شورشها و خیزشهائی که در سالهای اخیر در بعضی از کشورهای عربی اتفاق افتاد در ابتدا از سوی ناظران “بهار عربی” خوانده شد، اما در پی حوادثی که در سوریه و مصر پیش آمد در صحت این توصیف تردید ایجاد شد. تا جائی که حتی شماری از تحلیلگران این دعوا را پیش کشیدند که خاورمیانه هنوز از زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی لازم برای دمکراسی برخوردار نیست و بنابراین تلاشهای اخیر در گذار به دمکراسی، حرکتی پیشرس و خطا بوده است.
من گفتهام که برخلاف گفتار رایج در میان روشنفکران امروز، دمکراسی گمشده واقعی بیشینه مردمان نیست. وصف خواهشگری و لذتطلبی نیرومندترین رانه و سائق در میان همه است و این باعث میشود که یک نظم غیرانتخابی سیاسی صالح (که به اصول لیبرالی و رعایت بالنسبه حقوق بشر پایبند باشد) یا لااقل یک دمکراسی نخبهگرا که بتواند با تمرکز قدرت تصمیمگیری و اجراء، توسعه اقتصادی و گسترش رفاه عمومی را تمشیت کند، بسا که بهتر از یک دمکراسی عمومی باشد. و این بهویژه در کشورهائی بیشتر قابل طرح است که به دلیل فقد یا ضعف زیرساختهای لازم اساساً نظام دمکراتیک در آنها شانس کمی برای استقرار و دوام دارد. اما همانطور که همه میدانیم این ایده بهخصوص از این جهت مورد طرد و انکار است که استبداد صالح پدیدهای کمیاب است و نیز به این دلیل که گفتار مسلط روشنفکری چنان کرده است که بسیاری از مردمان گمان میکنند با برپائی دمکراسی، عموم یا اغلب مشکلات آنها حل میشود و حتی اگر حل هم نشود، چه باک، مهم این است که آنها سرنوشت خود را خود به دست دارند ودیگری برایشان تصمیم نمیگیرد. کمتر کسی به این فکر میکند که دمکراتیزاسیون در بهترین فرض مثل خروج از زندان است؛ در ابتدا خیلی دلربا و خواستنی است، ولی اندکی که گذشت گرسنگی و تنهائی و بیخانمانی احتمالی برای بخشی از زندانیان سابق به آنها میفهماند که مشکل اصلی جای دیگری است.
بهرغم این حقیقت، به نظر میرسد که دمکراسی سرنوشت محتوم همه ملل است و راهی است که باید رفت. بهویژه وقتی که استبدادها بهشدت ناصالح هستند و به نظر میآید واقعاً تحمل امثال قذافی (که فاصله کمی با یک دیوانه داشت) و صدام (که نمونه اعلای یک جنایتکار بود) برای دنیا دیگر غیرممکن شده بود. عقب انداختن کاری که باید کرد معمولاً یا از سر ترس است یا تنبلی؛ ترس از پرداخت هزینههای آن. به احتمال بسیار زیاد، هر حکومتی که با شورش و انقلاب سر کار بیاید هرچند با هدف برپائی دمکراسی بوده باشد، یا به استبداد میانجامد یا نمونهای از یک دمکراسی ضعیف و تهدید شده و ناکارآمد را به نمایش میگذارد. ولی مادامی که حکومت سرنگون شده مصداقی از یک استبداد ناکارآمد و تباهکار است، آن هزینهها دلیل نمیشود که از آن نهی کنیم. این مسیری است که عاقبت باید طی شود. فرار از آن مثل فرار کسی است که نیازمند جراحی است ولی از ترس اتاق عمل میگریزد.
چون در ظل حکومتهائی مثل اغلب حکومتهای عربی معلوم نیست زمینههای دمکراسی با گذشت زمان قوت گیرد. بله، جائی که “حداقلی” از یک رشد به سوی معیارهای عقلانی دیده شود، هر نوع عمل عجولانه و خشن محکوم است. هرجا که حکومت مستبد یک جهتگیری حداقلی و با زاویه بسته هم بهسوی معدل عقلانیت داشته باشد، صرفه در همکاری با آن و امید به آینده است. اما اگر هیچ نشانهای از این دیده نشد، در صورت وقوع یک انقلاب نمیتوان از آن اظهار تأسف کرد. البته انقلاب کاری نیست که کسانی اراده کنند و صورت گیرد. شرایط مناسب آن ممکن است در طول دههها پیش نیاید. بحث بر سر مواردی است که وقوع مییابد و ما بر سر موضعگیری در خصوص آن در تردید هستیم. البته این هم هست که برخی شورشها و انقلابها ممکن است وضع را بسیار بدتر از نظام پیشین کنند، همانطور که اسقاط خشونتآمیز یک نظم سیاسی ممکن است در جائی اتفاق بیفتد که اصلا لزومی نداشته، و ما بر خطا بودن آن اقرار و اصرار کنیم ولی این از بحث فعلی بیرون است.
بهار عربی ممکن است چندان هم بهار نبوده باشد. اما گمان من این است که نمیتوان وضعیت پیشین این جوامع را برای آنها آرزو کرد و در نبودش حسرت خورد. بله، خطر حاکمیت بنیادگرائی در ظل دمکراسیهای جدید عربی جدی است، و خطر نزاعهای داخلی بر سر خلع آنان هم وجود دارد. اما (لااقل تا هنگامی و در حدودی که خطر یک جنگ داخلی طولانی و فرسایشی وجود ندارد) این همان عمل جراحی است که فرار کردن از آن به دلیل هزینههایش منطقی نیست. چون بهنظر نمیرسد که با ادامه وجود این حکومتها ظرفیتهای لازم برای دمکراسی در آینده فراهمتر شود و گذار بدون شورش و سقوط، بلکه با دگردیسی، (که بهترین حالت است) متحقق شود. در پس هر سقوط حکومتی، اگر این بدشانسی پیش نیاید که یک نظام توتالیتر جایگزین آن شود، و اگر این خوششانسی پیش نیاید که یک استبداد پیشرو و ترقیخواه (مثل پتر کبیر یا بناپارت) جایگزین آن شود، با یک دمکراسی شکسته بسته مواجهیم که چند سالی (گاهی یکی دو دهه) وقت لازم است تا به یک ثبات و کارآمدی دست بیابد. وتازه این حکم کشورهائی مثل عراق و مصر است که از حداقلهائی برخوردارند. حکم کشورهائی مثل پاکستان و افغانستان دیگر است. آنها مسیری طولانیتر در پیشدارند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.