«انتخابات» در کشورهای دیکتاتوری سابقه دارد و چیز غریبی نیست. هیچ دیکتاتوری نمی گوید من آدمکشم و نفس ها را در سینه حبس می کنم. آنها می خواهند وانمود کنند مردم هوادارشان هستند و  به همین دلیل باید ادای دموکراسی را دربیاورند هرچند که به نظر مضحک و مسخره بیاید.

در جمهوری اسلامی هم، همه چیز از معیارهای صلاحیت  نامزدهای انتخاباتی گرفته تا سیستم های تجمع و گردهمایی، آزادی های  رسانه ها، انجمن های مدنی و احزاب سیاسی فیلتر می شود و سازمان های اطلاعاتی متعددی  بر همه چیز نظارت می کنند و با این همه حکومت مدعی است که انتخابات آزاد برگزار می کند. این که رژیم چرا به خود زحمت این انتخابات قلابی و خود ساخته را می دهد، با وجود آنکه همه می دانند در آن هیچ رقابت واقعی و جدی وجود ندارد، واضح است: در درجه ی اول برای تظاهر به حقانیت در داخل و دوم کسب اعتبار بین المللی در خارج. پس کسی که در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت می کند خواه ناخواه  در درجه ی اول به رژیم رأی می دهد  و بدین ترتیب به حقانیت و مشروعیت آن کمک می کند.

یکی دیگر از اهداف انتخابات قلابی، انداختن اختلاف در میان  مخالفان است. برخی از گروه ها تصور می کنند رژیم اجازه ی فعالیت به آنها هرچند بصورت محدود خواهد داد یا برخی از ابزارها و دفاتر تبلیغاتی را در اختیار آنها خواهد گذاشت. در این میان گروه هایی که طرز تفکر نفوذی دارند بزرگترین قربانیان این انتخابات قلابی هستند. انتخابات انگیزه های مختلفی را برای احزاب مخالف فراهم می کند که موجب تفرقه بین آنها می شود. این گروه ها گرچه با دیکتاتوری فعلی مخالفند اما همچنین می خواهند از غنایم دولت سود ببرند.

دیکتاتور ها هم فکر می کنند شاید انتخابات نمایشی  وسیله ای بشود که از  سرنگونی حکومت جلوگیری کنند و این توهم را بوجود بیاورد که نظام به تدریج رو به دموکراسی خواهد رفت. متأسفانه این فکر پیروان صدیقی هم در اپوزیسیون  دارد که در این راه می کوشند.

کسی توجه ندارد که در جمهوری اسلامی  نمایش هرگز از دایره خودی ها بیرون نرفته و این دایره بقدری تنگ است که مجال هیچگونه مانوری برای شهروندان مستقل نمی گذارد. همان مردمی که هیچگونه فرصتی برای آزادی  و نفس کشیدن نداشته اند و تا آمده اند اعتراض کنند با سرکوب مداوم و خشن روبرو شده اند. تنگ نظری و انحصارطلبی تا آنجا بوده که همین خودی های دستچین شده هم هربار مشمول تصفیه شده اند. مردم در همین تنگناها خواسته اند در جهت خلاف نظر ولی فقیه عمل کنند و شکاف بین خودی ها بیندازند، مانند انتخاب خاتمی و انتخاب موسوی  ولی هیچ یک از انتخاب شدگان صلاحیت رهبری جنبش و استفاده از تضادهای ایجاد شده را نداشته اند و سرانجام طرف ولایت فقیه غش کرده اند. بگذریم که همین تضاد و شکاف ها به بهای گزافی بدست آمده. به بهای کشته شدن سدها جوان و زندانی شدن بسیاری و تجاوز و مجروح شدن افرادی پرشمار و نتوانسته تغییری به وجود  بیاورد سهل است به نومیدی هم منجر شده است.

زمان شاه نیز انتخابات آزاد نبود اما اگر فضا مساعد می شد ملیون کاندیداهای صاحب نامی از شخصیت های جبهه ی ملی داشتند که برای رفتن به مجلس پیشنهاد کنند. چنانکه یک دوره به سبب انتخاب شدن الهیار صالح، شاه مجبور شد  مجلس را منحل کند. اما اکنون شکل حکومت نوع دیگر است و قانون اساسی فاشیستی همه ی درها را بسته وگرنه  یک سازمان و گروه  در داخل می توانست پا به میدان بگذارد و کاندیدایی معرفی کند که از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار باشد و  این دایره معیوب  بین بد و بدتر را بشکند و به برنامه ی این سیرک جمهوری اسلامی نقطه ی پایان بگذارد.

