«وقتی حاکم فاسد شود، فساد، عادت عموم مردم میشود و زمانی که دود فساد شهر را فراگیرد دیگر مجالی برای ورود هوای پاک پیدا نخواهد شد حتی به زاویه ی خانقاه ها. انگاه رزق، تنگ می اید و امید از چنگ میرود و مردم، هرکار بد خود را به بهانه جبر و تقدیر توجیه می کنند»

دو هفته پیش، جستجو کردم تا ببینم از ادبیات جهان عرب چه رمانی در فارسی ترجمه شده.از بین کتاب‌های موجود به این کتاب رسیدم، «گاه ناچیزی مرگ» از محمد حسن علوان، رمان نویس عربستانی.

اول هیچ حس مثبتی به کتاب نداشتم، ولی چون می‌خواستم از ادبیات عرب چیزی بخوانم شروع به خواندن کردم. از همان فصل اول از کتاب خوشم امد و راستش غافلگیر شدم.

علوان زندگی محی‌الدین عربی را به زیبایی در قالب رمان درآورده و شرح زمانه و عشق‌ و احوالات او را به تصویر کشیده.رمانی متفاوت از زندگینامه‌نویسی‌های خشک و بی‌روح مرسوم.

بعد از پایان کتاب، در مورد نویسنده جستجوى در نت کردم، دیدم دغدغه «نفرت» در فرهنگ را دارد و دنبال راهی‌ست برای ارتباطات بیشتر انسان‌ها باهم، تا بر این عنصر نامطلوب فرهنگ غلبه پیدا کنند:«امروزه “نفرت” پدیده‌ای فرهنگی است که پیش‌ از این چنین فراگیر نبوده است. امروز باید به این بیندیشیم که چگونه می‌توانیم با همدیگر بیشتر ارتباط برقرار کنیم؟»

باعث خوشحالی‌ است اگر مترجمین ما از جهان شرق و همسایگان ما بیشتر ترجمه کنند، شاید این شناخت ها بر نفرتی که دولت‌ها می‌سازنند غلبه پیدا کند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)