هدف از نوشتن و انتشار این گزارش تحقیقی- تحلیل ارائه یک بررسی مشروح و جامع از پروسه شکل گیری و سرنوشت «شورای ملی مقاومت» متشکل از سه کلمه تهی و دگردیس شده از محتوا، بمثابه ملعبه ی بی خاصیّت و رنگ باخته جهت کسب قدرت نیست، بلکه هدف انداختن نور پرژوکتور بر وجوه نظرگیر و البته پرسش برانگیز از خیل افراد و عناصر اطلاعاتی، امنیتی و بازجو، شکنجه گر و زندانبان و… در ساختار و اندام واره های این «شورا» می باشد. از این منظر جا دارد حقایق ناشناخته ای که تاکنون اساساً به آن پرداخته نشده است، از جمله حضور۱۴۲ تن از بازجویان، شکنجه گران و زندانبانان … و عضویت آنان در ارگان سیاسی تحت نام «شورای ملی مقاومت» مورد بررسی قرار گیرد. البته بجز این تعداد، بقیه اعضای مجاهدین خلق که در شورا حضور دارند نیز در امر سرکوب درون تشکیلاتی مجاهدین و همکاری با عناصر فوق در اعتراف گیری های شفاهی و کتبی از اعضای ناراضی در درون سازمان مجاهدین شرکت داشته اند، و اگر می خواستم جدای از عامل، آمر و مباشر، نام کسانی که محرک و مشوق زندان و شکنجه بودند و یا بعضاً بصورت مقطعی برطبق مسئولیت بالایی که در تشکیلات مجاهدین خلق داشتند و همکاری می کردند به این لیست اضافه کنم تعداد افراد این لیست به بیش از دو برابر بالغ می گشت.

افراد آورده شده در این لیست، اعضای سازمان مجاهدین هستند که همزمان عضو «شورای ملی مقاومت» نیز می باشند. این افراد در سازمان مجاهدین و در شورای ملی مقاومت مسئولیت های بالا و کلیدی و فرماندهی و رهبری در سطوح مختلف را عهده دارد بوده یا عهده دار هستند. اسامی داخل پرانتر در زیر عکس ها نام مستعار این افراد است که در تشکیلات سازمان مجاهدین به آن نام شناخته شده می باشند.

افراد این لیست در اعمال شکنجه بر علیه اعضای ناراضی سازمان مجاهدین مستقیم به عنوان آمر یا عامل نقش داشته اند.

افراد جدا شده از سازمان مجاهدین که شهادت خود را در اختیار من گذاشته اند، حاضر هستند تا در صورت تشکیل یک دادگاه، تجربه یا مشاهدات خود را در یک دادگاه ذی صلاح ارائه دهند.

برغم اینکه ۱۹ تن از افراد این لیست تا لحظه انتشار ای گزارش در قید حیات نیستند،اما همین افراد از اعضای و عناصر مهم شورا و دبیران و مسئولین کمیسیون های شورا و ازقضا از آمرین و عاملین شکنجه و بازجویی و زندان ها بودند( ابراهیم ذاکری، بتول رجایی، نادر رفیعی نژاد، حسین ابریشم چی، فریده ونایی، علی خلخال، علی اصغر قدیری که اساسا نام اینها با زندان و شکنجه عجین شده است.

لیستی که در این نوشته با عنوان « بازجو، شکنجه گر و زندانبان در شورای ملی مقاومت» ارائه می شود، جدای از لیست بازجویان و شکنجه گران و زندانبانانی می باشد که اعضا و کادرهای سازمان مجاهدین خلق را در بر می گیرد و در شورا عضویت ندارند.اگرچه این افراد درهمکاری تنگاتنگ با اعضای شورا در لیست فوق هستند و همچنین بهنگام برگزاری جلسات شورا درعراق بعنوان نیروهای پشتیبانی حضور دارند، اما عضو شورا نیستند.

