بیماران در بیمارستان گلستان اهواز روی صندلی‌های سالن‌ انتظار بستری می‌شوند.

 

کرونا و مرگ بر اثر آن به حدی تبدیل به جز لاینفک زندگی‌مان شده است که دیگر اخبار مربوط به آن نیز برایمان تازگی ندارد. بسیاری از ما حتی دیگر آمارهای رسمی کشته‌شدگان را نیز دنبال نمی‌کنیم، چون به اندازه‌ی کافی اعلامیه‌ها و پارچه‌های سیاه را در هر کوچه و خیابانی می‌بینیم.

اظهار نظرهای وقیحانه‌ی مسئولین جمهوری اسلامی درباره‌ی کرونا دیگر حتی خونمان را نیز به جوش نمی‌آورد. حتی برخی پای را فراتر گذاشته و از زندگی دل شستند؛ همین دیروز دیدیم که جوانی اهوازی در پاسخ به این که چرا ماسک نمی‌زنی گفت: “دوست دارم الان بمیرم… هیچی ندارم، ماسک چرا بزنم”.

جمهوری کشتار با عادی کردن بحران، خشم ما را به استیصال بدل کرده و از همین استیصال، آرزوی مرگ و به انتظار نشستن آن سهم بسیاری از ما شده است. اما این خشم نباید از بین برود.

خشمی که از این اخبار و آمارها به وجود می‌آید، می‌تواند زمینه‌ی فوران نیروی عظیم همه‌ی ما باشد.

این نیرو توان منهدم کردن کلیت سیستمی که کشتار، ستم، بهره‌کشی و غارت را امکان‌پذیر کرده، دارد. پس بازهم پیگیر باشیم، خشمگین باشیم و خشم‌مان را با هم در مشت‌هایمان جمع کنیم.

– شمار کشته‌شدگان بر اثر کرونا در ۲۴ ساعت گذشته: ۵۶۱ نفر (این آمار رسمی است و علی‌القاعده باید حداقل آن را دو برابر کرد).
– گزارش‌هایی از تعطیلی موقت برخی مراکز واکسیناسیون به دلیل کمبود واکسن و بلاتکلیفی افرادی دارای نوبت واکسن در بسیاری شهرها.
– رئیس بیمارستان شهدای تجریش: «خدا رو شکر با همکاری و تعامل بهشت زهرا در بحث سردخانه مشکلی نداریم و فوتی‌ها به سرعت به بهشت زهرا منتقل می‌شوند».
– رئیس دانشگاه علوم پزشکی اهواز: «هشت شهر استان خوزستان بیمارستان ندارند و در اهواز ۲ هزار تخت بیمارستان کم است».
– طی یک روز ۵۸ بیمار کرونا در بیمارستان‌های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی اصفهان کشته شدند.
– رئیس دانشکده علوم پزشکی آبادان ضمن اعلام کشته شدن ۱۰ بیمار دیگر طی روز گذشته در مراکز درمانی تحت پوشش این دانشکده: «با کمبود تحت مواجهیم ولی مشکل اصلی ما کمبود نیروی انسانی به ویژه پرستار است».
– تاکید وزارت بهداشت بر بازگشایی «حضوری» مدارس و دانشگاه‌ها از مهرماه.
– دبیر کل سازمان ملل: «چندین مرگ و میر زندانیان بر اثر گسترش کرونا در زندان‌های ایران گزارش شده است، از جمله مرگ سالم زند در زندان زاهدان و کاظم عبادی در زندان اردبیل». وی پس از ارائه‌ی این داده‌ها به مسئولیت اصلی‌اش یعنی «ابراز نگرانی» پرداخت.

 

 

 

 

@sarkhatism

 

 

******************

من هم‌دست ِ توده‌ام

 

 
 

من همدستِ توده‌ام
تا آن دَم که توطئه می‌کند گسستنِ زنجیر را
تا آن دَم که زیرِ لب می‌خندد

دلش غنج می‌زند
و به ریشِ جادوگر آبِ دهن پرتاب می‌کند.

 

اما برادری ندارم
هیچگاه برادری از آن دست نداشته‌ام
که بگوید «آری»:
ناکسی که به طاعون آری بگوید و
نانِ آلوده‌اش را بپذیرد.

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)