کمی قبل از خرداد ۷۶ بود که نوشتم دینامیک قدرت در ایران که موجب تغییر ساخت آن نیز میشود ریشه در یک وضعیت پارادوکسیکال انبساط ایدئولوژیک و انقباض کارکردی دارد. همچنین توضیح دادم چرا نتایج انتخابات را مکانیسمهای معطوف به بقای نظام و نه رهبران و تصمیمگیرندگان اصلی آن تعیین میکنند. چرا نباید نظام را معادل رهبری آن دانست و چرا تحلیل مکانیسمها از نظر نتیجهبخش بودن بر تحلیلهای مبتنی بر انگیزهخوانی رهبران آن ارجح است. بر همین اساس بود که پیشبینی کردم نماینده رهبر نظام یعنی جناب ناطق شانسی برای انتخاب نخواهند داشت. تحولات آتی نشان داد نظام جمهوری اسلامی در تولید گفتمان تخفیف پارادوکس پیشگفته دچار انسداد شده است و ناچار است مدام سه گفتمان قبلا تولید شده را یعنی دولت انقلابی (دولت نظام)، دولت سازندگی (دولتی که در واسط ملت و دولت عمل میکند)، و دولت توسعه (دولتی که مامور تخفیف مشکلات ساختار دولت است) را تکرار کند.
در چند نوشته قبلی توضیح دادم محتملترین سناریویی که در درازمدت ساخت قدرت را در ایران تعیین میکند حذف روحانیت، کاهش قدرت ولی فقیه، حاکم شدن قرائتی از اسلام سیاسی که نظامیان عملا قدرت را یکپارچه کنند و اجرای سیستمی مانند چین است که در آن نظام بازار آزاد به مثابه کاراترین شیوه تولید ثروت در کنار صورت تحول یافتهای از ایدئولوژی انقلابی، همزیستی برقرار میکنند. تا رسیدن به آن نقطه، اگر پیشبینی خاصی در مورد مرگ رهبر نظام در آیندهای نزدیک وجود نداشته باشد، بهترین گزینه برای نظام (و نه البته برای رهبران و مسئولین آن) جناب همتی و یا فردی مشابه آن خواهد بود. احتمالا اصلاحطلبان و کارگزاران فردی را بهتر از ایشان پیدا نخواهند کرد، از سابقه چندانی در حکومت برخوردار نیست، دستهای آلودهای ندارد، سابقه کم و بیش قابل قبولی در بانک مرکزی دارد و میتواند به عنوان شخصیتی که تبلور استعداد و لیاقت ملی است در مقابل نظامی که کویر استعداد و لیاقت است، عرض اندام کند. تنها وضعیتی که این بازی را بر هم خواهد زد تحریم گسترده انتخابات از طرف آحاد مردم است. اما از آنجا که چندان اطمینانی به رفتار عقلانی مردم نیست و به ویژه در این اواخر «مردم» بیش از گذشته ساقط شدند و مانند خاک پوکی که با بادی به این سمت و آن سمت پراکنده میشوند، رفتار میکنند، رئیس جمهور شدن ایشان هم محتمل خواهد بود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.