عیدی نعمتی شاعر ایرانی زاده‌ی ۱۳۳۳ شهرستان آغاجاری خوزستان و درگذشته‌ی ۱۷ خرداد ۱۳۹۸ در تورنتو کانادا، شاعر آزادی با قلمی بازگوی رنج‌های مردم محروم و استبداد زده‌ی ایران بود.
او سال‌ها در تبعیدی خودخواسته در کانادا زندگی می‌کرد.
ایران دوستی و دلبستگی بسیار او به جنوب ایران از ویژگی های دیگر شعر نعمتی است.

▪︎کتاب‌شناسی:
– چقدر سوراخ روی این دیوار است.۲۰۰۸
– صمیمیت‌های غارت شده.۲۰۱۲
– باد از پسِ پلک یاد می‌وزد.۲۰۱۴
– آخرین انار پاییز.۲۰۱۶

▪︎نمونه شعر:
(۱)
آن که از مرگ زودتر راه افتاده باشد،
حوصله‌ی چراغ در شبِ دیرپا را می‌داند.

چند بار
در هوای رسیدن به تو
از دهان گرگ گریخته باشم؟

برف می‌بارد و
زوزه‌ی گرگان در باد می‌پیچد
و من
در حوصله‌ی چراغ
از نابهنگامیِ هیچ نابهنگامی
هراس نمی‌کنم؛
از «بهمنی» به «بهمنی» دیگر
تو را فریاد می‌زنم:

ای آزادی!

(۲)
کجای این دیوار سوراخ شد
که هنوز گلوله می‌گذرد از سینه‌ام
باد از سینه‌ی سوخته‌ی تاریخ
این شمشیر و
این کتاب قتل
کی آیین من شد
که خون می‌چکد از رگ تاک
صدای حلاج می‌آید
از هر گوشه‌ی این خاک
صدای اناالحق 

از خاوران‌های وطنم.

(۳)
پیمان شکن نیستیم
از عهدی که با باده بسته‌ایم.
در خیسی چشمت
ای نرگس عمر من
ما بی‌بهار
از فصل‌های سوخته می‌گذریم
خشکسالی از آن
اذان مرگ بود
که هنوز خون می‌ریزد
از رگ تاک
و چهل سال است
که دل خمخانه‌ی غم است
از این شمشیر بیداد 
از آن اذان مرگ.

(۴)
از لابلای فصل‌ها که عبورم می‌دهی 
گاهی سرد می‌شوم
گاهی گرم
رهایم نکن
گم می‌شوم
در انتهای فصلی
که تو نباشی.

(۵)
کمی بیشتر از همیشه دوستت دارم
کمی از بیشتر از همیشه دوستم بدار
شاید سهم فردا را نبینیم
اینجا
سرزمین بادها،
گم شدن های ناگهانی است.

(۶)
عزیزم
دستت را
پناه چراغ بگیر
باد می‌آید
بر شاخه‌ی ترد زندگی
عمر را اعتباری نیست.
همین دوش بود
که از حوالی خواب‌هایم
اسبانی یال افشان
از آن انحنای پیر گذشتند
و تا من دست سایبان چشم کردم
تنها گَردی از خاطره بر کناره ماند.
عزیزم
دستت را
پناه چراغ بگیر.

گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)