قاسم بن عبدالقادر با تخلص قاسمی تونی، و معروف به “درویش قاسمی” شاعر ایرانی در قرن ۹ هجری قمری بود. در تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی، غزلی از او آمده است.
در سیر احوالات او آمده که: مرد اهل طریق بوده و در شاعری متینگوی و خوش سخن است و به جهت انقطاع و فقر، تردد به جوانب اهالی مناصب نمیکرد و در بند نام و شهرت نبود و به تحقیق دانسته بود که «الشُهره آفه و الخَمول راحه».
گویند چونکه در آتشخانه حمام منزل میکرد (کار یا زندگی؟!) او را “تونی” میگفتند. «تون» یعنی آتشخانه حمامهای قدیمی.
خود در این باب سروده:
از همت بلند نباشد که قاسمی
شهر هری* گذارد و قانع به تون شود.
(هری=شهر هرات)
از آثارش، دیوان اشعار اوست که نسخهای از آن در کتابخانۀ عمومی پنجاب لاهور پاکستان نگهداری میشود. همچنین رسالهای به نثر مصنوع و بدیع در ستایش پادشاه و شاهزادهای که اسامی آن دو روشن نیست. این رساله در دیوانش نیز آمده است.
– نمونه شعر:
(۱)
بازم به جعد زلف تو دل پایبند شد
مرغ هوا به دام اسیر کمند شد
گلنار چهره چونکه بر افروختی ز ناز
خالت بِگِرد آتش سوزان سپند شد
ایامِ هجرِ رویِ خود از ما مکن سؤال
دیوانه را مپرس که از ماه چند شد
آن دل که بود مخزن عقل و محل هوش
راهش پریوَشی زد و جای گزند شد
این قدر و منزلت نه به خود یافت ”قاسمی”
از قدر یار، پایه بختش بلند شد.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.