“ایران در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی ست”

 

 

 

ای دوست
ای برادر زندانی

این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم

ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستیم
زندانیان خسته ی این خاک دیگرند

زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار ستمگرند

انبوه سرخ رنجبران اینجا
زندانیان خسته ی زندان کشورند

اینجا سلاح و سکه و جاسوس
فرمانروای دوره ی شدادی است

و خانه های مردم و سرتاسر فلات
انبوه بندهای عمومی و انفرادی ست

ایران در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی ست

و باز همچنان
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با داغ های تافته
– گل های زخم و پوست –
با سینه های سوخته می خوانیم
از بند بند قلعه ی تاریک

آزادی
ای تحول خونین
ای انقلاب دور
و نزدیک

 

 

 

آن‌که چون غنچه ورق در ورق خون می‌بست
شعله زد در شفق خون شرف خاور شد

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)