شکنجه گران و مسئولین سازمان با وقاحت ودرندگی درمورد شکنجه می گفتند:

« فکرمی کنید ما چنین کارهایی نمی کنیم!»

 

نمونه ای از شکنجه های بکارگرفته شده اعضای شورا و مجاهدین خلق

۱- کابل برکف پا.

۲- قپانی.

۳- ضربات با چوب کلفت.

۴- توپ فوتبال.

۵- ضربه با دمپایی لاستیکی سفت به سر و صورت( براثر این ضربات صورت زخمی و لبها به اندازه سوسیس باد کرده و بزرگ می شوند. این شکنجه اختراعی شخص رجوی است، و رجوی در حضور ما بعنوان زندانی در سالهای ۱۳۷۴ با طعنه و تمسخر می می گفت:«‌ حالا اسم چند ضربه با دمپایی هم اسمش شد شکنجه؟!»( شاهدین گفته رجوی اینک از تشکیلات جدا شده ودر اروپا هستند).

۶- سلول انفرادی دراز مدت.

۷- تهدید به تجاوز( تجاوز جنسی)

۸- آویزان کردن از سقف.

۹- از موها به پنکه آویزان کردن.

‍‍۱۰- برهنه کردن زندانی در سلول انفرادی بصورت روزانه ( شکنجه های روانی)

‍‍۱۱- بستن زندانی به صندلی سیمان شده به کف زمین و زدن زندانی.

۱۲- برهنه کردن زندانی، و چهار دست پا راه رفتن و روی او سوار شدن و وادار کردن زندانی به صدای خر در آوردن، همراه با فحاشی رکیک و زدن و اذیت وآزار های جنسی بعنوان شکنجه های روحی.

۱۳- استفاده از چشم بند.

۱۴- زدن با فانوسقه نظامی و نوک پوتین ازجمله به ساق پاها و قفسه سینه ها.

۱۵- بازجویی های مستمر شبانه تا صبح.

۱۶- قطع ارتباط زندانی بطور کامل با جهان خارج، بدون ملاقات و تماس.

۱۷- حمله و هجوم یکباره بصورت جمعی به سلول و زدن زندانی وایجاد وحشت

‍۱۸- کوبیدن سر زندانی به دیوار.

‍۱۹- خرد کردن زندانی برای بوسیدن کفش بازجو.

۲۰- اعتراف گیری از زندانی( جنسی، همکاری با وزرات اطلاعات و مزدور نفوذی وزارت اطلاعات بودن و…)

۲۱- تهدید به آتش زدنی زندانی در حضور جمع بزرگ از اعضا و فیلمبرداری از این صحنه جهت ارعاب زندانی.

۲۲- عدم دسترسی به پزشک، قطع دارو های زندانی.

۲۳- تهدید به کشتن زندانی و چال کردن بدون اطلاع به کسی و اینکه می گوییم در عملیات کشته شده و کسی هم خبردار نخواهد شد.

۲۴- تهدید زندانی به تحویل دادن او به زندان ابوغریب و صدام بعنوان نفوذی رژیم.

۲۵- تهدید زندانی به اینکه: می کشیمت و اسمت را هم می گذاریم شهید مجاهدین خلق.

۲۶- تهدید اینکه لب مرز عراق به ایران رهایت می کنیم تا رژیم دستگیر، شکنجه و اعدامت کند و باز هم منفعت سیاسی اش را ببریم، و یا اگر با رژیم همکاری کنی رژیم مالی شده ای و کارت سوخته هستی.

۲۷- تهدید اینکه می کشیمت و می اندازیم در چاله و یک بشکه آهک هم می ریزیم روی تو و مسئله حقوقی اش را هم با عراق حل کرده ایم.

