اگر بخواهیم از حیث تاریخی به یک مسئله نگاه کنیم باید به محوری‌ترین عنصر یعنی زمان آن مسئله بپردازیم. اما تعریف از زمان ناظر بر امری است کیفی، زیرا اسکلت‌بندی و شاکله‌ی زمان به طور ماهوی، محتوایی و کیفی است. وظیفه‌ی پژوهشگر، شناخت منطق حاکم بر رخدادهای تاریخی‌، سیاسی و اجتماعی بوده و اگر منطقی وجود نداشته باشد نشانگر وجود انحراف در مسیر تحول تاریخی است.

بمباران شیمیایی حلبچه امر واقع تاریخ معاصر کرد به شمار می‌رود. به عبارت دیگر، موضوعی گذرا و موقتی نیست بلکه به گذشته، حال و آینده کردستان پیوند دارد. با این حال، رخداد مذکور از همان ابتدا به شیوه‌ای انحرافی و غلط بر پاشنه‌ی منطق تاریخی چرخیده است.

بررسی بمباران شیمیایی حلبچه بدون درک معنایی وجوه مختلف سازماندهی و اجرای این جنایت مقدور نیست. از این‌رو، نگاهی تحلیلی – به اتکای فلسفه سیاسی و اندیشه‌‌ای – می‌تواند مرکز ثقل فهم این رویداد شود. چنین به نظر می‌رسد که رژیم ایران با دستمایه قرار دادن دفاع از حقوق مردم حلبچە و توهم توطئه، جامعه کئردی را از فهم هسته‌ی اصلی موضوع به سمت شکل و سطح بیرونی آن سوق داده است. این معضل به بزرگ‌ترین مانع برای فهم مسئله بدل شده است، به گونه‌ای که در مراجعه و مواجهه با جانبازان شیمیایی حلبچه و گشودن باب رویداد فوق، حمله‌ی شیمیایی را از جانب کشوری دیگر مردود می‌دانند و با عصبانیت چنین نگرشی را تخطئه می‌کنند. این روش تدافعی – احساسی را باید شبیه حالت فردی دانست که به علت وفور درختان جنگل می‌گفت: جنگل دیدنی نیست.

کنفوسیوس حادث شدن ظلم را از ظلم بر کلمات می‌داند، زیرا مفاهیم از طریق کلمات در انسان شکل می‌گیرند. ملت کُرد نیز در مواجه با این فاجعه از خلق مفاهیم تحول‌ساز اهمال کرده است. یعنی بدون شناخت و پژوهشگری پرسش‌ها و عدم تأمل، در ابتدا باور کرد، بعد به داوری موضوع پرداخت. آن هم داوری از نوع داستان فیل مثنوی معنوی مولانا که هر کدام در تاریکی سخن می‌راندند.

نگاه واقع‌گرایانه بر بررسی بمباران شیمیایی حلبچه به تناقضات رفتاری رژیم ایران در جهت تحمیق و بە مغالطه انداختن جامعه کُردی تأکید دارد و ماهیت سخیف حکومت را در اجرای سیاست‌هایش آشکار می‌کند.

بمباران شیمیایی حلبچه در زمره نسل‌کشی و جنایات جنگی قلمداد می‌شود و زخمی ماندگار بر پیکره‌ی جامعه کردی نهاده است. این رویداد هولناک زمانی به وقوع پیوست که دو‌ دولت ایران و عراق (طرفین درگیر جنگ) پروتکل ۱۹۲۵ ژنو درباره ممنوعیت استفاده از سلاح‌های سمی و خفه‌کننده را امضاء کرده بودند. فضای ملتهب جنگ به تدریج با زمینه‌سازی قطعنامه‌ی ۵۹۸ آرام می شد اما رژیم ایران در بیست و سوم اسفند ماه ۱۳۶۶هجری شمسی با همکاری حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق طی عملیات والفجر دە به حلبچه هجوم می‌برد(۱) و با اشغال شهر حلبچه و روستاهای اطراف آن از جمله دسترسی به منطقه‌ی سد دربندیخان، شروع جنایتی را رقم می زند کە بعد از سی و سه سال، هنوز ابهامات زیادی بر تارک آن سایه افکنده شده است.

