قیام خوزستان؛ پیوند ملیتهای ایرانی، کابوس خامنهای
سخت ترین روزهای یک حاکمیت ضد مردمی
خامنه ای هنوز از ضربه ناشی از اتحاد و همبستگی ملیتهای ایرانی در تحریم سراسری انتخابات ۱۴۰۰ رهایی نیافته بود که قیام خوزستان رخ داد. حکومت در ابتدا این قیام را جدی نگرفت و با این توهم که با دامن زدن به اختلافات قومی و ملیتی قیام خوزستان را منزوی و سرکوب می کند، چندان اهمیتی به آن نداد.
گسترش اعتراضات خوزستان به دیگر استانها از جمله لرستان، کهکیلویه و بویر احمد، بوشهر، تهران و آذربایجان خامنه ای را به هراس انداخت. قیام تبریز ضربه نهایی را به این خط وارد کرد. [دهمین روز اعتراضات خوزستان با خیزش مردم تبریز]
از این پس خامنه ای برای برداشتن هر گامی باید چندین بار محاسبه کند.
بحران غیر قابل حل خوزستان
حکومت خامنه ای قادر به حل مساله آب خوزستان نیست. حل این مساله تنها با زیر پا گذاشتن منافع سپاه یعنی کلیت نظام امکان پذیر است که این گزینه برای خامنه ای مردود است. تنها کاری که میتواند بکند بازی با زمان و مانورهای مقطعی و کوتاه مدت خواهد بود.
آب در خوزستان مانند آتشی در دستان خامنهای است که نمیتواند آن را از خود دور کند و تنها میتواند گاهی در این دست و گاهی در دست دیگری آن را نگهدارد.
خامنهای حتی اگر برای نجات خود از سرنگونی، کرخه را آزاد کند و تمام دریچههای سد گتوند را نیز بگشاید، نخواهد توانست با آب آتش قیام را خاموش نماید. مردم خوزستان دریافتهاند که حق گرفتنی است و باید در کف خیابان آن را ستاند. هر گلولهای که بهسمت قیامکنندگان شلیک میشود، قیام را رادیکالتر و بازگشتناپذیر میکند.
- این قیام شاید به صورت مقطعی فراز و نشیبی داشته باشد که صد البته طبیعت هر جنگ و نبردی است ولی پایانی جز پیروزی بر آن متصور نیست.
ضرباتی که خامنه ای از قیام خوزستان دریافت کرد
این قیام تا همین نقطه و بعد از گذشت یازده روز موفق شده است که کاریترین ضربات خود را بر پیکره حکومت وارد کند؛ ضرباتی جبران ناپذیر که خامنه ای را گام بلندی به سوی سرنگونی پرتاب کرده است؛
۱. تکمیل قطعاتی از پازل سرنگونی و گسترش گسل در پایههای نظام. این قیام یک گام حکومت را به سمت سرنگونی پرت کرد و خامنهای را بر بمبی که چاشنی آن کشیده شده و شمارش معکوس خود را طی میکند، نشانده است.
۲. افشای برخی از جنایتهای چندین و چند ساله حکومت در حق آب و طبیعت این خاک به سود سپاه و بقای حکومت. همه فهمیدند که ریشه هر نابسامانی را باید در بیت خامنهای و ارگان سرکوبگرش جستجو کنند.
۳. سوختن بازی با کارت ضدیت با عربها که حکومت به صورت گسترده در تمامی این سالها آن را تبلیغ و تشویق میکرد.
مضحمل شدن دستگاه سرکوب و اجرایی خامنه ای
۴. بارز شدن ضعف و درماندگی دستگاه اجرایی و دستگاه سرکوب حکومت برای مردم ایران. چیزی که خامنهای به نمایش قدرت آن خیلی محتاج بود و نمیخواست دستش از این بابت برای مردم رو شود.
۵. دریافت ضربه بسیار کارآمد منطقهای و بین المللی؛ خامنه ای در بازی با غرب و منطقه به ویژه بعد از آمدن رئیسی خیلی به این مساله نیاز داشت که نشان بدهد که حداقل بخشی از مردم را با خود دارد. یا حداقل مردم به صورت عمومی خواهان سرنگونیاش نیستند. یا اینکه از تعادلی در درون برخوردار است و توان سرکوب دارد و.. اما میزان انعکاسات بینالمللی از این قیام نشان داد که تا کجا مردم و مقاومت ایران پیام خود را به گوش جهانیان رساندهاند که این حکومت ضعیف و رفتنی است و روی آن سرمایه گذاری نکنید! به همین علت این قیام یک ضربه جدی به خط مماشات و لابیهای غربی وارد کرده است.
۶. افزایش شکاف درون حکومت و گسل نیروهای نظام که در مداری دورتر از هسته مرکزی نظام قرار داشتند.
۷. ریختن ترس عمومی اقشار مختلف مردم با «شاخص» ورود هنرمندان و ورزشکاران و شخصیتهای اجتماعی و اعلام حمایت از قیام خوزستان؛ این مساله در روانشناسی اجتماعی ایران امری بسیار مهم و یک ضربه جدی برای خامنه ای به حساب میآید. چرا که او به حفظ این چتر سیاه در بالای سر مردم بشدت نیاز داشت و چنین چتری حاصل ۴۲سال سرکوبش بود ولی الان این هیمنه و هیبت دستگاه سرکوب؛ پوسیدگیهای خود را برای مردم عیان کرد.
همبستگی ملیت های ایرانی با قیام خوزستان
۸. پیوند سراسری ملیت های ایرانی و قومیتها و استانها… در قیام کابوس دیگری برای خامنهای و گام بلندی برای قیام سراسری است. این امر خود را در حمایت قومیتهای مختلف و شهرهای مختلف از قیام مردم عرب خوزستان نشان داد و اینکه «خوزستان تنها نیست». اگر خوزستان تنها میماند؛ قطعا در همان روزهای اول سرکوب میشد. [تبریز در حمایت از اعتراضات خوزستان بپاخاست! + فیلم]
۹. پرده برداری از مشی و خط و استراتژی حاکم بر قیامهای آتی و قیام نهایی مردم در نمایش و مانوری که مردم با سلاح انجام داده و ارسال این پیام که آتش جواب آتش خواهد بود. این شاید جدیترین پیام مردم ایران به خامنهای بود. به صورتی که سران دستگاه سرکوب حکومت اعتراف کردند که از این پس حد فاصل سرکوب خونین با مبارزه مسلحانه مردمی یک «پوست پیازی» بیشتر نیست!
۱۰. این قیام یک دستاورد بسیار مهم برای مردم و یک ضربه کاری برای «خامنهای» داشت. آن پیام آتشینی بود که مردم ایران به رئیسی قاتل ۶۷ قبل از نشستن بر کرسی ریاست جمهوریاش ارسال کردند و تمام محاسبات خامنهای را برای گماشتن دولت حزباللهی برهم زدند. به این ترتیب به رئیسی گفتند بیا بیا و بجنگ تا بجنگیم! همچنین نشان دادندکه با چه مردم و مقاومتی طرف است و اینکه اینها از نتایج سحر است باش تا صبح دولتش بدمد! [ابراهیم رئیسی چگونه از پاسداری به پاستور نشینی رسید؟ + کلیپ]
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.