هرمز انصارى شاعر و نویسنده (زاده ۷ اسفند ۱۳۱۴ اراک – ۴ آبان ۱۳۹۹ تهران) بود.
در اسفند ۱۳۱۴، در محله‌ی حصار اراک –کوچه انصاری– به دنیا آمد، از همان سال‌های اول دبستان شعر می‌گفت. پس از گذراندن دوران ابتدایی و آغاز دبیرستان در زادگاهش، در تهران به دبیرستان البرز رفت. او که از دوره دبستان شعر می‌گفت، شوق فراوانی نیز برای نوشتن داشت و در سال‌های ۳۲ تا ۳۴ با تنوع نوشتاری‌اش، در زنگ انشا برای بیش از ده نفر – زیر میز – انشای متفاوت می‌نوشت که برخی از این انشاها با پیشگفتاری در زمینه تمرین نویسندگی در آبان ۱۳۴۱ در کتاب ”گلگشتی در مدارس“ به چاپ رسید.
در دانشسرای عالی “دانشگاه تربیت معلم” در رشته زبان انگلیسی پذیرفته شد. در ۲۳ تیر ۱۳۳۶ خود مستقلاً آموزشگاهی برای همه رشته‌های درسی بنیان نهاد و بعد امتیاز انستیتو زبان سیمین را گرفت و در تهران و اراک موجب قبولی تقریباً ۱۰۰% شرکت کنندگان آن کلاس، در کنکور سراسری شد.
در بازگشت از سفر امریکا، دبیران دبیرستان پهلوی اراک از هرمز انصاری خواستند معاونت آن دبیرستان را بپذیرد.
در پاییز سال ۱۳۴۵ مسئولیت سرشماری یک چهارم شهر اراک به او سپرده شد. او که خود نتایج ناشی از سرشماری را تحلیل می‌کرد به این نتیجه رسید که اراک دانشگاه می‌خواهد. اولین مقاله را با عنوان” این شهر دانشگاه می‌خواهد و در این دیگر جای گفتگویی نیست“ در روزنامه اراک به چاپ رساند.
این نوشته‌ها و مقاله‌های بعد و پشتیبانی مردم موجب شد که مدیر بلندپایه‌ای از سازمان برنامه برای خواسته‌های مردم بیاید و بزرگان شهر، ”هیات تدارک تأسیس دانشگاه اراک“ را بنا نهادند.
عضویت در آن هیات را علاوه بر نمایندگان فرهنگیان، هنرمندان، ورزشکاران، بازرگانان، بانوان، جوانان، فرماندار و شهردار و رییس فرهنگ و رییس بهداری و رییس اوقاف نیز پذیرفتند و هرمز انصاری را به دبیری آن هیات برگزیدند.
انصاری در مهرماه ۱۳۴۷ با ابلاغ وزارتخانه، به تهران منتقل شد.
در اردیبهشت ۱۳۸۴ خواهر کوچکش که زیست شناس بود، در سرکشی به حوزه‌های پرورش ماهی در سواحل شمال، در یک حادثه رانندگى جان خود را از دست داد. سیمین، خود، آزمایشگاه ایمونولوژی را برای پرورش ماهی در آب‌های شیرین بنیان نهاده بود. برادر در گرامی‌داشت خـاطره خواهر ”موسسه انگلیسی سیمین“ را شکل داد که خدمات فرهنگی ارزنده‌ای داشت.
وی در چند سال گذشته حدود ۵۰ عنوان کتاب را به چاپ رسانده است، از جمله: تبریک‌های نوروزی – کوتاه نویسی‌ها – آن روزها – این روزها – تو به من عشق ورزیدن یاد می‌دهی – چه بنویسیم – چگونه بنویسیم – پرنده‌های عشق
آواز مرا بخوانید – نگوییم – بگوییم و نیز نوشته‌هایی از هرمز انصاری که به‌صورت کتاب منتشر شده است.
۴ آبان ۱۳۹۹ هرمز انصاری در اثر بیماری کرونا درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

– نمونه ی آثار:
(۱)
و نوشتم:
”تعصب بزرگترین مانع درک حقیقت است.“
و با نوعی برداشت از یک فرمول فیزیک، نوشتم:
”عددی ثابت= قوای ذهنی× نیروی عینی“
چه، دیده بودم که نیروهای عینی فراوانی –
برای تغییر و اعتلای وضع موجودشان –
جان بر کف، به میدان آمده بودند.
و همه شکست‌ها و ناکامی‌ها،
ندانم کاری‌ها و بیهوده کاری‌ها را
ناشی از ضعف ”قوای ذهنی“ می دانستم؛
از نا آگاهی ها، نارسایی های اندیشه،
و بر اندیشه ها نیندیشیدن.
دیدم ما در صحنه بودن را
با ” آگاهی“ عوضی گرفته بودیم
و احساس را، به جای اندیشه،
نیروی محرکه تاریخ.

(۲)
معلمی
برای اصلاح«غلط» نوشته‌ها نیست 
برای
دادن ایده های ناشنفته است،
آوردن شیوه‌های ناآموخته،
به کار گیری ابزارهای ناشناخته.
برای
آشنا کردن آدمی است
با توانمندی های آدمی.
گشودن راه های بهره وری است 
از آن چه هستیم 
و از آن چه داریم.
برای 
شکوفایی پر بارِ تلاش انسان هاست
در ساختن زندگی
_ زندگی در خور” انسان”

(۳)
” تا آیندگان”
با خصالی والاتر از” گذشتگان” 
بار آیند… 
یا زندگی شما پیام شماست
پیام شما و زندگی تان… 

(۴)
«کوتاه نویسی را مثل چیزهای دیگر نمی شود یکسره نوشت. نویسنده باید با مسئله ای برخورد کند، آنرا بشناسد و بفهمد و بالا و پایین کند، علل و عوامل آن را پیدا کند و اگر لازم باشد راه برون رفت از آن را و در کوتاه ترین شکل آن را تحویل خواننده دهد.»

(۵)
« وقتی نویسنده می نویسد 
فاقد نیستم واقف نیستم 
می گوید که درد ما نداشتن نیست،
ندانستن است.
وقتی نویسنده می گوید:
نه حکیم حاکم، که حاکم حکیم.

گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)