بدون شک طرح ژنوساید و اجرای آن از گفتمانی تمامیت‌خواه، متجاوز و خونریز در فرم قتل عام سیستماتیک سرچشمه می گیرد. به بیانی دیگر، نمی توان آن را خلق الساعه یا حاصل یک عملیات نظامی صرف دانست، بلکه دکترین فکری و ایدئولوژیکی نسل کشی کردها مدتها قبل با بیدار شدن فاشیسم منطقه ای در قالب اتحاد نامقدس (فارس، ترک و عرب) علیه کردها رقم خورده است. بمباران شیمیایی سردشت (هفتم تیرماه ۱۳۶۶) و دیگر شهرهای کردستان ایران نقطه‌ی آغاز کشتار بود که در فاجعه آفرینی حلبچه تثببت شد. این پروژه با صورت‌های مختلف فاجعه از یک دال مرکزی تبعیت می کند.

بی تردید خشونت و کشتار تنها در سطح فیزیکی خود را نمایان نمی‌کند، بلکه به برساخت واقعیت اجتماعی نیز بدل می‌شود. از این‌رو غلبه ی چنین نگرشی به معنای تداوم فاجعه در سلوکی دیگر است. در واقع ذهن جمعی سطحی نگری که بر بخش زیادی از کردستان حاکم شد بمباران شیمیایی حلبجه را نه در قالب یک رویداد بلکه محیط کاشت و رشد انتفاع مادی از طرق درصد جانبازی، امتیازات و تسهیلات می بیند. این دغدغه ی مادی بر ابعاد شناختی و معرفتی فاجعه سایه انداخته است

شاید شیوه ی مواجهه ی جامعه کردی نسبت به حوادث، یکی از عوامل تبدیل کردستان به سرزمین و کانون آمیخته به فاجعه باشد در حالیکه بازخوانی عقلانی و شناخت فاجعه می توانست افق اندیشه تازه ای را در سپهر مسئله ی کردی قرار دهد.

پررنگ کردن حاکمیت استعماری توسط رژیم ایران در جامعه ای که خود حامل ارزش ها و نگاه استعماری است، سهل الوصول ترین روش سلطه است که از سانسور و حذف صورت مسئله تغذیه می کند. این امر راهبردی ترین پایه‌های دکترین تهاجمی ایران در داخل و خارج از مرزهایش می باشد که بر استعمار هستی و زیست جهان کردی بنا شده است که در کردستان بطور عام و در مورد شهر حلبچه بطور خاص موضوعیت می یابد.

خلاء رسانه های کُردی و استفاده ی رژیم ایران از خبرنگاران مزدور و تصاویر گزینشی به عنوان راوی و بدنه اصلی این واقعه، سلوک روشمند سایکولوژیک آن را بیش از پیش برجسته تر می کند. به صورتی که کردها را به جای شناخت اصل موضوع، به سمت و سوی نقطه ضعف تاریخی آنها یعنی مغالطه سوق می دهد. تلفیق اخبار راست و دروغ، معیار تشخیص را بر تمکین از کارزار سایکولوژیک ایران استوار می سازد که با رجعت به حافظه ی تاریخی مردم حلبجه، صدام حسین را مسئول اصلی این جنایت به حساب می آورند. چنین نگرشی مرهون سیاستهای ماهرانه ی ایران به عنوان دشمن معرفت و مبلغ غفلت می باشد و اگر معرفتی بوجود آید، خود سانسوری، محافظه کاری، خودداری از گفتن حقایق و فضیلت سکوت، موضوع ابتلای بخش آکادمیک و مدنی کردستان گردیده است.

