ما بھ طور بالقوه گروگان ھای قدرت ھستیم و با ائتلاف ھمه قدرت ھا برعلیه مردم مواجھیم این مسئله امروزه به دلیل جنگی که علیرغم عقاید جھانی صورت می گیرد کاملا قابل مشاھده است.
«نه موافق و نه مخالف، درست برعکس» این تیتر فیلمی است از سدریک کلاپیش. نه موافق و نه مخالف جنگ «درست برعکس» به این معنا است کھ بین جنگ و غیرجنگ تفاوتی وجود ندارد و پیش از اظھارنظر باید در مورد مقررات این واقعھ ھشیار باشیم. بھ ھر حال این جنگ یک غیرحادثھ است و اظھارنظر کردن در مورد یک غیرحادثھ بیھوده خواھد بود. در ابتدا باید بدانیم کھ این جنگ چھ چیز را پنھان می کند، چھ جایگاھی دارد و برای دفع چھ چیز است. نیازی بھ جست وجوی طولانی مدت نیست: حادثھ ای کھ با غیرحادثھ تضاد دارد، ھمان واقعھ یازدھم سپتامبر است.
تحلیل ما باید فراتر از علاقھ بھ مسخ، پاک کردن و یا تبرئھ کردن حوادث اصلی باشد. چیزی کھ این جنگ را موھوم و تا حدی غیرقابل تصور می کند تنھا بھ شکل یک طلسم است. (چون این جنگ غایت مشخصی ندارد و در اصل نھ الزامی بھ آن است و نھ دشمن حقیقی ای دیده می شود. صدام تنھا یک عروسک خیمھ شب بازی است. ) طلسم حادثھ ای کھ پاک کردن آن کاملا غیرممکن است. چیزی کھ موجب شده این جنگ پیش از وقوع پایان ناپذیر بھ نظر برسد نیز ھمین دلیل است. در حقیقت، این جنگ خیلی وقت است کھ شروع شده و تعلیق آن ھم بیشتر بھ جنبھ شیادانھ آن مربوط می شود. این جنگ، سرآغاز جنگی بی پایان است کھ تاکنون سابقھ نداشتھ و این تعلیقی کھ در شروع آن بھ چشم می خورد، در آینده بھ وقایعی بدل خواھد شد کھ باج گیری و ترور را بھ صورت یک اصل جھانی برای پیشگیری گسترش خواھند داد .

این مکانیسم در فیلم جدید استیون اسپیلبرگ با عنوان «گزارش اقلیت» قابل مشاھده است. در اصل برای پیشگیری از جنایات آینده، کماندوھای پلیس جلوی جنایاتی را می گیرند کھ ھنوز روی نداده اند. سناریوی جنگ عراق ھم دقیقا بھ ھمین شکل است. یعنی این جنگ برای حذف اعمال جنایتکارانھ آتی کھ ھنوز سر از تخم بیرون نیاورده اند (احتمال استفاده صدام از سلاح ھای کشتارجمعی) صورت می گیرد. در این میان سوالی غیرقابل مقاومت مطرح می شود: آیا واقعا چنین جنایات احتمالی ای روی خواھند داد؟ ما ھرگز جواب این سوال را نخواھیم فھمید چون پیشاپیش برای جلوگیری از آنھا برنامھ ریزی شده است . صدام اھمیت چندانی ندارد، اما آنچھ کھ از طریق او حاصل می شود، بھ ھم ریختن اتوماتیک تمامی آن چیزی است کھ می تواند در آینده روی دھد. یعنی نوعی پیشگیری در ابعاد جھانی. نھ فقط پیشگیری از جنایات، بلکھ پیشگیری از تمامی حوادثی کھ ممکن است نظم جھانی کھ نوعی برتری طلبی نیز در خود دارد را برھم زند . از بین بردن »شر« بھ ھر شکلی کھ باشد، از بین بردن دشمنی کھ از این پس دیگر وجود نخواھد داشت (چون بھ راحتی قتل عام می شود) و از بین بردن مرگ و میر اھداف این جنگ ھستند: «رساندن میزان مرگ بھ صفر » ھدف امنیت جھانی می‌شود. اصل حقیقی، پیشگیری و تسلیم دشمن است، اما بدون تعادل و توازن در ترور. این تسلیم بدون استفاده از جنگ سرد، این ترور بدون توازن و این پیشگیری سرسختانھ تحت عنوان امنیت، تبدیل بھ یک استراتژی جھانی خواھد شد .

