“الگویی که یک کابوس برای حاکمیت است”

رفتار وحشیانه نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها با بازنشستگان تامین اجتماعی و حامیان تجمع آنها در روز یکشنبه ۱۷ اسفند در تهران قابل انتظار بود.

اولا: این اقدام و بازداشت چند نفر ادامه رویکرد سرکوبگرانه ای بود که خاصه از اواخر بهمن ماه به شکل آشکارتری در قبال حرکت های اعتراضی پیگیرانه بازنشستگان تامین اجتماعی شاهد بودیم: پیش از این برخورد خشونت بار با تجمع بازنشستگان، تعدادی از فعالان صنفی و بازنشسته گان کنشگر را به نهادهای امنیتی احضار کرده و ضمن بازجویی مورد تهدید قرار داده بودند.

ثانیا: این تهدیدات و بازجویی ها نه تنها اثری نداشتند بلکه بیانیه مشترک ده تشکل مستقل کارگران، معلمان و بازنشستگان در باره حداقل دستمزد ۱۴۰۰ انتشار یافت که برخی از امضاکنندگان آن آشکارا از تجمع ۱۷ اسفند در تهران اعلام حمایت کردند و حضور در تجمع اعتراضی این روز در برابر اداره کار در تهران را فرصتی برای بیان اعتراض به سیاست های ضد کارگری شورای عالی کار و دستمزدهای زیر خط فقر دانستند.

در وحشت از این اعلام حمایت فعال نیروهای مستقل کارگری، به خیابان ریختند تا اصل همبستگی مطالباتی میان بازنشستگان تامین اجتماعی، کارگران و معلمان را پیش از این که جریان یافته و به الگوی همگرایی مبارزاتی در شرایط گسترش دامنه اعتراضات مزد و حقوق بگیران کشور تبدیل شود سرکوب کنند.

در حقیقت در شرایطی که تورم شدید و فقر و فرودستی زندگی اکثریت عظیم مردم را تحمل ناپذیرتر کرده است، هر گروهی از مطالبه گران که خود را سازمان داده و اقدام به برگزاری تجمعات اعتراضی درفواصل زمانی کوتاه برای دستیابی به مطالبات خود نماید این امکان را پدید می آورد که به سرعت به الگویی از اقدام برای سایر هم سرنوشتان؛ بستری برای جاری شدن خشم و نارضایتی ها و محوری برای شکل گیری همگرایی های وسیع تر مطالباتی تبدیل شود؛ امکانی که یک کابوس برای حاکمیت است.

از جمله به این دلیل بود که نیروهای سرکوب اقدام به برهم زدن تجمع بازنشستگان در تهران و ضرب و شتم سالمندان و از کار افتادگان کردند.

ثالثا: برخورد وحشیانه با بازنشستگان تامین اجتماعی و حامیان آنان در تهران در حالی صورت گرفت که ناتوانی کامل تشکل های شبه کارگری وابسته به حاکمیت و گوش به فرمان دستگاههای امنیتی برای اخته کردن حرکت های مستقل کاملا روشن شده بود.

بازخورد فراخوان های تجمعات خانه کارگر در قیاس با فراخوان های تشکل های مستقل بازنشستگان در یک ماه اخیر به نیروهای امنیتی نشان داد که صرفا با استفاده از اهرم وابستگی خانه کارگر و ملحقاتش نمی توانند صدای مستقل “کف خیابان” را خاموش کنند و تهدیدات پشت پرده و انداختن عوامل اطلاعاتی به درون شبکه های بازنشستگان برای اختلاف اندازی بین بازنشستگان و وعده های تکراری بی خاصیت مسئولین و مصوبه های بی خاصیت مجلسیان هم دیگر تاثیر چندانی ندارد.

بنابراین راسا به خیابان ریختند و سالمندان و از کار افتادگان را وحشیانه ضرب و شتم کردند تا با اعمال زور جلوی تغییر “تعادل قوا” و شرایط رقابت بین شبه کارگری های وابسته و نیروهای مستقل را بگیرند.

رابعا: تجمع ۱۷ اسفند در سه نقطه فراخوان داده شده بود: در برابر وزارت کار، در برابر سازمان تامین اجتماعی و در برابر مجلس. البته به علت مجاورت تامین اجتماعی و وزارت کار در تهران به عنوان دو مکان نزدیک به هم، سه فراخوان عملا به دو فراخوان تبدیل شده بود.

اما این شکاف آشکار و پراکنده شدن نیروها زمان خوبی برای حمله به بازنشستگان مستقل مطالبه گر از سوی سرکوبگران بود.

بخشی از این شکاف محصول یارگیری های انتخاباتی گروهبندهای درون و حاشیه حاکمیت در میان بازنشستگان است و باید انتظار داشت که به موازات نزدیکی به انتخابات بیشتر شود اما بخش دیگر و هنوز پوشیده تر ناشی از تفاوت چشم اندازها و شرایط، مختصات و ویژگی های لازم برای تحقق کامل مطالبات گروههای مختلف مطالبه گران است.

صف بندی این است:
مقید بودن به قانوگرایی و سازوکارهای رسمی دستگاههای مدیریتی و اجرایی در جنبش مطالباتی،
آمادگی و توجیه اتحاد عمل با نیروهای وابسته به حاکمیت؛
دنباله روی از جناح ها و تبدیل شدن به زوائد آنها در دوره وزن کشی های انتخاباتی به بهای برخورداری از سپر حفاظتی مشروط،

یا حرکت مستقل بر پایه درجه آمادگی مطالبه گران، میزان انسجام وهمگرایی نیروها،
شناخت دقیق از شکاف های درونی حاکمیت و توازن قوا
و اتکا به همه روش های اقدام خاصه نافرمانی مدنی؟

پاسخ به این پرسش ها پایه های اصلی بخشی از تفاوت هایی است که در موقعیت مشخص کنونی تفاوت گرایش ها را در جنبش مطالباتی و بنابراین در جنبش کارگری متمایز می کند.

گفتن ندارد که هر جا که این شکاف ها سر باز می کند باید قاطعانه و پیگیرانه در کنار استقلال عمل جنبش مطالباتی ایستاد و با موانع بسط و گسترش آن مقابله کرد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)