محمد فصیحی شاعر، ترانهسرا، نویسنده، منتقد، مترجم، نقاش، عکاس، فرهنگشناس و مسئول انجمن ادبی دکتر زرینکوب بروجرد در سال ۱۳۶۶ خورشیدی در ایلام دیده به جهان گشود و اکنون سالهاست ساکن شهر بروجرد است.
او دانشآموختهی زبان وادبیات فارسی در مقطع کارشناسی از دانشگاه چمران اهواز است.
▪︎جوایز ادبی:
محمد فصیحی تاکنون ۳ مقام بینالمللی، ۱۸ مقام کشوری، ۲۲ مقام منطقهای و ۱۴ مقام استانی در عرضهی علم و هنر و ادب کسب کرده، از جمله:
– رتبهی نخست در همایش بینالمللی پژوهشی، ادبی، مقالهنویسی سازمان شهرداری تهران در سال ۱۳۹۱ در بین شرکت کنندهگان ۲۲ کشور جهان با مقالهی “نحوه شکلگیری شعر فارسی”.
– نفر نخست جایزه ادبی خیزران.
– نفر دوم جایزه ادبی خاتم.
– برترین رباعیسرای ایران در سال ۱۳۹۳ در نیشابور.
– برترین غزلسرای ایران در سال ۱۳۹۴.
– نفر نخست کنگره شعر اربعین.
– نفر دوم جشنواره ادبی مصباح.
– نفر نخست جایزه بینالمللی مقالهنویسی در هند.
– نفر نخست کنگره بیدلشناسی در افغانستان.
– منتخب جشنواره دوکوهه اندیمشک.
– منتخب جشنواره بصائر کوهدشت.
– منتخب جشنواره شعر طنز تلخند کیار شهرکرد در سال ۱۳۹۲.
– منتخب جشنواره شعر بسیج لرستان در پلدختر در سال ۱۳۹۲.
– منتخب جشنواره بوعلی همدان.
– منتخب جشنواره عروج ایذه.
– منتخب جشنواره تاک اراک.
– منتخب جشنواره شعر مثل باران لرستان در سال ۱۳۹۱.
– و دهها جایزه و عنوان دیگر…
▪︎کتابشناسی:
از محمد فصیحی بیش از سی جلد کتاب در موضوعات شعر و داستان، نقد ادبی، ترجمه، فرهنگ شناسی و… چاپ و منتشر شده است؛ از جمله: عشق به شرط چاقو – شلوار کاغذی – بارانهای کولی – خلوت خانه خیام – چهار و ربع – خیابان بیطرف – دیوارهای بیتصمیم – نقره داغ – ایل بادها – عطسههای بیملاحظه – جهنم دره – شب گریهها – معاهده – سرمهدان بیسر – به گواهی بلوطها – از آه تا آهن – فرهنگ یلدا – ماهی شب عید – بادهای برهنه و…
▪︎نمونه شعر:
(۱)
در پیش چشمهای شما بیمحل شدن
یعنی به یک مترسک چوبی بدل شدن
تنها به دستهای شما فکر میکنم
مثل عروسکی که به فکر بغل شدن…
سیرم نمیکند لب شیرین و سرختان
راهی نمانده است به غیر از عسل شدن
لبخند میزنی و ترکهای توی من
تنها بهانهایست برای گسل شدن
اسمت “غ،ز،ل” نبود و خدا خواست این سه حرف
در پیش هم نشست برای غزل شدن.
(۲)
قند خالی کن برایم توی قندان بیشتر
چای میخواهم بنوشم چند فنجان بیشتر
سنت ایرانیان از ابتدا این بوده است
سهم صاحب خانه کمتر، سهم مهمان بیشتر
چند وقتی هست کمتر قهوهخانه میروم
طعم چای خانه میچسبد به انسان بیشتر
خانهات در هر خیابانی که باشد باز هم
من خوشم میآید از آن یک خیابان بیشتر
چار فصل سال هم فرقی ندارد، خانهات
پاتوق من میشود اما زمستان بیشتر
بیخیال چتر، بایستی فقط عاشق شود
هر که میخواهد بماند زیر باران بیشتر
موی خیست را زمانی شانه داری میکنی
دلبریها میکنی با موی عریان بیشتر
روسری دیگر نمیخواهد بپوشی بعد از این
چون مسلمانها کماند و نامسلمان بیشتر.
(۳)
من مال تو نیستم، تو هم مال خودت
بی خود نکشان مرا به دنبال خودت
ما هیچ تشابهی نداریم به هم
باید بروی سراغ امثال خودت.
(۴)
یک لحظه، اجازه میدهی؟ یک عرضیست
عشقی که میان ماست، عشقی فرضیست
خانم، همهی ثروت من یک کیف است
حتا کت و شلوار تنم هم، قرضیست…
(۵)
پایان همین راه کسی منتظر است
با گریه و با آه کسی منتظر است
آقا تو چقدر بیتفاوت شدهای
وقتی که ته چاه کسی منتظر است.
(۶)
لنگر زدهام دوباره در ساحل تو
لبخند بزن تا نشدم قاتل تو
من ماه نبودهام ولی کاری کن
شاید که دوباره جا شوم در دل تو.
(۷)
از عشق اگر چه بوتهای گندم شد
بیعشق تمام بوتهها هیزم شد
این عشق که عادت تمام دنیاست
بازیچهی دست خالی مردم شد.
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.