به درازای تاریخ، همواره اشخاصی که مجدانه پیگیر علل راستین مسایل هستند، متهم به بدعت گذاری و یا جنجال آفرینی در ساحت حقیقت می شوند. دلیل این امر، ترس دشمنان از تغییرات بنیادین و از بین رفتن جهل و غفلت جامعه است. زیرا این دو، تنها ابزار اتوریته ی آنها به شمار می آیند. در بررسی علمی بمباران شیمیایی حلبجه مجهولات عدیده ای بر حوزه ی معلومات پرتو افکنده است. نگارنده سعی بر آن دارد تا بحثی دقیق در ژرفنای وجودی پروپاگاندای حکومت ایران آغاز نماید. زیرا به نظر می رسد که داستان تاریخی بمباران شیمیایی حلبجه لباس و پوششی باشد که با واقعیات مشخص آن نسبت وجودی ندارد.

آنچه توسط حکومت اسلامی ایران و بسیاری از رسانه ها مخابره شد، این بود که پس از تسخیر شهر حلبجه توسط ایران، به دلیل استقبال مردم کردستان عراق از سپاه پاسداران، دولت عراق بە پیشنهاد علی حسن المجید، پسر عموی صدام حسین، دست به یک حمله شیمیایی در شهر حلبجه و روستاهای اطراف آن زدە تا از مردم کردستان عراق انتقام بگیرد

نکته ی حایز اهمیت اینکه هر دو‌ کشور متخاصم ایران و عراق، مشارکت در این حمله را مردود اعلام کردند. اما تحقیقات مسئول مرکز گروه تحلیلگر سیاسی و نظامی آمریکا در باره ی عراق در جنگ ایران و عراق به نام «استفن پله تایر» حقایقی را آشکار می‌کند که از همان ابتدا توسط ایران تکذیب می شود.

استفن پله تایر به مدت یازده سال یعنی از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰ میلادی در سمت استادی در کالج جنگ ارتش آمریکا فعالیت می کرد. او در ماموریت خویش به عراق وظیفه داشت تا به بررسی شیوه ی جنگ احتمالی عراق و توانایی بکارگیری سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای آمریکایی بپردازد .حاصل تحقیقات استفن را می توان در دو کتاب « جنگ ایران و عراق، آشوب در یک خلاء» و «درس آموخته شده: جنگ ایران و عراق » همچنین مقاله ای در نشریه ی نیویورک تایمز تحت عنوان «یک جنایت جنگی یا یک قانون جنگی؟» مشاهده کرد. استفن در این دو کتاب و مقاله ی خود از دسترسی به تمامی اسناد طبقه بندی شده و همچنین تهیه ی گزارشی کامل برای پنتاگون خبر می دهد. او در مقاله ی نیویورک تایمز می گوید که نسخه ی طبقه بندی شده ی این گزارش، جزئیات زیادی را در باره ماجرای بمباران شیمیایی حلبجه ارائه می دهد(۲) از جمله هر دو دولت متخاصم ایران و عراق از گاز شیمیایی استفاده کرده اند.(۳)

تحلیلگر ارشد پنتاگون می گوید که «بلافاصله پس از نبرد، سازمان اطلاعات دفاعی ایالات متحده آمریکا یک گزارش طبقه بندی شده را بررسی و تهیه می کند. گزارش مذکور تایید می نماید که گاز در دست ایرانی‌ها، کردها را کشته و گاز عراقی ها عامل مرگ کردها نبوده است»(۴)

 مامور آمریکایی در آثار خویش از بمباران شیمیایی حلبچه توسط رژیم ایران پرده برداری می کند و حتی در برابر کمیته ی عالی تحقیق سنا شهادت می دهد که حمله ی شیمیایی به حلبجه به وسیله ی دولت عراق انجام نشده است و اظهار می دارد : «ما نمی توانیم با هیچ قطعیتی بگوییم که سلاح های شیمیایی عراق کردها را کشتند» (۵)

گویا در آن زمان دولت آمریکا برای حمله به کشور عراق مدارک لازم را در اختیار نداشته است و پرزیدنت بوش بمباران شیمیایی حلبچه را تنها مستمسک مهم جهت حمله به عراق و سرنگونی صدام می دانست.(۶)ازاینرو بمباران شیمیایی حلبچه و کشتارهزاران نفر از مردم بی دفاع این شهر مرجع مناسبی برای مشروع جلوه دادن این حمله بوده است. اما علیرغم دعوت دولت بوش به سکوت، استفن آن را نمی پذیرد و با جزئیات کامل حقایق را فاش می سازد.

