برگرفته از وبلاگ میخک-
«هرچی جک و جواده ، با احمدی نژاده» – از شعارهای خیابانی آستانه انتخابات ۸۸
برآمدن جنبش سبز همراه با ستایش قهرمانش بود: طبقه متوسط شهری. ستایشی که تلویحا سرزنش، یا دست کم خوار شمردن کارگران، روستاییان و… را در خود داشت. به مرور و با کندی پیشرفت جنبش، توصیف طبقه متوسطی آن جای خود را به یک تجویز طبقاتی داد: جنبش سبز باید با کارگران، یا فرودستان ارتباط برقرار کند. این نگاه، که فرودستان، که لابد چیزهای کمتری برای از دست دادن دارند، بهتر از طبقه متوسط میتوانند هزینه رسیدن به اهداف سیاسی او را به نیابت از او بپردازند، هنوز پرطرفدار است. و البته گویای این که هنوز عاملیت سیاسی کارگران تنها در مقام پیاده نظام و گوشت قربانی دیگران پذیرفته میشود.
اما جنبش سبز به راستی به چه ترتیبی جنبش طبقه متوسط شهری ایران بود؟ این طبقه متوسط چگونه جماعتی است؟ چه رفتار سیاسیای دارد و در جنبشهای آزادیخواهانه چه نقشی بازی میکند؟ نمایندگان سیاسی این طبقه کدام نیروها بودند و آنان چه سهمی در پیشبرد و یا افول جنبش داشتند و تبعات تلقی طبقه متوسطی از جنبش سبز برای آن چه بوده است؟
پیش از هر چیز باید گفت خاستگاه کسانی که در رقم زدن جنبش سبز نقش داشتند مطلقا محدود به طبقه متوسط نبود. تجربه روزهای پیش از انتخابات، پیشدرآمد جنبش سبز، یادآور این است که «بالا» و «پایین» شهر هر دو علیه تداوم ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، که آن روزگار محبوب خامنهای و نماینده مافیای نظامی-اقتصادی مسلط بود، بسیج شده بودند. از این گذشته نگاهی به اسامی شهدا و زندانیان کارگر جنبش، همچنین نگاهی به جغرافیای درگیریهای خیابانی به روشنی گویای این امر است و اساسا جنبشی به آن کیفیت و فراگیری نمیتوانست بدون جلب گروههای متفاوت اجتماعی شکل بگیرد. اما مشارکت طبقات و اقشار مختلف در این جنبش ضرورتا به معنی ماهیت طبقاتی متکثر آن نیست. صرف حضور یک گروه در حرکتی بزرگتر میتواند به معنی ادغام و رنگ باختن آنان نیز باشد. این تنها شمار افراد طبقه الف حاضر در خیابان و رویاروییشان با سرکوب نیست که جنبش را طبقه الفی میکند، بلکه باید دید اعضای آن طبقه تا چه اندازه در مقام یک طبقه، و نه اشخاص منفرد پراکنده، در آن حرکت حاضر شدهاند و تا چه اندازه توانستهاند جهت و روایت آن را تحت تاثیر قرار دهند.
به این ترتیب نمایندگی سیاسی، رسانه و روابط قدرت هم در تعیین ماهیت طبقاتی یک حرکت دخیلند. از این منظر باید گفت که جنبش سبز به راستی جنبش طبقه متوسط بود. هرچند میرحسین موسوی تا پیش از زندانی شدنش گاه به گاه از طبقات فرودست سخن به میان میآورد، اما روند اساسی جنبش سبز جز به طور مقطعی، صوری و برای بهرهبرداری تبلیغاتی، مسائلی نظیر فقر و عدالت اجتماعی را هدف نگرفت. خواستههایی چون سندیکای مستقل، بیمه بیکاری و نظایر آن هم برای جنبش «سیاسی» زیاده «صنفی» بودن
اما طبقه متوسط چه مختصاتی دارد؟ تعریف آن به نظر ساده است، طبقهای که میان فرودستان و بالادستان قرار میگیرد. اما این تعریف چنان ساده است که با در بر گرفتن گروهی بزرگ از جامعه عملا ابزاری برای تحلیل به دست نمیدهد. آیا درآمد متوسط معیار تعلق فرد به طبقه متوسط است؟ چگونگی تعریف دامنه«متوسط» هم خود محل سوال است. میتوان تمایزی همچون «کار فکری» و «کار یدی» را برای دقت بیشتر به کار گرفت، مثلا میان راننده اتوبوس (کارگر) و حسابدار(طبقه متوسط) فرق گذاشت. چنین تفکیکی بلافاصله این پرسش را پیش میکشد که غالب کارهای «فکری» این روزگار، که کمترین ارتباط را با«تفکر» دارند، به چه ترتیب باعث میشوند که فرد به آگاهی سیاسی بالاتر و اشراف بیشتری نسبت به وضعیت اجتماعی خود برسد؟ میتوان معیار «تحصیلات» را هم پیش کشید، اما باز تکلیف دکاندار و پیشهور و امثال آنها روشن نمیشود و نمیتوان در سلسله مراتب اجتماعی مبتنی بر بالا-متوسط-پایین جایشان داد.
