صحبت باقر ابراهیم زاده درکلاب هاوس:

با سلام به شما حضار گرامی، رفقا ودوستان؛ با تشکر از برگزارگنندگان این مراسم، با درود به همه جانباختگان راه آزادی وبرابری وسوسیالیسم، با درود به خانواده‌های جانباختگان واسیران این چهار دهه. من باقر ابراهیم زاده، زندانی سیاسی دوره ستم شاهی و از خانواده‌ی خاوران، خودم را متعلق به جنبش چپ و جنبش دادخواهی میدانم.

گورستان خاوران

گورستان خاوران

همزمانی سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی، با کشتار عامدانه مردم ایران با ویروس کرونا، بخاطر فتوای خامنه‌ای مبنی بر ممنوعیت ورود واکسن‌های معتبر جهانی، با آغاز ریاست جمهوری یکی ازعاملان قتلعام زندانیان سیاسی و دولت قاتلان وغارتگران وامنیتی‌های گوش بفرمان بیت رهبری، با دادگاه یکی از عاملان قتلعام زندانیان سیاسی دراستکهلم. باردیگر گورهای دسته جمعی و سرکوبهای خونین دهه اول حاکمیت نظام اسلامی را دراذهان عمومی زنده نموده. گورهای دسته جمعی صد‌ها هزار انسان قربانی کرونا، بخاطر طمع ورزی مافیای حکومتی وحرص وولع سیری ناپذیرشان درغارت مردم، بخاطر دروغ و پنهان کاری و فریب، یادآور دهه خونین ۶۰ است. دهه‌ای که با کشتارهای وسیع وسراسری بهترین فرزندان مردم ایران، دستگیری و زندان و شکنجه مخالفان، اعدامهای دسته جمعی، گورهای دسته جمعی هزاران زندانی سیاسی همراه بود. در این روزهای کرونایی که با تصرف قوه‌ی مقننه و مجریه وقضاییه توسط آمران وعاملان جنایت‌ها وغارتهای چهاردهه همراه شده، ثابت میکند که سیاست حاکم بر رژیم اسلامی همچنان بر پایه تحکیم قدرت ولایت فقیه وحکومت اسلامی به هر قیمتی، استوار است تا به حیات ننگینش ادامه میدهد.

تاریخ حکومت اسلامی، تاریخ کشتار و اعدام و تصفیه‌های خونین، تاریخ تلاش برای نابودی انسانیت و شادی و عشق و امید، تاریخ تلاش برای بردگی و تسلیم انسان در مقابل خبرگان آدمخوار و قوانین شریعت آن بوده است. تاریخی که با آتش زدن سینما رکس آبادان و سوزاندن صدها تماشاگر فیلم گوزنها، و رسما با اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه آغاز شد. و با اعدامهای صحرایی کردستان و خوزستان وترکمن صحرا ادامه یافت. جنایات سیستماتیکی که چهار دهه است که علیه همه‌ی دگراندیشان ادامه دارد.

در ۳۳ سال پیش، در تابستانی داغ و سوزان، حاکمان شرع و آدمکشان اسلامی، هزاران زندانی سیاسی بیدفاع را قربانی کردند. آنان آخرین بازماندگان کشتارهای دهه اول حکومت اسلامی بودند که از
کشتارهای دهه اول انقلاب جان بدر برده بودند. حاکمان عاشق خون و مرگ و مرثیه، در سکوت و تاریکی، در بی خبری زندانیان سیاسی و خانواده‌ها، با فتوای خمینی زندانیان سیاسی را به صف کردند. راهروهای مرگ در برابرچند سوال کمیسیون مرگ و انگیزاسیون اسلامی، سرنوشت آنها را بسوی طناب‌های دار یا شلاق و شکنجه می‌گشود. 

تابستان ۶۷ با نامهای هزاران زندانی سیاسی رنگین شد با دارهای سالن حسینیه ومحل‌های دیگر، با احکام هیات مرگ، رئیسی، اشراقی، نیری و پورمحمدی، با کامیون‌های حمل گوشت، بر زندانیان تحمیل شد. در تابستان۶۷ ملاقاتها قطع و خانواده‌ها در بی خبری مطلق بودند. برای ما، خانواده‌ها، که نمیدانستیم با قطع ملاقات در اوین، گوهردشت و سایر زندان‌های ایران چه میگذرد با انتظار واضطراب وحشتناکی همراه بود. روزها و هفته‌ها گذشت. بالاخره خبرهای شوم رسید. خانواده‌ها ساک‌های لباس عزیزانشان را از کمیته‌ها گرفتند. خبرها، نشانه‌ی چیزی جز اعدام و کشتار نبود، هیچ کس پاسخگو نبود، چرا اعدامشان کردند، به کدامین گناه، به کدامین جرم اعدامشان کردند، در کجای این خاک جایشان داده‌اند، سکوت، انکار و عدم پاسخگویی به خانواده‌ها، اما تلاشهای بی وقفه و شجاعانه خانواده‌های زندانیان سیاسی و قربانیان این جنایات وسیع، تعداد معدودی ازگور‌های جمعی را آشکار کرد و مبنا و آغازی برای کارزار دادخواهی مردم ایران علیه خبرگان آدمخوار شد.