استفن هنگام بررسی اجساد شیمیایی حلبجه متوجه ی نوعی گاز شیمیایی خونی با پایه‌ی سیانید می شود که تنها ایران با خرید سلاح مرگبار مذکور از آمریکا به آن دسترسی داشته و دولت عراق از وجود چنین گازی بی اطلاع بوده است. استفن اظهار می دارد که عراقی‌ها سابقه ی استفاده از این دو عامل خون [سیانوژن کلرید – سیانید هیدروژن] را ندارند؛ نتیجه ای که حاصل می‌شود این است که ایرانی‌ها چنین حمله را انجام دادند.(۷)

استفن پله تایر در شهادت خود در مجلس سنا می گوید که به عقیده ی او صدام باید برای نقض شدید حقوق بشر پاسخگو باشد اما حمله ی شیمیایی حلبجه ارتباطی به او ندارد. زیرا نمی‌توانیم با هیچ قطعیتی بگوییم که سلاح های شیمیایی عراق، کردها را کشتند.(۸)یا در جایی دیگر بیان می کند که ما شک داریم و هیچ مدرکی پیدا نمی‌کنیم که عراقی ها تا به‌ حال گاز خون را به کار گرفته باشند. گازهایی مانند سیانوژن کلرید یا سیانید هیدروژن.(۹)

استفن پله تایر ماجرای شهر حلبجه را متفاوت می بیند. در واقع عملیات والفجر ده آغازگر پروژه ی تسخیر حلبجه توسط ایران به حساب می‌آید، زیرا استفن می گوید «[صدام حسین] پیش از جنگ خلیج فارس از سدها، پروژه های کنترل رودخانه ها ساخته بود که بزرگترین آنها سد دربندیخان در منطقه کردنشین بود این همان سدی بود که تصرف حلبجه توسط ایرانی‌ها با هدف کنترل و به دست آوردن آن انجام گرفته است»(۱۰)

تصور می شود که ایران با اشغال بخشی از کردستان ، مقصود و منظور بلند پروازانه تری در ذهن داشته است. بمباران شیمیایی حلبجه به مثابه ی تیری نیرومند از کمان ایران رها می شود تا چند هدف عمده را محقق سازد.نخست، موقعیت سد دربندیخان که بسیار مورد اهمیت بود. دوم، تقبیح دولت عراق از منظر بین الملل و ایجاد فشار حداکثری دول غربی علیه صدام و در نهایت نابودی کردها در خارج از جغرافیای سیاسی ایران فرصت نادری را بوجود می آورد.

دو روایت از زمان پرتاب این سه گونه ی سلاح مرگبار بر روی مردم غیر نظامی به چشم می خورد. روایت اول آن را به فاصله ی دو روز بیان می نماید. روایت دوم زمان پرتاپ بمبها را به صورت مجزا اما با فاصله ی کم می داند.

گازهای سمی بکار رفته در حلبجه را می توان به سه دسته تقسیم کرد.

۱- گاز خردل (سولفور موستارد) آلایندە ای که جزو عوامل پایدار محسوب می شود. واکنش فیزیکی به گاز خردل موجب تاول، تخریب گلبول های قرمز، انهدام سریع بافت شش، مسمومیت خون و در آخر خفگی می شود.

۲-گازهای سمی اعصاب مانند سارین و تابون:

الف: سارین در طبقه بندی سلاح های شیمیایی دسته عوامل عصبی قرار دارد.این ماده ی سمی بدون رنگ و بو از طریق چشم‌ها، پوست و تنفس وارد بدن می‌شود. تبعات مرگبار سارین در وهله ی اول تنفس قربانی را بسیار دشوار می کند، چشم ها را قرمز کرده و می سوزاند، عضلات بدن کنترل خود را از دست می دهند و این گونه تشنج به سراغ فرد مصدوم می آید. همچنین از ریه ها مایعی خارج می گردد و هنگام تنفس کف اغلب خونینی از دهانش بیرون می‌ریزد. در نهایت به مرگ فرد منجر می شود.