۲۸- تونل تُف:

( زندانی را در تونلی از کادر ها و اعضای مجاهدین عبور می دهند و هریک از اعضای مجاهدین خلق و در حضور فرماندهان بالای مجاهدین به صورت زندانی تُف می اندازند و یا فحاشی کرده و مشت و لگدی نثار زندانی می کنند…، تا جایی که در این تُف باران تمام صورت زندانی پر از تُف می شود. این زندانیان توسط همین اعضای رده بالای شورا تحت مسئولیت مهوش سپهری( نسرین) که در سال ۱۳۸۰همردیف رهبری عقیدتی گشت جهت محاکمه از زندان به سالن معروف به سالن میله ای در قرارگاه باقرزاده منتقل می شدند، همچنین تُف باران و فحاشی حین محاکمه با حضور بیش از ۱۰۰ تا ۲۰۰تن از اعضا صورت می گرفت در این محاکمات حتی نیمی از صندلی های پلاستکی شکسته شده بودند چون بر اثر ازدحام جمعیّت افراد بالا صندلی ها می رفتند تا صحنه درگیری ها و ضرب و شتم را ببینند و همچنین شعار بدهند و فحاشی کنند… این جلسات توسط دوربین فیلمبرداری شده و مسعود و مریم رجوی همزمان بصورت زنده شاهد و ناظر بودند و بدین شکل از پشت صحنه بصورت مستقیم برمحاکمات و تُف باران و ضرب و شتم زندانی نظارت وکنترل داشتند. در سال ۱۳۸۰ این جلسات بمدت ۴ ماه طول کشید، اگر حادثه ۱۱ سپتامبر در امریکا و حمله تروریستی به برجهای دوقلو صورت نگرفته بود، معلوم نبود ادامه این جلسات محاکمات و زندان و شکنجه ها به کجا می رسید. زیرا این حادثه باعث توقف و کُند شدن این پروژه سرکوب شد.

۲۹- قطع اب گرم در زمستان و ندادن وسایل گرمایش.

۳۰- بی خوابی دادن زیر بازجویی.

۳۱- گذاشتن پیت حلبی روی سر و چوب زدن به آن

۳۲- استفاده از دستبند های اسرائیلی تنگ شونده که در مچ دست ها فرو میرود و زندانی را آزار میدهد.

۳۳- ندادن هواخوری به زندانی.

۳۴- گذاشتن سلاح کلت کمری روی سر زندانی و تهدید به شلیک.

۳۵- بازجویی های چند نفره بصورت همزمان از زندانی و سوال پیچ کردن و گیج کردن زندنی و به قصد فشار روانی آوردن به زندانی ( با رکیک ترین فحاشی ها تهمت ها و تمسخر ها…)

۳۶- بهنگام درخواست استحمام و دوش گرفتن وقتی زندانبان در یک قوطی کمی شامپو میداد، بلافاصله توسط زندانبان برای اذیت کردن روانی زندانی، بلافاصله آب حمام در زمستان، به حالت سرد و یخ، و درتابستان آب جوش می شد و سپس زندانبان می زد زیر خنده( شکنجه های روانی)

۳۷- تحویل دادن اعضا و زندانی مجاهدین به به استخبارات( اطلاعات عراق) و زندان ابوغریب و شکنجه مجدّد آنها توسط عناصر امنیّتی عراق.

۳۸- تهدید به کشتن زندانی و انداختن او به سبتیک(فاضلاب) واینکه سبتیک اسیدی است و ذوب شدن در اسید ها…

۳۹- تهدید کردن زندانی به تحویل دادن او به دولت شیعی حاکم برعراق و دولت نوری مالکیکه تحت حمایت رژیم جمهوری اسلامی بود( پس از سرنگونی صدام).

۴۰- بسته به وضعیت زندانی در سلول انفرادی بعضا وسایل اصلاح سر و صورت نمی دادند.

۴۲- جیره غذایی کم و سرد. بعضی مواقع چای میدادند قند نمی دادند یا بعکس. این امر برای شکنجه های روانی بود.

