ها نا ارنت : اندیشیدن گفت و گوی دونفره ، در درون یک نفر أست .

 

مدتی است نوشتار هایی در باره احزاب سیاسی ایران و چگونگی به قول سیر جانی ” اقا طلبی ” حاکم 

بر انهاست .

بیان ازاد اندیشانی که در بند زندان های ” سکوت” و ” احترام به اقا ” اسیر شده و به احترام دوستی های

دراز مدت ، خود را سانسور کرده و انتقادها را فرو خورده و از مرزهای قرمز حزب عبور نکرده اند  ! و این 

خود سانسورى در اکثر حزب های سیاسی وجود داشته و وجود دارد ! 

شاید به واقع ، یکی از دلایل ناکامی صد سال مبارزه برای ازادی و احترام به کرامت انسانی ، همین مهر

سکوت در درون حزب های سیاسی بوده ! شاید شهامت انتقاد کردن را نداریم ، شاید از ترس از دست

دادن ” رفقا ” سکوت می کنیم ، و شاید های بسیار دیگری …

چگونه می توان انتظار رسیدن به ازادی داشت ، در حالی که ازادی در درون حزب های سیاسی به 

اططلاح مبارز برای ازادی ، وجود نداشته باشد ؟! 

امروز حتا در میان ایرانیان دیاسپورا هم این مهر دردناک سکوت را می توان دید ! و شاید یکی از دلایلی 

که در نبود دوستی ، از او بدگویی می کنیم از همین هراس از انتقاد ، ابشخور می گیرد !! شاید 

پدر سالاری مزمن ایرانی ، همه را در قالب پدری مستبد نمایش داده و مارا به سکوت فرزندی خلف

در مواجهه با پدر می کشاند !! شاید باید سوگوار انچه نمی دانیم ، باشیم ! شاید نیا موخته ایم که

سکوت در محفل دوستان ، خیانت به انهاست ، نه احترام و وفا داری به انها !!! شاید خود را بیان نکردن

از کودکی مان تغذیه می شود !! 

چه در حزب ها و گرایش های سیاسی ، چه در محافل خانوادگی و چه در جمع های اجتماعی ، اگر 

بر خلاف جهت اب شنا کنیم ،و به خطوط قرمز احترام نگذاریم ، با در انزوا قرار گرفتن تنبیه می شویم 

و شگفت انگیز تر این که بر چسب ” دیکتاتور ” می خوریم! و به بهانه این بر چسب ، هیچ کس وارد 

بحث و گفتگو نمی شود ! تا دیکتاتور را مجاب کنند ! بدون گفتگو و مباحثه ! چون مباحثه را 

نیامو خته ایم !!! فشار ناشی از انزوا ، سبب می شود که بیشتر و بیشتر سکوت کنیم !! 

حتا در صمیمانه ترین و کو چک ترین محافل دوستانه هم ، مباحثه متمدنانه را نمی دانیم و روند سالم

گفتگو را از دست می دهیم !!! همه می خواهیم یکدیگر را مجاب کنیم و در هر لحظه پاسخ هایمان

را اماده می کنیم ، و توان گوش دادن را از دست می دهیم !! و در فضای بسته ی خودمان دست

و پا می زنیم !!! 

کنفو سیوس :  دانش واقعی ، دانستن حجم نادانی خود أست .

شاید چیزی در نهاد ما می لنگد ! گفتن و گفتن ، نساختن و نساختن !!!

ما با انتخاب های روزانه خود شکل می گیریم و هویت پیدا می کنیم.  و اگر قرار بر این باشد ، که ” دیگری “

یا حزب یا پدری مقتدر و مستبد ، برای ما انتخاب کند ، ما ازادی انتخاب خود را از دست می دهیم

وبا نبود ازادی و هویتی نخواهیم داشت ! ما بر اساس انتخاب و تجربه برامده از انتخاب خود ، می اندیشیم

و سکوت در برابر انچه انتخاب ما نیست ، اندیشیدن را متوقف و هویت ما را اسیب می زند ! ( مذاهب

ایدیو لوژی ها ، احزاب و دوستان مستبد و …) .

ما هر روز با یک انتخاب روبرو هستیم : پروانه و هوادار باشیم ، یا اندیشیدن را تجربه کنیم ؟؟؟ 

اگر هوادار باشیم ، ارام ارام قربانی ” دیگری ” می شویم و عصبی و نا ارام ، اگر انتخاب و تجربه را 

انتخاب کنیم ، اندیشیدن را تجربه می کنیم و در راه تکامل واستقلال گام بر می داریم . هوادار ی 

از دیگری.  بدون اندیشیدن ، مصداق این ضرب المثل اتریشی أست :

چیزی مضحک تر از این نیست ، که بر سر کتابی بحث شود ، که هیچکس نخوانده أست . 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)