ب: تابون همچون سارین در جمله عوامل عصبی قرار می گیرد از طریق چشم، پوست و تنفس وارد بدن می‌شود. مایع قهوه ای رنگی که اثرات آن در بی اختیاری ادرار، فلج تنفسی، ضعف عضلانی، استفراغ، انقباض مردمک چشم، سوزش و درد شدید چشم ها، سردرد و آبریزش بینی خود را نشان می‌دهد.

۳- سیانید جزو عوامل غیر پایدار در هوا به شمار می رود، زود بخار می شود و عملکرد بسیار سریعی دارد. بی رنگ اما با بوی بادام تلخ قابل تشخیص است. پیامد حاصل از مسمومیت با گاز سیانید به صورت گشاد شدن مردمک چشم ، تند شدن تنفس، بوی بادام تلخ از دهان مصدوم، آبی شدن اندام قربانیان (۱۱)، بیرون آمدن چرک خاکستری رنگ از دهان، تاثیر شدید آن بر روی خون و مرگ افراد در چند ثانیه قابل تشخیص است.

گویا ایران بعد از بمباران شیمیایی حلبجه، متوجه ی آثار برجای مانده از سر نخ های حمله شیمیایی می شود. بنابراین تلاش گسترده‌ای را جهت اشغال مجدد شهر حلبجه بکار می برد؛ با این حال علیرغم پرداخت هزینه‌ ای گزاف ، موفق به تسخیر دوباره ی آن نمی گردد.

دولت عراق در واکنش به بمباران شیمیایی حلبجه، مسئولیت حمله را نمی پذیرد و آن را گردن ایران می اندازد. اما ایران با حربه ی سانسور که پدیده ی مزمن سیستم سیاسی این رژیم است در بطلان پژوهش میدانی و مطالعاتی کارشناس ارشد پنتاگون تلاش های زیادی به عمل آورد. از جمله در این زمینه می توان به سایت های ایران پدیا و رادیو فردا اشاره نمود.(۱۲) ناگفته نماند که وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا می گوید که «هر دو طرف در نبرد از مواد شیمیایی استفاده کرده اند. عراقی‌ها از سیانور استفاده نکردند اما ایرانی‌ها مرتباً از آن استفاده کردند»(۱۳)

اسام قساوی وکیل اردنی صدام حسین نیز در دادگاه با استناد به یک سری مدارک اثبات کرد که دولت عراق در آن زمان گاز سیانید در اختیار نداشته است.(۱۴)

وکیل فرانسوی امانوئل لودو، عضو هیأت وکلای مقام‌ های سابق عراق در تلویزیون «آرته» فرانسه، در روز ۵ مهر ۱۳۸۴ فاش ساخت که سفیر رژیم ایران در فرانسه به وی پیشنهاد کرده است در جریان دادگاه‌ها، در یک توافق دو طرفه هم رژیم ایران از مطرح کردن اتهام حمله شیمیایی به حلبچه پرهیز کند و هم وکلای عراق از ورود به این قضیه و تحقیق در مورد آن اجتناب ورزند. در عوض هر دو می‌توانند این اتهام را متوجه مجاهدین خلق کنند.(۱۵)

پنج ماه پس از افشاگری امانوئل لودو، تلویزیون ابوظبی به نقل از خلیل الدلیمی رئیس هیأت وکلای مدافع صدام حسین گفت که او و دیگر وکلا یک پیشنهاد بیست میلیون دلاری از طرف ایران دریافت کرده اند تا از مطرح کردن موضوع حمله شیمیایی به حلبچه خودداری کنند و در عوض آن را به مجاهدین خلق نسبت دهند. او همچنین فاش کرد که رژیم ایران پیشنهاد کرده است که مبلغی بالغ بر یکصد میلیون دلار نیز به دیگر وکلا در پاریس بپردازد تا این سناریو به جریان افتد.(۱۶)