«شر» چیزی است کھ بدون پیش بینی حادث می شود، بنابراین ھیچ پیشگیری ای در مورد آن ممکن نیست. حادثھ یازده سپتامبر نیز این چنین بود. بھ ھمین دلیل است کھ یازده سپتامبر یک حادثھ است و بھ صورت ریشھ ای با غیرحادثھ جنگ تضاد دارد. یازده سپتامبر حادثھ ای غیرممکن و غیرقابل تصور است. این حادثھ پیش از ممکن شدن تحقق می یابد (حتی فیلم ھای فاجعھ نیز آن را پیش بینی نکرده اند. برعکس این فیلم ھا قدرت تخیل را فرسوده کرده اند. ) این ھم جزو ھمان نظم ریشھ ای غیرقابل پیش بینی است. جایی کھ پارادوکسی یافت می شود کھ طبق آن چیزھا تنھا پس از وقوع ممکن می شوند . تفاوت این امر با جنگی از پیش برنامھ ریزی شده و قابل پیش بینی کھ دیگر نیاز بھ وقوعش حس نمی شود در ھمین جا است. این جنگ قبلا بھ صورت بالقوه حادث شده، پس دیگر یک حادثھ بھ شمار نمی رود. در اینجا حقیقت، در افق بالقوگی قرار گرفتھ است. این بالقوگی با درک این حقیقت کھ جنگ فعلی نوعی دوگانگی درخود دارد تشدید می شود: این جنگ کلون سازی خلیج فارس است و بوش نیز کلونی از بوش پدر است. پس این دو حادثھ کلون سازی شده ھستند و از سویی دیگر حادثھ ای صلیبی را نیز در خود دارند . از اینجا است کھ بھتر می فھمیم این جنگ بھ چھ دلیل جنگی جانشینی، شبح یک حادثھ و حادثھ ای بھ صورت عروسک خیمھ شب بازی با تصویر صدام است. خود آمریکایی ھا ھم آن را ریشخند می کنند: بھ ھمراه حادثھ یازده سپتامبر بھ طور ھمزمان کار عزاداری و پیشگیری آغاز شد. اینکھ حادثھ یازده سپتامبر می توانست در گذشتھ با ھمان اصول پیشگیری از بین برود آرزویی ناامیدانھ و بی پایان است. اما حالا، استراتژی نھایی یا حداقل نتیجھ مورد نظر این حق السکوت پیشگیری کننده چیست؟ ھدف جلوگیری از جنایات، برقراری «خیر» و تصحیح روند غیرمعقول جھان نیست. حتی نفت و ملاحظات ژئواستراتژیکی نیز دلایل نھایی نیستند. منطق نھایی، برقراری نوعی نظم امنیتی و خنثی سازی عمومی مردم بر پایھ یک غیرحادثھ مطلق است. بھ نوعی پایان ماجرا ھمین است، اما بھ ھیچ وجھ نشان لیبرالیسم فاتح یا اعمال دموکراتیک را ندارد؛ چیزی کھ فوکویاما معتقد است بر پایھ یک ترور پیشگیری کننده بھ ھمھ حوادث ممکن پایان می دھد.

ترور در ھمھ جا اشاعھ می یابد و سرانجام سیستم خودش را نیز زیر نشان امنیت ترور می کند. پیروزی تروریسم در اینجا است. اگرچھ برنده جنگ بالقوه در زمین قدرت ھای جھانی بوده اند اما باید گفت کھ در طرح سمبلیک با پیدایش این بی نظمی عمومی تروریسم فاتح بوده است. وانگھی این سوء قصد یازده سپتامبر است کھ روند جھانی سازی را بھ پایان رسانده نه روند بازار و سرمایھ ھا اما روند سمبلیک و اساسی تسلط جھانی، با فراھم کردن ائتلاف ھمھ قدرت ھای دموکراتیک، لیبرال، فاشیست و استبدادی و جمع کردن شریک و ھمدست بھ دنبال دفاع از نظم جھانی است. ھمھ این قدرت ھا در مقابل یک بیگانھ قد علم کرده اند و ھمھ دلیل تراشی ھایشان ادعای مخالفت با «شر» است. با این حال تمامی جھان بر علیھ این قدرت جھانی قد علم کرده اند و «ضد قدرت» سمبلیکی بھ نام تروریسم نیز بھ این قدرت یورش میبرد. این قدرت باعث بھ وجود آمدن غرور و نخوت می‌شود و بی‌اندازگی قدرتش کل جھان را وامی‌دارد کھ بھ جنگ غیرقابل فھمش احترام بگذارند . این ترور پیشگیری کننده بدون در نظر گرفتن اصول خود (اصول انسان دوستانھ و دموکراتیک) بھ یک پایان دردناک منجر می شود مثل حادثھ تئاتر مسکو کھ دقیقا بھ اپیزود «گاو دیوانھ» شبیھ است: ھمھ گلھ کشتھ می شوند و دلیل آن تنھا دوراندیشی و احتیاط است. گروگان ھا و تروریست ھا در قتل عام با ھم آمیختھ اند، پس بنابراین آنھابھ طور بالقوه ھمدست ھستند و اصل تروریست در مورد ھمھ مردم تعمیم داده شده است. این فرضیھ الزامی قدرت است. مردم نیز تھدیدی تروریستی برای این قدرت بھ شمار می روند.