۴۳- داخل سلول های انفرادی پر از سوسک، پشه، مگس، جیرجیرک و حشرات موذی بود. حتی در کنار سلول کود حیوانی می ریختند و این باعث اذیت و آزار زندانی و هجوم پشه و پشه کوره می شد.

۴۳-  روشن بودن ۲۴ ساعته چراغ در سلول و سلول انفرادی.

۴۴- سه نوبت توالت در شبانه روز.

۴۵- در زندان های مجاهدین همان کسانی که درس تشکیلاتی و ایدئولوژی میدادند ، همان افراد شده بودند باز جو و زندانبان، و چنین شرایطی برای زندانی خرد کننده بود.

۴۶- در قسمت پذیرش درهمان کلاسی که که درس ایدئولوژی و تشکیلات میدادند در همان کلاس زندانی شدن، اثرات روانی بسیاری بر زندانی می گذاشت.

۴۷- زیر فشار گذاشتن زندانی و توالت نبردن بهنگام بازجویی

۴۸- تهدید و ارعاب و فحاشی های رکیک به مادر و خواهر، پدر و رکیک ترین فحاشی های جنسی ازقبیل ( بچه کُ….. مادر قح…مادرجن…خواهر …، می کنم تو کُ…)؛ بلا استثنا تمام کسانی که در تشکیلات مجاهدین بودند و یا در زندانهای مجاهدین بودند روی فحاشی های انگشت میگذارند که تا کنون فقط در مجاهدین این گونه فحاشی های رکیک را شنیده بودیم، قابل توجه اینکه ما با زندانیان مواجه بودیم که از نسل دهه ۶۰ نبودند و پس از سال های ۱۳۷۵ به بعد وارد عراق و تشکیلا شده بودند و آنها نیز روی فحش های رکیک خاص بازجوی های مجاهدین انگشت می گذاشتند.

به چند نمونه از این شکنجه های روحی اشاره می کنم:

– اگر نیاز باشد یک لیتر بنزین میریزیم رویت یک کبریت میزنیم دقیقه اول اعتراف میکنی بعد هم میگویم خودکشی کرده ای.

– در حالیکه ساعدش را نشان میدهد می گوید:« عربها یک چیزی دارند «اینقدری»( دستش را از آرنج بالا و پایین می کند) تحویلت می دهم تا بکُنن توی کونت و از حلقومت بزنه بیرون». ‌

– ماشین را بیارید تا ببرم تحویل استخبارت ارتش عراق (اطلاعات عراق) بدهم تا کونش را پاره کنند وتکه تکه اش کنند این مادر جنده را….

– ازپزشکی قانونی عراق مدرک آماده و مهر و امضا شده داریم و تورا می کشیم وهیچکس نمی فهمد و آب هم از آب تکان نمی خورد.

– تهدید با بطری نوشابه.

– ما خودمان می توانیم مدرکی را که می خواهیم درست کنیم، امضاء و اثر انگشت خودت است، دست خط خودت است.

– کپسول گاز از بیضه هایت آویزان می کنیم تا بفهمی دنیا دست کی است.

– قرمساق ولد زنا میدم دست عراقی ها تا تو ابوغریب چوب تو آستین ات کنند و….

– ولد زنای فلان فلان شده، می دهم زندان ابوغریب، تا فلانت کنند( پیش زنان مجاهد نمی گفت تجاوز کنند ) یک نسقی ازت بکشم.

– اگر نیاز باشد نفر می فرستیم خانواده ات را بکشند، بعد گردن رژیم می افتد، به خانواده ات رحم کن مگر دوست نداری خانوادهات را؟.

– ما اینجا داریم ملایم با تو برخورد می کنیم اگر دست استخبارات عراق بدهیم دست و پایت را می کنند توی روغن داغ، اگه کاره ای هم نباشی، صد برگه الکی اعتراف میدهی، عراقی ها هم می دهند به ما، ما نمی خواهیم کار به آنجا بکشد.

