این هفته به لطف جلسه‌ای که با برخی از دوستان داریم، فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته یا دیوانه از قفس پرید را دیدم.قبل از شرکت در جلسه، چند نقد و تحلیل را هم خواندم.آنچه که باعث شد بعد از جلسه امشب تصمیم بگیرم چند خطی در مورد این فیلم بنویسم، توضیحات جالبی بود که آقای مهدی ملک در مورد زمینه‌ یا کانتکسی که فیلم در آن ساخته شده بود مطرح کردند، مطالبی که در خیلی از مقالاتی که درباره فیلم خوانده بودم به چشمم نخورده بود و برای همین خلاصه‌ای‌ از آن مباحث را با دوستان به اشتراک می‌گذارم.ایتا‌ایر

 فیلم دردل فضای فرهنگی دهه هفتاد آمریکا ساخته شده است،دهه‌ای که به عنوان رنسانس سینمای هالیود شناخته می‌شود( ۱۹۶۷ تا  ۱۹۷۸ )؛اما این رنسان سینمایی در چه فضای سیاسی،فرهنگی و اجتماعی اتفاق افتاده است؟

الف-لغو قوانین سانسور هیز

در سال ۱۹۶۷، قوانین سانسور سناتورهیز که از دهه چهل بر سینمای آمریکا حاکم بود، لغو می‌شود.این قوانین شامل بایدها و نبایدها، یا خطوط قرمزی می‌شود که محدودیت‌های بسیاری را بر سینماگران تحمیل می کرد بعنوان مثال، نشان دادن روابط جنسی بی‌پروایانه ممنوع بود،قهرمان بد یا شخصیت منفی فیلم نباید پیروز یا رستگار می‍‌شود،نباید رابطه بین دوهمجنس به تصویر کشیده شود مگر از موضع نفی آن،تبلیغ ایدئولوژِی‌های سیاسی مانند کمونیسم یا ایدئولوژی‌های مذهبی مانند یهودیت و اسلام ممنوع بود البته تبلیغ مسیحیت منعی نداشت،در فیلم‌های وسترن  نمی‌بایست فرهنگ سرخ پوستی بعنوان فرهنگ والا نشان داده شود و در مقابل آن فرهنگ کابوی سفید نوعی توحش، و از همه اینها مهم‌تر نقد دستگاه قضایی آمریکا ممنوع بود.

ب- فضای اجتماعی

 دهه شصت آمریکا به دهه انفجار معروف است، دهه‌ای که موسیقی راک واعتراضی،جنبش هیپی‌ها،اعتراضات ضدنژادپرستی واعتراضات گسترده جنبش زنان و همجنس گرایان در آن ظهور می کند و سینما نیز تحت تاثیر این فضای پرآشوب قرار می‌گیرد.

پ-ورشکستگی سینما

درمیانه دهه  ۱۹۶۰ ،سینما آمریکا ورشکسته می شود.در شرایطی که سینمای هنری اروپا با سینماگران مولفی همچون برگمان ،گدار،بونوئل می درخشد،سینمای هالیود همچنان به دنبال قصه های تاریخی بزرگ بود با فیلم های کسالت آور و محافظه کارانه که قدرت چندانی برای جذب مخاطب نداشتند.

ت- جنبش ادبی Beat Generation

سینمای دهه هفتاد آمریکا، مرجعی در ادبیات را پشت سر خود داشت که از انتهای دهه پنجاه ظهور کرده بود. جنبشی ادبی ‌که درفرم و محتوا خود را رادیکال نشان می داد؛بعنوان مثال می‌توان به ویلیام اسپیرز با کتاب ناهار لخت‌اش اشاره کرد، یا می توان به تکنیک ویلیام باروز،کات آف اشاره کرد،او تحت تاثیر مصرف مواد مخدر دو صفحه می نوشت و سپس آنرا از وسط با قیچی به چهار نیم‌صفحه تقسیم می‌کرد،در مرحله بعد آنها را یکی درمیان کنارهم قرار می داد و به این طریق فضا،زمان وعلیت را ازهم می پاشاند.این نسل از نویسندگان،چهره‌های مشهور ادبیات آمریکا مانند فاکنر وهمینگوی را محافظه کار می دانستند و بر علیه آنها دست به عصیان زده بودند.