تروریسم در اعمال خود در جست و جوی این ھمبستگی مردم است و آن را نمی یابد. اما در اینجا، این خود قدرت است کھ با خشونت، این ھمدستی ناخواستھ را بھ وجود می آورد . ما بھ طور بالقوه گروگان ھای قدرت ھستیم و با ائتلاف ھمھ قدرت ھا برعلیھ مردم مواجھیم. این مسئلھ امروزه بھ دلیل جنگی کھ علیرغم عقاید جھانی صورت می گیرد کاملا قابل مشاھده است . این وضعیت کلی بھ «ویریلیو» کھ از جنگی جھانی سخن می گوید، کاملا حق می دھد. نتیجھ سیاسی بسیار غم انگیز این حوادث، زوال مفھوم جامعھ بین المللی و بھ طور کلی تر زوال تمامی سیستم انتخابات و قانونگذاری است. این راھپیمایی ھای اخیر اعتراض آمیز مردم جھان بر علیھ جنگ کھ بھ نظر می رسد یک ضد قدرت علم کنند، تنھا نشانھ ھای نگران کننده یک شکاف ھستند :شکاف در انتخابات. چرا کھ ھیچ کس طالب جنگ نیست، اما با این حال این اتفاق با رضایت کم و بیش مستتر تمامی قدرت ھا روی می دھد . ما از این پس بھ دنبال قدرت دولتی ناب ھستیم: قدرتی بدون سلطھ. تا زمانی کھ قدرت، سلطھ خود را از انتخابات بھ دست می آورد، تا زمانی کھ منطقی سیاسی وجود دارد، اعمال قدرت می تواند توازن خود را بھ دست آورد. با این حال می تواند مورد اعتراض و مخالفت نیز واقع شود.

اما از بین رفتن این حاکمیت جا را برای قدرتی بی اندازه باز می کند کھ نمی توان ھیچ مخالفتی با وضعیت وحشیانھ آن داشت (نوعی وحشی گری غیرطبیعی و تکنولوژیکی.) این قدرت کھ ھیچ مرجع قانونی و حتی ھیچ دشمن واقعی ای ھم ندارد (چون دشمنش را تبدیل بھ یک شبح جنایی می کند) بی ھیچ پیچیدگی‌ای بھ ملت خود باز می گردد . اما حقیقت کامل قدرت، غایت آن ھم ھست. یک قدرت کامل کھ فقط برپایھ پیشگیری، مجاب کردن، امنیت و کنترل بنا شده از نظر نمادین آسیب پذیر است. چنین قدرتی نمی تواند وارد بازی شود و سرانجام منزوی می شود. این ضعف، این عجز درونی قدرت جھانی کھ تروریسم بھ روش خود آن را آشکار می کند، ھمانند یک نگرانی بی اختیار است کھ پس از یک عمل ناموفق آشکار می شود. »جھنم قدرت« کاملا بھ ھمین صورت است. یازده سپتامبر از نقطھ نظر قدرت ھمانند یک مبارزه طلبی عظیم است کھ قدرت جھانی در برابر آن حیثیت و اعتبار خود را از دست داده است. این جنگ بھ ھیچ وجھ نمی تواند تحقیر یازدھم سپتامبر را پاک کند. چیز وحشت انگیزی در این امر وجود دارد و آن این است کھ این نظم جھانی بالقوه می تواند بھ ھمین سادگی وارد »حقیقت« شود . این حادثھ تروریستی بسیار غریب می نمود و غرابت و شگفتی آن نیز غیرقابل تحمل بود. «غیرجنگ» نیز آغازگر نگرانی‌ای شبیھ بھ ترور است.

منبع: ماھنامھ لیبراسیون؛ آوریل ٢٠٠٣

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)