یک ماه؛ سی بزنگاه
– برای یک مرد، احتمالا بیناموس خطاب شدن از اینکه قاتل و دزد نامیده شود، سختتر و نامقبولتر است. انتظار میرود مرد حتی اگر خرجِ موادش را از زن میگیرد، اما حواسش ششدانگ جمع پوشش و رفتوآمد و گفتگوها و روابط زنش با مردان دیگر باشد؛ گویی ضعیفترین مردان نیز در برابر زنان، از نوعی سلطه و اختیار برخوردارند و اگر خدشهای به این بارگاهِ همایونی وارد شود، چیزی از مردانگی مردان کم میشود.
معنای حقیقی ناموس در لغت مساوی با «شرف» است. اینکه چطور زنان به عنوان بارزترین مصداق ناموس، همپای این مفهوم همه جا هستند، جای سوال دارد. چطور زنان به مثابهی شرف مردان تلقی شدند؟ چطور هتک حرمت زنان و تصمیمگیری برای ابعاد مختلف زندگی زنان توسط مردان، نه تنها ارزشمند بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر شد؟ چطور این باور تا جایی در عرف و عادات مردمان نفوذ کرد که سر بریدن زنان، مورد تشویق ناموسپرستان قرار گرفت؟
ماجرا اینجاست که در نخستین گام، تعیین حدود و ثغور زندگی زنان با مردان است؛ مردان مشخص میکنند زنان چه چیزی بپوشند، چه رفتاری شایستهی آنهاست، با چه کسی در ارتباط باشند، این رابطه چه خطقرمزهایی داشته باشد، کجا درس بخوانند و چه شغلی را انتخاب کنند!
در گام بعدی شرف و اعتبار و آبروی مردان با تمام شئون زندگی زنان گره میخورد؛ هر کلام یا رفتار زن میتواند به نوعی بر شرافت مردانه تاثیرگذار باشد!
در آخر نیز، زنی که مطابق چهارچوب تحمیلیِ مردان عمل نکرده است، مرتکب هتک حیثیت آنها شده و قطعا شایسته و سزاوار مجازات است.
به زبان ساده، در این فرایند قانونگذار، بزهدیده و قاضی یکی هستند؛ مردان. خودشان میگویند چه بکنید و چه نکنید، اگر خلاف آن را عمل کنیم مرتکب جرم نسبت به آنها شدهایم و به تعبیر دیگر آنها قربانی جرایم ما هستند، بر این اساس جامهی قضاوت به تن میکنند و ما در این سیستم مردانهی ظالم، مجرمان و محکومان ابدی خواهیم بود.
این قصهی پرتکرار در جامعهی ایران، به یقین خشونتآمیزترین سیستم سرکوب زنان است. ناموسپرستی فرهنگی برآمده از دلِ جوامع سنتی و عقبمانده است؛ در این فرهنگ، زن به مثابهی یک شیء بیدفاع، همواره نیاز به حامی و محافظ دارد. زن در چنین نگاهی فاقد عقل و اختیار کافی تلقی میشود؛ گویی قوهی تشخیص حسن و قبح اعمال در زنان عقیم است یا اگر هست عملکرد بسیار ضعیفتری نسبت به مردان دارد. بنابراین در کنار زنان از کودکی و نوجوانی گرفته تا میانسالی و پیری، میبایست همواره مردانی باشند که وظیفه اصلیشان زمزمه کردن خوبها و بدها و نشان دادن راه از چاه است. از آنجایی که در این فرهنگ اصالت با مردان و تفکرات مردسالارانه است، هر چیزی که با این مفاهیم در تضاد و مخالفت باشد، نه تنها شنیده نمیشود که برای گویندگانش مجازات در پی دارد؛ مجازاتهایی که از چشمغره و فحاشی و توهین شروع و به حبس زنان و کتکزدن و قتل آنها منتهی میشوند.
اما یک نکته؛
اینکه در واکنش به قتلهای ناموسی، به دلیل فاجعهآمیز و وحشتناک بودن آنها تصمیم بگیریم با نقد این قتلها، همچنان از مفهوم ناموس دفاع کنیم، چیزی از روحیهی زنستیزانهی ما کم نمیکند؛ بسیاری در بازتعریف مفهوم ناموس معتقدند دفاع از ناموس تا سر حد قتل دیگری، پذیرفته نیست. میگویند ناموسپرستی یعنی عشق و علاقه به زنان نه کشتن آنها با قمه و طناب! این مدعیان به جای مخالفت و مبارزه با اصل ماجرا، به شدت محافظهکارانه تلاش میکنند کمی از مواضع خشن خود عقب بکشند تنها برای اینکه باقی بمانند. در واقع این نگاهِ ظاهرا انساندوستانه، در تلاش است صحنهی حقیقی ناموسپرستی را از خون مقتولان این راه پاک کند اما همچنان بر صحنه یکتنه بتازد.
اما باید همینجا ایستاد و با صدای رسا فریاد زد اساس فرهنگ ناموسپرستی، ضدزن و نقض عریان حقوق زنان است. اینکه دخالت در پوشش، کنترل روابط جنسی زنان خانواده یا رفتوآمد آنها را به حق و حمایت از زنان تلقی کنیم و تنها قتلهای خشن را از این سیستم مستثنی کنیم، چیزی جز تلاشی مذبوحانه در راستای حفظ و استمرار فرهنگ زنستیز ناموسی نیست!
هیچکس حق ندارد برای چند و چون زندگی دیگری تصمیمگیری کند؛ چه پدر باشد، چه برادر و چه شوهر! تحمیل باورها و عقاید خود به دیگری با بهانهی مصلحت آن فرد، عین خشونت و انکار تمامیت و حرمت اوست. اینکه زنان را صرفا به این خاطر که زن هستند مجبور به پذیرش گمانهزنیها و خرافاتِ مردسالارانهی خود کنیم، اینکه به خودمان اجازه دهیم درباره نحوهی پوشش زنان، انتخاب دوستانشان، زندگی جنسیشان یا هر موضوعی که تنها و تنها مرتبط به آنهاست، نظر دهیم، اینکه عشق و علاقه به زنان اطرافمان را در محدود و محصور کردن آنها به اَشکال مختلف، معنا کنیم، همه و همه یک چیز میگویند؛
با هر بهانه و ریشهای که باشند؛ زنان اینطور دوست داشته باشند یا مردانگی اینطور اقتضا کند؛ هر دلیلی پشت رفتارهایمان باشد فرقی نمیکند.رفتار ما یک پیام دارد:
«ما ناقضان بزرگ حقوق بشر و حقوق زنان هستیم!»
عنوانی که هیچ اعتبار و افتخاری ندارد؛ از این بدنامی رها شویم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.