کوچ اجباری مردم خوزستان یعنی چه؟
چرا مردم خوزستان علیه کوچ اجباری شعار می دهند؟
در تظاهرات و اعتراضات مردم خوزستان بارها شنیدیم و دیدیم که مردم علیه کوچ اجباری شعار میدهند. سئوال این است که مگر مشکل مردم بی آبی نیست؟ چرا علیه کوچ اجباری شعار میدهند؟ دولت با چه انگیزهای میخواهد این مردم را کوچ اجباری بدهد؟
یادمان که در سال ۱۳۸۴نامهای محرمانه از محمدعلی ابطحی، مشاور محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت افشا شد که در آن به سیاستهای دولت درباره کوچ اجباری مردم عرب خوزستان و تغییر بافت جمعیت استان اشاره شده بود. در اعتراضات آن سال خوزستان عدهای کشته، دهها نفر دستگیر و چند نفر نیز اعدام شدند. پس از این ناآرامیها مقامهای دولتی اصالت نامه را مورد تردید قرار دادند و آن را جعلی دانستند.
کوچ اجباری
اما مهاجران اجباری چه کسانیاند؟ مهاجران اجباری داخلی جزو گروههایی هستند که وسایل امرار معاش خود را در اثر جنگ و ناامنی، فقر و بیکاری، تغییر و تحولات اقلیمی یا حوادث طبیعی و عوامل دیگری که خارج از اراده افراد است، از دست دادهاند و بارها و بارها خانهبهدوشی، آوارگی و حاشیهنشینی را تحمل میکنند.
بنابر اطلاعات جمعیت هلال احمر ۲۵ درصد جمعیت اهواز حاشیه نشین هستند. در زمان جنگ نخستین موج مهاجرت ساکنان روستاهای مرزی به شهرهای بزرگ انجام گرفت. در حاشیه این شهرها مکانهای موقتی برای زندگی این افراد در نظر گرفته شد. حتی آنها را در ساختمانهای نیمه کاره اسکان دادند به این امید که با پایان جنگ و بازسازی روستاهایشان دوباره به کار و زندگی خود بر میگردند. جنگ پایان یافت اما نه امکان بازگشتی فراهم شد نه روستایی آباد شد. این جنگ زدگان مجبور شدند در همان اقامتگاههای موقت برای همیشه بمانند. بنا بر گفتههای معاون توسعه روستایی و مناطق محروم نهاد ریاست جمهوری (رضوی)، در سال ۱۳۹۷ نزدیک به ۳۳ هزار روستا و آبادی خالی از سکنه شدند.
سد سازی همراه با تغییرات اقلیمی
تغییرات اقلیمی، سدسازیهای زنجیرهای و بیآبی، گسترش زمینخواری و دستاندازی دولت بر زمینهای کشاورزان به بهانه طرح توسعه نیشکر یا توسعه میدانهای نفتی و عدم جایگزینی فرصت شغلی برای صاحبان این زمینها زمینهساز موج دوم مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها شد. آمارهای سال ۹۸ حاکی از آن است که خوزستان با عدد ۵۰ درصد، هفتمین استان با بیشترین شاخص فلاکت بوده است که این روند از هنگام سیل ایران و بحران کرونا در کشور قطعا به وضعیت فاجعهبارتری هم رسیده است. شاخص توسعهی انسانی طی بازهی ۲۵ سالهی ۱۳۶۵-۱۳۹۰ گواه پایداری وضعیت ناگوار در استانهای مشمول «مسئلهی قومیتی» است و این امر را با هیچ چیز جز محتوای همان نامهی ابطحی نمیتوان توضیح داد. این مردم برای حکومت خطرناکاند و باید عقبنگه داشته شده و مشمول مرگ تدریجی شوند. [نقش سپاه پاسداران در بی آبی خوزستان ( قسمت دوم) + فیلم]
مقاومت مردم خوزستان
مردم اما محکم سر جای خود ایستادند. به این توطئهی کثیف واقفاند و آمادهاند تا جان دهند. مسأله توسعهی ناپایدار و فقدان بومیگزینی نیست. امروز بقای مردم به ضرورت افتادن این حکومت گره خورده است. مردم اما صرفا درکار ساقط کردن حکومت نیستند، بلکه آرام آرام قدرت باهم بودنشان را کشف میکنند. قدرتی که میتواند راه آبهای مسدود شده را باز کند، قدرتی که میتواند پلها را ببندد و عبور و مررو را خودمدیریتی کند، قدرتی که از هر دولتی بهتر بلد است مملکتی را عادلانه مدیریت کند. [در ششمین روز قیام خوزستان چه گذشت؟!]
چنین است که دولتها همیشه از این مردم میترسند: «های الدار، بیها السباع، لا واحد تدناها».
این سرزمین جای شیران است، و کسی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.