانه خانه جایزه “شعر احمد شاملو” بیانیه هیأت داوران به این شرح منتشر شده است:
“جایزه شعر احمد شاملو امسال هفتمین دورهاش را با استقبال بیش از پیش مخاطبان پشت سر گذاشت. مفتخریم که این تداوم و بقا، نشان یاری مشفقانه دغدغهمندان ادبیات و فرهنگ را بر پیشانی دارد. همچون دورههای گذشته بر این باوریم که شعر در آرمان احمد شاملو، نه کلامیست فرهیخته، نه تجرید صرف است و در زمره رویکرد هنر برای هنر و نه شعریست عامهپسند و بازاری. همچنین احمد شاملو در کنار آن که آرمان هنر را تعالی تبار انسان و اثرگذاری بر جامعه میداند، تعهد در قبال زبان را نیز جدا از تعهدات اجتماعی و انسانی شاعر و نویسنده نمیداند و در سال ۱۳۵۲ در گفتوگویی درباره شعر میگوید:
من معتقدم که تعهد شاعر در مقابل زبانش و تعهدش در مقابل ادبیات هم یک مقدار از تعهد اجتماعی اوست. کسی که زبان خودش را بلد نیست و ادبیات خودش را نمیشناسد، فقط به صرف این که تقلید نیما را دربیاورد، من او را شاعر نمیدانم. اول باید این درد را حس کند، درد زبان را و این را وظیفهای برای خودش بداند. من معتقدم که شاعر حتماً باید ادیب هم باشد. متأسفانه چیزی که امروز مطرح نیست موضوع زبان است. اغلب کسانی که امروزه به اسم شاعر میشناسید حتا مسائل پیش پا افتاده زبان خودشان را هم نمیدانند.”

هیأت داوران هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو مجموعهشعر “کوچه دلفینها” سروده مجیب مهرداد را با کسب رأی کامل از سوی اکثریت داوران به دلیل “برخورداری از تصویرهای بهیادماندنی و گاه تسخیرکننده، ضرباهنگ شعری پذیرفتنی و گاه نفسگیر، برخورداری از لحن مدرن و طنز لطیف، قوت شعری، روح، زهر و خون شاعری که خود را با آتش جنگهای سرزمینش گرم کرده است و مهمتر از همه دستآورد قابل تحسین ِ دستیابی به زبان و ضرباهنگی مناسب برای آینه زمانه خویش بودن و گزارش دنیای معاصر” به عنوان برگزیده اول هفتمین دوره جایزه “شعر احمد شاملو” معرفی میکند.
هیأت داوران همچنین مجموعههای “اکسپرسیونیسم غمگین” سروده دیار مردانبگی و “شیهه” سروده میثم متاجی را به دلیل کسب آرای بالا شایسته تقدیر میداند.
هیأت داوران هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو:
کاظم سادات اشکوری، مهناز رونقی، الیاس علوی، آذر محلوجیان، صالح نجفی
منبع: ایسنا
*********************
تنهایی در صورتم جیغ می زند
با من کاری نکرده ای
جز اینکه گردنم را بوسیده ای
در شبی که بیرون پنجره ها برف می بارید بر پوست چروکیده زمین
ترا که به یاد می آورم
داغی را می یابم که آلوده است دست هایم را
و آتشی در گردنم می زید که آب های این سرزمین را صدا می زند از پوستم
تقصیر من بوده است
آنقدر به تو نگاه کرده ام
که آواز دختر گندمگونی
از زیر هر درخت به گوش می رسد
و باد کوچکترین اشیا را که می لرزاند
من از گذرگاه ها متواری می شوم
به کدام مرد می سپاری دست هایت را
می خواهم بمیرم
پیش از آنکه دست هایش را پر کنی با دست هایت
در کشوری جنگ زده
روی ویرانه ها جوان شده بودی
و من در میان دیوار های فروریخته دلت را یافتم
که پر از صدای سکه های قدیمی بود
و من می توانستم با این سکه ها جهانم را از نو بنا کنم
من به لبانت دل می باختم
وقتی از آبادانی حرف می زدی
با من چی کرده ای؟
بگو با من چی کرده ای؟
که هوا شش هایم را در این شهر نمی یابد
و از پیشانیم جیک جیک هیچ گنجشکی به گوش نمی رسد
تنهایی در صورتم جیغ می زند
و من در میان سنگ وخشت افتاده از عمارت ها به تخریب خودم می پردازم
با دیدار های گاه گاه تو کنار می آمدم با دست و پاهای معیوبی که
خاطره جنگ را ازنو روی جاده ها زنده می کردند
با زخم هایی که بدن هایشان تاب آورده بودند
با گداهایی که در هر قدم با تو تصادم می کنند
یا مثل ماین در پیش پایت پدیدار می شوند
در کشوری که هنوز هم خون می آید از ناودان ها
از سرپناهی می گریزم
که یادگار های تو نا امنش کرده اند

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.