– میاندازمت داخل کیسه انفرادی می بندم به پنکه سقفی انقدر بچرخی که قلبت از دهانت بزند بیرون.

– میخواهی بکنیمت توی شیشه نوشابه، یا شیشه را بکنیم بهت؟.

– نشان دادن سندی که ۱۶ نفر را فرستادیم ایران.

– می کشیمت بعد می اندازیم توی بیابون که سگ ها بخورند و تبدیل به کود گُه سگ بشی، اگر عراقی ها هم پیدایت کنند می گویم نمی شناسیم، بعد به خانواده ات می گویم که پاسدارهای رژیم کشتن، خانواده ات با آنها درگیر می شوند می میرند سازمان از مرده های خانواده ات برای مالی کاری در خارج استفاده میکند و دو جای خوری می کند.( مالی کاری شیوه پول جمع کردن مجاهدین خلق در خارج از کشور بود که آلبومی از عکسهای کودکان یتیم و یا فقیر و یا کودکانی که پدر و مادرشان کشته یا زندانی هستند را به مردم این کشورها نشان داده و بعنوان خیریه و …کمک مالی جمع میکردند.)

– گذاشتن کلت روی سرم و گفتن اینکه: برو اعتراف کن که نفوذی هستی حتی الکی که من پیش مسئولم خراب نشوم.

 

– نشان دادن عکس های شکنجه شدگان توسط دولت عراق و تهدید به بکار گیری همین شیوه ها برعلیه زندانی.

– آویزانت میکنیم از پا یک ربع بمانی چشمات از کاسه در می آید ما میخواهیم با زبان خوش خودت بنویسی.

یک حقیقت ناگفته و هراس من:

در طی این روزهای اخیر که موارد شکنجه و…را می نوشتم، بارها به ذهنم زد یکی از شکنجه های روانی را بنویسم، شکنجه ای که در رژیم جمهوری اسلامی در سال ۶۲ در زندان گوهردشت و سلول انفرادی بر روی من اعمال شد. این یک شکنجه فیزیک بود، اما در تشکیلات مجاهدین تحت همین نام شکنجه بصورت روانی اعمال میشد. حتی در طی این یکسال حداقل ۱۰ بار این شکنجه روانی توسط مجاهدین خلق درسال ۱۳۷۴به ذهن من آمده و مرا در خود فربرده است که منظورشان از آن چه بود و چه هدفی داشتند…؟. شکنجه های جسمی گذرا هستند، اما شکنجه های روانی همیشه با آدم باقیست.

ترس من این بود که این نوع شکنجه را بنویسم و تأثیرات آن بر روی زندانی را تشریح کنم. اما می ترسم!.

ترس من این بود که مجاهدین خلق و رجوی با خواندن تأثیرات این نوع شکنجه روانی، همین شکنجه را در آلبانی و قرنطینه ها ( انفرادی) و خروجی از تشکیلات، برعلیه کسانی که می خواهند از تشکیلات جدا شوند اجرا کنند و بتوانند زندانی را درهم بشکنند و مانع خروج زندانی بشوند. همین الان به هنگام نوشتن سطور فوق به ذهنم آمد که همین را بنویسم و حقایق را بگویم، اما نوع شکنجه و نام آنرا بکار نبرم. حتی پیش از این قصد داشتم با یکی از دوستان نزدیک، برای نوشتن و ننوشتن آن مشورت کنم، و علت ننوشتن را بگویم.خوشحالم از اینکه راه حلی پیدا کردم تا همان شیوه شکنجه روحی را بگویم اما بدون اینکه دست بازجو ها و شکنجه گران و زندانبان مجاهدین خلق و شورا را برای بکار گیری این شیوه شکنجه روحی بویژه در آلبانی را پر کرده باشم.

 

اسامی و عکس بازجویان، شکنجه گران و زندانبانان در شورا

ادامه مطلب

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)