علیرغم انتشار اسناد واعترافات برخی از رهبران سابق وفعلی حکومتی، علیرغم تلاش خانواده‌های قربانیان جنایات دهه شصت و زندانیان سیاسی سابق وفعالان سیاسی و گروههای چپ و آزادیخواه، علیرغم کشف خاوران و برخی از گورهای دسته جمعی درتهران و بسیاری ازشهرهای ایران، علیرغم شهادت صدها شاهد از میان زندانیان سابق و خانواده‌های قربانیان، علیرغم تمام تلاشهای بین المللی و مراسم‌ها و یادبودها و برگزاری دادگاه نمادین بین المللی ایران تریبونال در لندن و لاهه و آشکار شدن تصمیمات و فتوای خمینی مبنی بر قتل عام زندانیان سیاسی، علیرغم افشای چهره و نام‌های هیات مرگ و دست اندرکاران و آمران و عاملان آن کشتار، نه فقط قاتلان و جنایتکاران، بر مصدرحکومت اسلامی‌اند، بلکه یکی از عاملان این قتلعام، رئیسی به ریاست جمهوری منصوب شده و یکی ازعاملان قتلهای زنجیره‌ای و قاتلان مطبوعات اژه‌ای ٰرئیس قوه قضاییه وقالی باف یکی از چماقداران دهه ۶۰ وسرکوب کنندگان دانشگاه وغارتگران اموال عمومی، رئیس قوه مقننه، یعنی همچنان خبره ترین آدمخواران و جنایت کاران، خبره ترین سانسور چیان و تیغ بدستان در راس این حکومت مافیایی و جهنمی، در پی شکار انسان‌ها و آزادی و شادی و زندگی‌اند.

سکوت، دروغ، و انکار، سیاست اصلی حاکمان در رابطه با جنایات دهه خونین ۶۰ و خصوصا قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷است.

در همین حال دستگیری و محاکمه یکی از عاملان قتلعام زندانیان سیاسی دراستکهلم حمید نوری، که با مشارکت بیش از ۱۰۰ شاهد وشاکی در جریان است، فرصت دیگری به جنبش دادخواهی داده است که باردیگر تصویر خونین دهه‌ای که دهه طلایی امام نامگذاری کرده‌اند، را به جهانیان نشان دهند. دادگاه نوری، فرصتی است که بخش محدودی از کشتارها وقتلعام سال ۶۷، ‌ اسامی برخی ازاعدام شده گان، آمران وعاملان آن کشتار، محل و چگونگی دفن بدارآویختگان سال ۶۷ روشن شود. چرا که علیرغم گذشت ۳۳ سال از قتل عام، ابعاد این کشتار در سراسر ایران در ابهام است و گزارشات انتشاریافته تنها بخش محدودی از این جنایت را برملا میکند.

جنبش دادخواهی مردم ایران، سابقه‌ای طولانی به وسعت تاریخ مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری و در تداوم آن در رژیم‌های شاه و شیخ دارد و در اشکال متفاوت، در گوناگونی روشها و نگرشهای مختلف ادامه دارد. اگر قربانیان نظام اسلامی، همه اقشار و گرایشات گوناگون سیاسی و عقیدتی، فکری ومذهبی وملی هستند، اگر از بهایی و کمونیست و مسلمان، از عرب و آذری و کرد وبلوچ و فارس و لر وگیلک، از زنان ومردان، از دانشجو وکارگر ومعلم، از جنبشهای ملی وزیست محیطی و فعالان اجتماعی وکارگری و مدنی، از همه طیف‌های سیاسی اسیران وقربانیان این نظام جنایت وتباهی بوده‌اند، پس باید مقاومت علیه این نظام را در ابعاد مختلف آن دید، آنرا برسمیت شناخت، و در گستره وسیع وفراخ بدان پرداخت و جبهه وسیعی از دادخواهان وحامیان عدالت و آزادی وبرابری، از مخالفان اعدام و شکنجه وزندانی سیاسی را سازمان داد وتلاش کرد که این سیکل ناقض جنایت وتباهی ومرگ شکسته شود. این فرصتی تاریخی برای مردم ایران است که به این سیکل خشونت و جنایت پایان دهند و تاریخی تابناک وآینده‌ای امیدبخش و انسانی برای آیندگان و فرزندان این کشور بسازند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)