اما آیا کسانی که در ادبیات سیاسی ایران به طبقه متوسط شهری ارجاع میدهند، و مخاطبانشان، نمیدانند که بحث از کدام گروه اجتماعی است؟ چرا. در واقع ملغمهای از سطح درآمد، تحصیلات، نوع شغل و سبک زندگی به طبقه متوسط مورد نظر شکل میدهد. راننده کامیون را، که درآمد پایینی هم ندارد، راهی به این طبقه نیست. راننده تاکسی، اگر به سر و وضعش برسد، شاید. راننده آژانس؟ بله. پادوی بنگاه معاملات ملکی پایین شهر جزو طبقه متوسط نیست، کارمند خدمات املاک و مستغلات بالای شهر چرا. آشپز کبابی بازار نه، گارسون کافیشاپ چرا. پزشک و مهندس تراز اولی که در استخدام جایی هستند خود را جزو طبقه متوسط میدانند، اما بازاری خردهپا با درآمدی کمتر از آنان نه.
در واقع آنچه درک شهودی از طبقه متوسط، در تداول کنونیاش را شکل میدهد فرهنگ است و نه یک موقعیت مادی مشخص در ساختار اقتصادی جامعه. گروهی که دلبستگیهایی به فرهنگ غربی دارد، «مدرن» است، تحصیلکرده است و… طبقه متوسط را میسازد. جنبش سبز به درستی طبقه متوسطی توصیف میشد، که شیفتگی مفرطش به اینترنت، خیره ماندن چشمهایش به رسانه، بیسازمانی ناشی از فردگرایی، فرهنگ سانتیمانتالش و تردیدش در رفتن به سمت رقم زدن تغییری بنیادی، همه و همه برآمده از سبک زندگی این گروه، درک بلاواسطه او از منافع طبقاتی و فهم سیاسیاش از خود بود. و از قضا این همه در انحطاط جنبش سبز نقشی پر رنگ داشتند.
اصرار به طبقه متوسطی بودن جنبش سبز برخلاف ظاهرش به سیاست طبقاتی نینجامید، که سیاستش به فرهنگ عقب مینشست و طبقهاش غیرطبقاتی بود. هر دوی اینها باعث میشدند که به اصطلاح طبقه مزبور نتواند شعارهای انتزاعی و ارزشهای فرهنگی خود را به ترتیبی با منافع جمعی مشخصش پیوند بزند و برای تحقق آن مبارزه کند. اساسا طبقه متوسط، یا هر طبقه و قشری که میخواهد در وضعیتی به خصوص بنا به تحلیلی کارگزار تغییری معرفی شود، جایگاه خود را در پویاییهای ساختار طبقاتی و در اصطکاک با نیروهای دیگر مییابد و در چنین موقعیتی نمیتوان پیشاپیش برای کسی نقش آزادیخواهانه یا ارتجاعی را کنار گذاشت. جنبش سبز نسبت به طبقه متوسط توهمی داشت شبیه آنچه روزگاری چپ نسبت به تهیدستان دچارش بود. اما در ایرانی که بخش بزرگی از طبقه متوسطش مستقیم یا غیرمستقیم کارمند و حقوقبگیر دولت است، دشوار بتوان او را پرچمدار تغییری بنیادی کرد. طبقه متوسط ایران، با همه ملاحظاتی که درباره مختصاتش برشمردیم، مانند جنبش سبز گرفتار این تناقض است که میخواهد یک نظم سیاسی را به کلی تغییر دهد بدون این که منافع مادیاش به مخاطرهای بیفتد و ساختار اقتصادی و اجتماعی دست بخورد. همین تناقض است که آنان را به تناوب گرفتار کلاف سردرگم اصلاحطلبی و میانهروی میکند. فانتزیهای مدرن و سبک زندگی طبقه مورد بحث با تداوم ساختار کنونی طبقاتی ارزانتر به دست میآید و قمار بر سر شعار آزادی و واقعیت رفاه ساده زندگی را برایش دشوار میکند.آن طبقهای میتواند کارگزار تغییر باشد که منافع و حتی حیات خود را در گروی بر هم زدن نظم کنونی دریابد و به همان اندازه که در بازتولید اقتصاد و جامعه نقش دارد، در اداره سیاسی آن نیز برای خود سهمی طلب کند. او است که ای بسا از خلال رهاسازی خود بتواند کارگزار رهایی همه شود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.