در جریان دادگاهی طارق عزیز نخست وزیر و وزیر خارجه عراق، اتهام وارده را متوجه ایران می‌کند و در دادگاه اظهار می دارد که این حمله به وسیله ی ایران اسلامی انجام شده است و گازهای بکار گرفته در حلبچه را گاز سیانید می داند. هنگامی که قاضی از وی می پرسد: سیانید؟ طارق عزیز پاسخ می دهد که بله گاز سیانید در اختیار ایران بود و عراق سیانید نداشت.(۱۷)

اخیرا وزیر امور خارجه دولت سابق آمریکا مایک پمپئو از خارج شدن اطلاعات طبقه بندی شده ی محرمانه مربوط به نقض کنوانسیون منع تسلیحات شیمیایی توسط ایران خبر داد. این گزارش در باره ی میزان پایبندی کشورها از جمله کشور ایران در تابستان سال ۲۰۱۹ تهیه شده است. دولت آمریکا، ایران را به استفاده از تسلیحات شیمیایی در جریان جنگ ایران و عراق از جمله گاز خردل متهم کرده است. در حالیکه بر اساس کنوانسیون تسلیحات شیمیایی که ۱۹۲ کشور عضو آن هستند، تولید و ذخیره و کاربرد هر گونه سلاح شیمیایی ممنوع شده و ایران در سال ۱۹۹۳ کنوانسیون منع تسلیحات شیمیایی را امضا نموده است.(۱۸)

حلبچه تنها از نظر سیاسی و نظامی تسخیر نشد، بلکه حکومت ایران بر روح و ذهن این سرزمین استیلا یافت و آن را به زنجیر کشید. در واقع،پیامدهای حاصل از رژیم سایکولوژیک، توان تشخیص حقیقت و دروغ را از جامعه ی کردی سلب کرد. غده ی بدخیمی که در زیرین ترین لایه های ذهنی و شناختی مردم کردستان جا خوش کرده است.

فرایند درونی شدن وماندگاری پدیده ی استعمار در ذهن کردی بسیار پیچیده است. آن زمان که روشنگران کرد، مردم را نسبت به پیامدهای سیاسی، جسمانی، روانی، شناختی اشغال و بمباران شیمیایی حلبجه توسط ایران فرا می خوانند، همچون روح انسانی که در چنگال شیطان تسخیر شده است، روی بر تافته و ناراحت می شوند . تو گویی مانند استعمارگر می اندیشند و عمل می کنند. زیرا یکی از کلیدی ترین راهبردهای حکومت جهل و جور، تسری حد اعلای قابلیت بخشی فریب دادن مردم است. نمونه ی موردی این سیاست در خارج از جغرافیای سیاسی ایران با بهره‌گیری از همین بمباران دنبال و همچون ابزاری برای تحریف همگان شده است.

حرکت نمایشی ایران که خود را دایه ی بهتر از مادر نشان می دهد، در وهله ی اول به منظور کاستن از قبح حمله به کردستان عراق و عادی جلوه دادن آن است. اما نقش آفرینی اصلی این کشور بر ترس، وحشت و عجز از شرایط رجعت دارد. تجربیات گذشته نشان داده است که حکومت ایران برای ایجاد تغییر به نفع خود از هیچ جنایتی دریغ نمی کند و با باژگونه کردن مسایل، اخلاق و انسانیت را در زیر سم ستوران خود له می کند.

آتش زدن سینما رکس آبادان اولین مورد از سناریوسازی های تباه گر رژیم برای تحمیق و فربه کردن مطالب غیر واقعی می باشد. نگاهی تحلیلی به سوانح هوایی در آسمان ایران با توجیه نقص فنی، خطای پدافند زمینی، بدی آب و هوا که به سقوط هواپیماهای نظامی و مسافربری فرماندهان ارشد ارتش یا مسافران هواپیمایی اوکراینی و… انجامید، از دروغ نهادی و تاکید بر پاکسازی های درونی مرزی حکایت می کند. اقدام مستقیم برای آتش زدن ساختمان پلاسکو، نفتکش سانچی و صدها مورد دیگر (آشکار و نهان) نمونه های بارز دیگر طراحی جنایت کارانه می باشد که بر پیشانی این رژیم مهر خورده است.