جک کرواک  با نهضت کوله پشتی‌اش یکی دیگر از چهره‌های موثر این جنبش ادبی‌ست که به نقد سبک زندگی بورژوایی دهه پنجاه آمریکا می‌پرداخت، سبکی که در آن دوران به خانواده هسته‌ای آیزنهاور معروف بود،تصویر نمونه‌ای از یک زن و شوهر با دو فرزند، زنی خانه‌دار و مردی شاغل که با ماشین بزرگ آمریکایی به خرید می روند،شمایلی که به قول فردریک جیمسون، نمایان‌گر زندگی سوپرمارکتی بود،زندگی‌ای بی خطر و کاملا طبیعی.

درجنبش ادبی بیت اما شخصیت‌ها‌ی دیگری به تصویر کشیده می شود، شخصیت‌های که آواره و بی‌سرپناه اند،نه تنها از زندگی خانوادگی،دوستان و آشنایان محروم‌اند،اساسا نمی توانند در شهر بند شوند، به جاده می زنند می روند به دنبال پیدا کردن سبک تازه ای از زندگی؛این سبک زندگی در سال‌ها بعد خود را در جنبش هیپی‌ها  نشان میدهد،زندگی کنار خیابان و توده‌ای.

ث- فضای سیاسی،فروپاشی رویایی آمریکایی

از جنبه سیاسی،فضای دهه شصت و هفتاد آمریکا متاثر از دو واقعه سیاسی مهم بود،جنگ ویتنام و رسوایی واترگیت؛جنگ ویتنام تبدیل به یک ترومای جمعی یا زخم روانی جمعی شده بود، در جامعه آمریکا برخلاف جنگ جهانی دوم، سربازان آمریکا دیگر مورد ستایش نبودند،جامعه ناراضی بود و این جنگ را مخالف ارزش‌های آمریکایی می‌دانست.اما رسوایی واترگیت تیر خلاصی بود بر ارزش‌های آمریکایی،ارزشهای که به سبب نقش موثر آمریکا در نجات غرب از دست فاشیسم و کمونیسم، مورد ستایش مردم آمریکا قرار داشت.

ج-تغییرکارکترها در سینمای دهه هفتاد

مقایسه فیگورسوپراستارهای مرد این دهه با دهه‌های قبل، یعنی مقایسه چهره‌های مانند داستین هافمن، رابرت دنیرو، جک نیکلسون با کری گرانت، گری کوپرو جیمز دین تفاوت‌های را نشان می دهد، سوپراستارهای دهه هفتاد، در مقایسه با نسل پیشین چندان خوش قیافه و قد بلند بنظر نمی‌رسند،اما جامعه آمریکایی با این چهره‌ها بیشترهم ذات پنداری می‌کردند چراکه خودشان را نیز کوتوله و زخم خورده می‌دیدند.

نکته دومی که باید به آن اشاره کرد، مردگرایی در بحران است.قهرمانان مرد در این دهه سینما، به شکلی نمی توانند کنش‌گر موفقی باشند و عمدا تلاش‌شان در فیلم عقیم می‌ماند و دیگرمانند قهرمانان دهه‌های پیشین موفق نیستند.

تمامی موارد ذکر شده در بالا، نشان می دهد این فیلم (محصول ۱۹۷۵ ) در دوره‌ای ساخته شده که جامعه آمریکا در اوج نگاه انتقادی به ارزش‌ها و وضعیت خود قرار داشته و از اینرو در تحلیل فیلم  باید این فاکتورها در نظرگرفته شود.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)