حکومت هایی که انتخابات قلابی راه می اندازند، به طراحی آن و چیدن مهره ها بسنده نمی کنند بلکه با آن میزان اعتبار خود را در جامعه می سنجند و برای آتیه برنامه ریزی می نمایند.

ا زهمه مضحک تر اینست که در کشورهای دیکتاتوری معمولاً برای نمایش های انتخاباتی شان به دادن امتیازات رفاهی و اقتصادی متوسل می شوند ولی ملایان وقیح تر از آنها هستند و به  آزادی موقتی و نسبی حجاب بسنده می کنند و تازه پس از پایان انتخابات آن را هم پس می گیرند. اسلام نیم بندشان مصلحتی شل و سفت می شود.

دیکتاتورهای وابسته به آمریکا معمولا وقتی در نمایش انتخابات ناموفق از کار در می آمدند کمک مالی شان قطع می شد و کاخ سفید به فکر جانشین تازه می افتاد. اما ملایان غمشان نیست، بر سرچاه نفت نشسته اند و از استقلال همان چهار دیواری  اختیاری را می فهمند و مردم را می کشند و به زندان می اندازند و به ریش مجامع بین المللی می خندند. ولی این بار گرفتار تحریم ها شدند و حال برای چندمین بار خامنه ای  می خواهد حلقه خودی ها را تنگ تر کند. جناح روحانی و باقیمانده ی گروه رفسنجانی باید حکومت را ترک کند و از این رو روحانی صحبت از رفراندوم می کند که چاره گراست و قبلا هم برای تعیین نوع حکومت در ۱۲ فروردین و تأیید قانون اساسی رفراندوم شده. اما رفراندوم کلمه ی خطرناکی است که می تواند ارکان رژیم را به لرزه در آورد و از این رو کیهان شریعتمداری بر روحانی تاخته که لزومی به برگزاری رفراندوم نیست و باید این صحبت ها را موقوف کرد. دیکتاتورها تن به انتخابات حقیقی نمی دهند و این را روحانی بخوبی می داند ولی می کوشد بلکه با تهدید درحکومت بماند.

خامنه ای گرگ باران دیده ای است. او که پس از مرگ خمینی و پایان جنگ بجای وی نشست اول خود را  از شر  ملایانی که به جناح چپ شهرت داشتند خلاص کرد سپس محمد یزدی را در رأس قوه ی قضاییه گذاشت و بعد هم از طریق شورای نگهبان صلاحیت عده ای از ملایان شاخص آن جناح را رد کرد و حتا عده ای هم که تأیید صلاحیت شده بودند انصراف دادند و اوضاع بر وفق مراد رهبر چرخید. « یک سال بعد، محمد محمدی گیلانی، دبیر وقت شورای نگهبان در تفسیر ماده ی مربوط به این شورا در قانون اساسی گفت: “نظارت مذکور در اصل ۹۹ قانون اساسی استصوابی است و شامل تمام مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و ردّ صلاحیت کاندیداها می‌شود.»* بدین ترتیب میرحسین موسوی نیز از همان زمان از کارهای اجرایی کنار گذاشته شد.

دیکتاتورها به آسانی کنار نمی روند، بویژه آنکه پس از برکناری خطر اعدام و زندان تهدیدشان می کند.

​جدا از جدال روحانی و خامنه ای چرا بحث رفراندوم مطرح می شود ؟ جز به این دلیل اینکه پس از کشتار مردم در آبان ماه سال گذشته و تشدید بحران در کشور مشروعیت رژیم برای اداره کشور زیر سؤال رفته است ؟

از عوامل برون زا بحران روابط بین المللی با قدرت های بزرگ آمریکا و اروپا و همسایگان بود.

از عوامل درون زا گرانی و فشار تحریم ها و ناتوانی رژیم به خواست های بحق مردم.

رژیم پایه های قدرت خود را بر توده های باورمند اسلامی نهاده بود که این باور به مرور با فساد و اختلاس های عظیم فروریخت. طبقه ی ثروتمندی که از رانت های حکومتی بهره مند شده است از همین حالا بستگانش را به خارج فرستاده یا دو تابعیتی است  وبدان اعتمادی نیست . رژیم در آبان ماه سال گذشته پاسخ مردم معترض به گرانی بنزین را با گلوله داد و معترضان را به رگباربست.

استفاده از منابع ثروت مانند نفت و خرج آن در نیروهای مسلح برای بقای رژیم اثر گذار بوده است ولی کارآییش روز به روز کمتر شده. باید صبر کرد و دید که تحولات آینده، از جمله قرارداد با چین چه تأثیری در این روند خواهد نهاد.

—-

https://www.bbc.com/persian/iran-48031200

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)