سخن پایانی اینکه فهمیدن یک فرایند مهم از اندیشه ی انسان و به مثابه ی فعالیتی مهم به شمار می آید. بمباران شیمیایی حلبجه یکی از عملیات های ضد بشری برون مرزی حکومت ایران بود که علاوه بر ژنوساید اتنیکی بر فرایند درونی شدن استعمار در ذهن کردی نیز نقش بسزایی داشت. با دقت نظر در اسناد مذکور نکات از قلم افتاده ی زیادی به چشم می خورد که بر تناقض و تحریف بنیان نهاده شده است. بدین معنی که ایران در سی و سه سال اخیر تمامی مواد و مصالح لازم را به خدمت گرفته است تا تحریف ها و سناریوی دیرینه ی خود را در چارچوب بین الملل مورد پذیرش قرار دهد. همچنین با حربه ی سانسور، مغالطه، فریب و حذف توانست صدای درون دگر اندیشان کردستان را خفه نماید تا آنها نیز در مسیر برآورده کردن مطامع و منویات خودش واقع شوند.

 

Note:

۱- Pelletiere, stephen C. (1992), The Iran-Iraq War: Chaos in a Vacuum, British Library.136-137.

۲- Pelletiere, Stephen C. (2003), “A War Crime Or An Act of War?”, The New York Times, Jan, 31, 2003. https://www.nytimes.com/2003/01/31/opinion/a-war-crime-or-an-act-of-war.html

۳- Pelletiere, Stephen C., and Douglas V. Johnson (1990), Lessons Learned: The Iran-Iraq War, Vol. I., CreateSpace Independent Publishing Platform. p. 100.

۴- Pelletiere, Stephen C. (2003), “A War Crime Or An Act of War?”, The New York Times, Jan, 31, 2003. Link: https://www.nytimes.com/2003/01/31/opinion/a-war-crime-or-an-act-of-war.html

۵- Ibid, Pelletiere, Stephen C. (2003)

۶- Ibid, Pelletiere, Stephen C. (2003)

۷- Pelletiere, Stephen C., and Douglas V. Johnson (1990), Lessons Learned: The Iran-Iraq War, Vol. I., CreateSpace Independent Publishing Platform. p. 100.

۸- Pelletiere, Stephen C. (2003), “A War Crime Or An Act of War?”, The New York Times, Jan, 31, 2003. Link: https://www.nytimes.com/2003/01/31/opinion/a-war-crime-or-an-act-of-war.html

۹- Pelletiere, Stephen C., and Douglas V. Johnson (1990), Lessons Learned: The Iran-Iraq War, Vol. I., CreateSpace Independent Publishing Platform. p. 100.

۱۰- Pelletiere, Stephen C. (2003), “A War Crime Or An Act of War?”, The New York Times, Jan, 31, 2003. Link: https://www.nytimes.com/2003/01/31/opinion/a-war-crime-or-an-act-of-war.html

۱۱- Pelletiere, stephen C. (1992), The Iran-Iraq War: Chaos in a Vacuum, British Library. p, 139.

۱۲- httpd://www.iran-pedia.org

httpd://www.radiofarda.com

بررسی ادعای وکیل صدام حسین درباره نقش جمهوری اسلامی در حمله شیمیایی به حلبچه

۱۳- Pelletiere, stephen C. (1992), The Iran-Iraq War: Chaos in a Vacuum, British Library. p, 139.

۱۴- httpd://www.iran-pedia.org & httpd://www.radiofarda.com

۱۵- Ibid

۱۶- Ibid

۱۷- lbid

۱۸- https://www.avatoday.net/@javanmardi77

گزارش محرمانه دولت آمریکا درباره نقض کنوانسیون منع تسلیحات شیمیایی توسط ایران

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)