نشاندن سفینه بر روی ماه و مریخ و دیگر سیارات عالی‌ترین شکل اراده انسان برای تسخیر طبیعت است. انسان در فرآیندهای مدرنیزاسیون نه به عنوان بخشی از طبیعت که به مرور جزئی شد که کل را کشف و سپس در اختیار می‌گیرد. خود او نام این فرآیند را پیشرفت یا توسعه گذاشته و هدف غایی فرد و جامعه قرار داده است. 

با تسخیر، سلطه و کنترل هرچه بیشتر طبیعت، تخریب آن به جایی رسید که دیگر غیرقابل چشم پوشی شد. عقل ابزاری چنان بلایی بر سر طبیعت آورده است که حتی زندگی خود مالکان و تسخیرکنندگان را به مخاطره انداخته است. اما تکنیک و توسعه را نمی‌توان متوقف کرد. همانگونه که هایدگر به خوبی نشان داده است، تکنولوژی هرچند محصول بشر است اما حیاتی مستقل از آن یافته و دیگر فرمانبردار نیست. انسان نمی‌تواند پیشرفت را متوقف کند زیرا پیشرفت به بخشی از ماهیت آن تبدیل شده است. این را فاؤست بهتر از هرکسی در ابتدای مدرنیته فهمید. پیشرفت علمی، مدرنیسم یا دموکراسی یا آزادی سیاسی نیست که به مثابه نوعی «ارزش» ادراک شود. پیشرفتْ  خود مدرنیته است، ذات آن است. شما می‌توانید فرد یا جامعه‌ مدرنی را مفروض بگیرید که به ارزش‌ها بی‌توجه باشد یا آن را تعلیق کند اما هر فرد و جامعه‌ای بدون اصل پیشرفت، غیر مدرن و فرد و جامعه‌ای بدوی و استثناست. 

هرچند انسان در طول تاریخ کنجکاو آسمان بوده و سعی کرده آن را به نوعی شناخته و تفسیر کند اما میل به تسخیر آن به معنای در اختیار گرفتن و کم‌کم سفر و سکنی در آن، مرهون پیشرفت علمی و تکنولوژیک و نیز سرایت دامنه آن به بیرون از زمین است. این میل چیزی ورای شناخت کهکشان و دانش نجوم است. ما آینده‌ای را تصور می‌کنیم که انسان به مریخ مهاجرت کند و حال در شرف فرستادن توریست به ماه هستیم.  زمین چندی است که دیگر بیش ازین توان تحمل سودای علم را ندارد. این را حتی در پنجاه سال اخیر خود دانشمندان، دولتمردان و سرمایه‌داران در انواع گفتارها و اجلاس‌های خود به زبان آورده‌اند. اگر زمینی نمانده، عقل با میل تسخیر  یا همان پروژه توسعه چه باید کند؟ رشد علم فضا‌نوردی محصول آن لبریزی و این الزام است. فضا جایی است که علم می‌تواند با تسخیر هرچه بیشتر آن، تحرک مدرنیته را تداوم بخشد و روزنه‌هایی برای استیلا بگشاید. 

بیراه نیست که از همان ابتدا فضا جایی سیاسی و محل ابراز قدرت‌های زمینی بوده است. جدال قدرت‌های جهانی برای سهم‌بردن از فضا انعکاسی است از جنگی که در زمین و نارسیسیس‌وار در جریان است. کهکشان راهی است برای تبدیل شدن به یک قدرت؛ چیزی مثل اقتصاد، نیروی نظامی و جمعیت. 

مفصل‌بندی و همزمانی میان تداوم پروژه  پیشرفت و قدرت‌یابی سیاسی که حدوداً به ۵۰ سال قبل و جنگ سرد بازمی‌گردد بسیار مهم است. در کُنه این سر و صدای اخبار فضا و وعده دستاورد بشری برای کشف سیّارات مناسباتی عمیقاً سیاسی و اقتصادی وجود دارد که هدف اول آن تداوم پیشرفت به عنوان ماهیت مدرنیته و سپس تحکیم قدرت دولت-ملت‌ها در مجادلات زمینی‌شان است.

بیراه نیست که اهمیت ناسا برای آمریکا چیزی کمتر از پنتاگون نیست، و برای روسیه و جدیداً چین و غیره هم همینطور. دولت‌ها حاضرند بسیاری از قوانین را به نفع دانشمندان فضایی‌شان ملغی کنند و این صنعت را به بسیاری از چیزها حتا در میانه‌ی بیکاری گسترده در ایام کرونا ترجیح دهند، برای قوانین سخت‌گیرانه بهداشتی استثنا قائل شوند و ترجیح دهند به جای بیمه درمانی و تخت بیمارستان سرمایه و قدرتشان را مصروف فضا کنند. شباهت این توجه آنها به توجهی که کلیسا در دوران میانه به آسمان و عنایاتش داشت جالب است. کلیسا به خیل مریدان و قربانیانش این وعده را می‌داد که حیات پر مشقت و زحمات‌شان -در نکبت و فقر و بیماری- در آسمان ثبت خواهد شد و دیوارهای خانه آنها در بهشت را خواهد ساخت؛ «چشم از آسمان بر ندارید.»

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)