معنای واژه‌ی ابتذال در فرهنگ فارسی معین چنین ذکر شده است:

۱- بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه‌ای که از ارزش آن بکاهد. ۲ – بی‌ارزشی، پستی .

و در فرهنگ عمید چنین:

۱- دائم به کار بردن و کهنه کردن چیزی، کهنگی  ۲- خوار کردن، بی‌قدری، پستی.

حال با توجه به معانی آورده شده از واژه‌ی ابتذال در بالا، نگاهی به چند بیت از اشعار سه ترانه‌ی زیر بیاندازید:

(تهران توکیو) با صدای ساسی مانکن:

بدنت آتیش داره، آره دو تا چشات لاتیش پُره
فیلم رقصیدنت سیمرغ می‌بَره توو جشنواره
با اون هیکلت دستی دستی، ولیعصرو بستی
تو خودت یه پا یاکوزایی، با موهای دُم‌اسبی
آخ پِیتن پِیتن، از تهران تا توکیو
من فقط تو رو دوست دارم، عزیزم تو کیو؟
آخ پِیتن پِیتن، از تهران تا توکیو
من فقط تو رو دوست دارم، عزیزم تو کیو؟

(دید بزن) با صدای مهوش:

تو خوشگلا لول بخور و دید بزن
تو هیکلا وول بخور و دید بزن
جمال مهوش رو ببین، دید بزن
نگاه دلکش رو ببین دید بزن
کمون ابرو و ببین دید بزن
دو چشم جادو رو ببین  دید بزن
نگاه یارو ببین دید بزن
اون سنگ و بارو و ببین دید بزن

(ماچمالی) با صدای آفت:

دیشب لب یارم رو تو خواب ماچمالی کردم
جایت خالیه، عاشقِ شیدا حالی کردم
هی ماچمالی کردم
هی خوشحالی کردم
تا عقده‌ی دل را یکسر خالی کردم
زنبور عسل گشتم
شیرین‌عسلی خوردم
میکیدم و میکیدم
حض کردم و حض کردم
لب‌هاش مث قطاب بود
عناب بود و عناب بود
زان دو لب شیرینش
شهدم چه مهیا بود
خوش بودم، خوش بودم
بشنو که چه‌ها بود

به نظر شما زاویه نگاه تکراری، موضوعات کهنه و دستمالی شده، و هم‌چنین مفاهیم بی‌ارزش و سطح پایین، به روشنی در متن هر سه شعر قابل مشاهده و درک نیستند؟ از نظر من همین اشتراکات موجود در این سه شعر، ریشه‌ی ابتذالی ست که دامن‌گیر هر سه ترانه‌ شده است. در همین راستا خوب است بدانیم که فاصله‌ی زمانی میان تولید و انتشار این سه ترانه به درازای هفت دهه است، هفت دهه‌ای که در خلالش ایران هزار فراز و فرود اساسی، مانند یک انقلاب، سقوط یک پادشاهی، یک جنگ، و چهل و دو سال استیلای حکومت استبدادی و دینی را تجربه کرده است، هفت دهه‌ای که در خلال آن جهان وارد عصر تازه‌ی ارتباطات شده و انفجار تکنولوژی به وقوع پیوسته است، و بسیاری از مفاهیم کهنه برافتاده و مفاهیم تازه‌ای شکل گرفته، هنر در عرصه‌های گوناگون فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته، اما وقتی به این سه شعر می‌رسیم، در ذهنیت پشت آن‌ها آب از آب تکان نخورده، و جز تغییر در دایره واژگان سازندگان، هیچ تفاوت معنادار و مهمی میان مفاهیم طرح شده و شیوه بیان این مفاهیم مشاهده نمی‌شود. واژه‌پردازان –نه شاعران- هر سه اثر، با یک نگاه لوده، واژه‌های سست را سرهم‌بندی کرده‌اند تا به دم‌دستی‌ترین و سطحی‌ترین شکل ممکن یک رابطه یا یک نیاز تنانه‌ی صرف را تصویر کنند. به ساختار این سروده‌ها دقت کنید، به دایره‌ی واژگانشان، به نوع نگاهشان به بدن، چشم‌ها، بوسه، رقص، به نوع ارتباط شخصیت‌های روایت، و به توصیف این لحظات ساخته شده، به تشبیهات، به استعاره‌ها و … همگی بیان‌گر و نشان‌دهنده‌ی یک سکون اساسی و کسالت‌آور، و یک عدم تغییر در محتوا و ساختار در شعرهایی بی‌ارزش هستند.
به نظرم مقایسه‌ی ساده‌ی این شعرها لازمه‌ی ورود به مبحث مهم ابتذال در چنین ترانه‌هایی ست، زیرا وزن اولیه‌ و سنگین این ابتذال نه بر شانه‌های موسیقی و خواننده -که در ترانه‌ی تهران توکیو همگی یک‌نفر هستند- و موزیک ویدئویی آن‌چنانی، که بر گردن شعری ست که معمولا اولین پله از ساخت یک ترانه محسوب می‌شود. در واقع بنیان ابتذال، بنیان بی‌معنایی یا بدمعنایی موجود در این آثار، در اندیشه‌ و ذهن کسی نطفه بسته که قلمش را برداشته و این بیت‌های زرد و سخیف را روی یک تکه کاغذ نوشته است. پس از واژه‌پرداز اما این ابتذال ثبت شده در یک‌جا ثابت نمی‌ماند و خود به خود به نفر بعدی‌یی که می‌پذیرد روی چنین شعری ملودی‌ بسازد گسترش پیدا می‌کند و سپس به دیگری‌یی که سازآرایی‌اش می‌کند و سپس به دیگری‌یی که می‌خواندش و در انتها به دیگرانی که برایش ویدئو می‌سازند و این ویدئو را پخش می‌کنند. در واقع ساختن چنین ترانه‌هایی با توجه به کیفیت نازل شعریشان مصداق بارز همان ضرب‌المثل قدیمی: “خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج” هستند و دیگر فرق چندانی نمی‌کند که موسیقی ساخته شده بر روی چنین شعری بر اساس موسیقی سنتی و دستگاهی ایرانی باشد و آفت بخواندش، یا برای یک اجرای هیپ هاپ یا رپ با صدای ساسی نوشته شود.

