“مرده شور این مملکت را ببرد،مرگ یکبار شیون یکبار،همه ما را تیرباران کنید”
تیتر سرمقاله روزنامه مرد امروز از محمد مسعود
امشب جلسهای داشتیم با یکی از روزنامهنگاران،علی ملیحی عزیز، با موضوع “روزنامهنگاری در دهه بیست ایران”؛فاصله بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲؛ دومین بهار مطبوعات ایران، اگر دوران مشروطه را بهار اول بدانیم.
بحث به تبارشناسی زبان خشونت و هتاکی در فضای سیاسی ایران کشیده شده،زبانی که شکلی از آن را امروزه در شبکه های مجازی و بخصوص توییتر شاهد هستیم،زبانی هیجانی،پرمخاطب،عامه فهم و ساده ساز.
محمد مسعود و روزنامه جنجالیاش “مرد امروز”، که از آن می توان بعنوان سرنمونه روزنامهنگاری دهه بیست نام برد،تیپ موفقی است از روزنامهنگارانی که این چنین زبانی را به خدمت گرفتند و به مدد آن به مخاطب وسیعی دست پیدا کردند.
مسعود خود را “هوادار مردم”،”سخنگوی جوانان بیکار و بیپول” و “ضد طبقه حاکم دزد و غارتگر” می دانست.او خود را افشاگر اسرار سلطنت و دزدها، و طرفدار انقلاب محرومین علیه طبقه حاکم معرفی می کرد.انقلابیای که همه گروههای سیاسی مخالف را یا اپوزیسیون شکست خورده میخواند یا وابسته، و با تبیین عرصه سیاست ایران به دوقطبی که یک طرف آن حاکمان مزدور و احزاب وابسته ایستادهاند و طرف دیگر آن مردم مظلوم، خود را در طرف مردم و یگانه صدای واقعی آنها برمی شمرد.
سبک مسعود آن چنان گیرا و دل پسند بود که در عصر روزنامه سیاستمداران دهه بیست، دکتر فاطمی نیز او را الگوی موفق روزنامهنگاری میدانست.
لحن عامیانه سرمقاله ها، در کنار زبان دشنامگونه مسعود، روزنامه “مرد امروز” را به پرتیتراژترین روزنامه دهه بیست ایران تبدیل کرد.مسعود خود به تاثیر فحاشی و هتاکیهایش در کسب این محبوبیت آگاهی داشت و در پاسخ در خواست دوستی که از او خواسته بود پیش از انتشار سرمقالهها،فحشها و هتاکیهای آن را ویرایش و حذف کند گفته بود، یکبار این کار را آزمودم و از شمار مخاطبانم کاسته شد.
“حکومت حمالها”،”ایران بهشت جنایتکاران است”،”دولت همیشه در ایران دشمن ملت بوده است”،”ای کاش رضاشاه برگردد”،”گلوله از نان شب برای ما واجبتر است”،”ای بر پدر مشروطه لعنت،ما هوادار استبدادیم” نمونه های است از تیترهای این روزنامه پر مخاطب، که سردبیرش نه الگویی برای انقلاب داشت نه راهبردی برای اصلاح، و تنها مروج شکلی از آنارشیسم بود.
پرسشی که در خلال این خوانش تاریخی شکل گرفت که مستلزم بحث و تامل وهمفکری بیشتر است این است که، چرا و به چه دلیل این سبک از زبان خشن و هتاک، و این نگاه های انارشیستی، هربار که در فضای مطبوعات ایران دریچهای از ازادی گشوده می شود، یا اکنون در فضای مجازی که آزادی نسبیای برای بیان نظر حاکم است، این چنین پرمخاطب و محبوب می شود و علیرغم تجربه های تاریخیای که مواید آسیبهای این نگاه های ساده ساز،لحنهای عامیانه و دشنامگونه است، این سبک از طرف سیاست مداران و جامعه پس زده نمی شود؟
اگرعمل ما محصول اندیشه ما، و اندیشه ما در حصار و متاثر از زبان ما است، آیا نباید تاریخ معاصر خود را این بار از دریچه نقد زبان سیاست مدارن بازخوانی کنیم و بر علل شکستهای خود بازاندیشی کنیم؟
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.