در این معادله اما به هیچ‌وجه نباید آن‌سوی میدان و نقش کلیدی مخاطبان جدی و ثابت این آثار، و تاثیر آنان را در این‌گونه بازتولیدهای پی‌درپی دست‌کم گرفت و فراموش کرد، زیرا آنان هم با همان میزان سلیقه‌ی سطح پایین و مبتذل، و بی‌هیچ کم و کاست و تغییری خواهان و خریدار چنین آثاری بوده و هستند و هنوز هم همین ترانه‌هایند که با وجود بی‌محتوایی کامل، می‌توانند در بیست و چهار ساعت میلیون‌ها بیننده و شنونده را به خود جذب کنند.

در ضمن باید متذکر شد‌، نقطه‌ی اتصال تولیدکنندگان این آثار و مخاطبانشان جایی جز رسانه نیست، رسانه‌‌هایی که در این روزها آخرین حلقه از زنجیره‌ی ساخت و انتشار، و پل ارتباطی مستقیم با مخاطبان این ابتذال هستند. رسانه‌های ویژه‌ی پخش ترانه، که در اکثر مواقع بجای تلاش برای تولید محتواهای سازنده و ارتقاء سلیقه‌ی عمومی و هم‌چنین حمایت از ترانه‌هایی با ارزش‌های هنری بالاتر، به بهانه‌ی جذب مخاطب بیشتر و با یک نگاه صرفا سرمایه‌محور، مسیر وارونه‌ی دنباله‌روی از خواست‌های عمومی را در پیش گرفته و درآمد و در میدان ماندنشان را وابسته به همراه شدن با این ابتذال کرده‌اند. شوربختانه این هم‌دستی آشکار میان این عوامل تا آن‌جا پیش رفته که در تمام دهه‌های گذشته  دست‌اندارکاران تولید و پخش چنین آثاری، سوار بر دوش‌های همین علاقمندان ساده‌گیر و مبتذل‌پسند، و به بهانه‌ی نیاز بازار، پیگیرانه به تولید سخیف‌ترین نوع محصولات موسیقایی مشغول، و بی‌وقفه بازتولیدگر ابتذال در عرصه‌ی ترانه بوده‌اند و از این راه و روش هم به نان و نوا رسیده‌ و هم سطح سلیقه‌ی عمومی را تا نازل‌ترین حد ممکن پایین کشانده‌اند.

در نهایت با توجه به نکات ذکر شده‌، به سادگی می‌توان چنین نتیجه گرفت که (تهران توکیو) ساسی مانکن نیز تکرار همان مکرراتی ست که در ادامه‌ی صدها و صدها ترانه‌ی مبتذل این‌چنینی‌یی که در تمام این دهه‌ها ساخته شده، در سال ۱۳۹۹ با دایره‌ی واژگان و موسیقی‌یی امروزی و به ضرب ویدئویی پررنگ و لعاب با حضور یک پورن استار سابق، و ارجاعی هجوآلود به فیلم سینمایی ابد و یک روز سعید روستایی، همان مفاهیم کهنه و نخ‌نما و بی‌ارزش را بازتولید کرده و به خورد مخاطبان داده، و نه یک قدم از (دید بزن) مهوش پیش‌روتر و نه یک قدم از (ماچ‌مالی) آفت عقب‌مانده‌تر است.

در پایان اما باید توجه خوانندگان این یادداشت را به این نکته مهم جلب کنم که نقد من به موضوع ابتذال در ترانه، نه یک نقد اخلاق‌گرا با سمت و سویی سنتی و حساس به عریانی و رقص و غیره، بلکه نقدی روشن به کیفیت نازلِ فنی و هنری‌ چنین آثاری در تمامی ارکان سازنده‌ی آن یعنی شعر، ملودی، تنظیم، اجرا و ساخت ویدئو است. این توضیح از این جهت مهم است که در بسیاری از موارد، واژه ابتذال با معناهایی که در آغاز مطلب به آن‌ها اشاره کردم مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، بلکه در پس آن  به جای تمرکز و اشاره به عوامل اصلی سازنده‌ی یک ترانه‌ی بد، توجهات را به سمت و سوهای اخلاقی‌یی می‌کشانند که از نظر من موارد فرعی‌یی هستند که باز هم به عمد و با نگاهی تبلیغات‌محور، توسط خودِ سازندگان در این ویدئوها گنجانده می‌شوند تا با ایجاد جنجال‌ها و حواشی سطحی، مخاطبان بیشتری را به دنبال خودشان بکشانند.

 

پویان مقدسی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)