مارکس وار در مورد انقلاب ۵۷ میتوان گفت: این انقلاب نبود که در دهه ۶۰ از پاى درآمد، این شکستها، شکست زوائد سنتى پیش از انقلاب بود، شکست آزادی در مصاف با مناسبات اجتماعی موجود بود. شکست اشخاص، تصورات و طرحهایى بود که انقلابیون و کارگران دهه ۵۰ و ۶۰، قبل از انقلاب بهمن از قید آنان آزاد نبودند. رهاییشان از این قید، حاصل یک سلسله از شکستها میتواند باشد. شکست و بریدن از ایدئولوژیهای که جنبش اجتماعی، هنوز هم از قید آنها رها نشده است. نقد این ایدئولوژیها، بر شانه ما بازماندگان سنگینی می کند. بدون بر زمین گذاردن این بار ، عبور از قرن بیستم ممکن نیست.
۱-انقلاب ۱۳۵۷ ایران، انقلابی شکوهمند بود.
در عظمت۱این انقلاب همان بس که ضد انقلاب ۷ سال برای تثبت خود و شکست انقلاب حمام خون راه انداخت، برای رهایی از شوراهای محلات و کارخانجات نتوانست منحلشان کند، بلکه با نفوذ در آنها و الزامات قانونی به تشکیلات فرمایشی تبدیلشان کرد، جانِ انقلاب در مقابل ضد انقلاب چنان قوی و رسا بود که ضد انقلاب ناگزیر شد، نام آنها را به نام آزادی، به نام شوراهای شهر و … به نام سرمایه ملی و دولتی در مادرِ نهادهای ایدئولوژیک یعنی قانون اساسی بگنجاند تا نامشان را، در قانون سلطه ، پشتوانه ثباتش کند. اما با همین ماده و تبصره ها هم نتواست حاشیهنشینان را از املاکی تصرفی بیرون کند ناچار شد با نهاد سازی و گفتمان مستضف و مستکبر سالها در این املاک تحملشان کند. ساختمانهای بسیاری مانند ساختمان جنوب شرقی پل سیدخندان با خشککردن لباسها جلو پنجرهها، با بازی کودکان پابرهنه جلو ساختمان، دو دهه گواه قدرت انقلابی بود که به ترس سرمایهداران ژوکروار می خندید. جان انقلاب و آثارش، ضد انقلاب را چنان اسیر کرد که فقط با دامنزدن به جنگ و تداوم ۸ سالهاش از آن رها شد. تلاش پروپاگاند سرمایه داری برای توطئه نشاندادن انقلاب، هدفی جز سلب اعتماد کارگران از نفس انقلاب و قدرت آنها ندارد. اگر برنامه ای یا طرحی مثل گوادلوپ برای جلوگیری از گسترش انقلاب صورت گرفت، خود دلیل قدرت لایزال انقلابی است که سرمایهداران را وحشت زده گرد هم آورد تا سرکوب قرون وسطایی را برای جلوگیری از آتش آزادی به منطقه فراهم آورند.
انقلاب ۵۷ در کردار( اعتصابات، شوراها، وحدت ، اداره کارخانجات، اداره شرکت نفت،…) شکوهمند بود، شکی در آن نیست. اما از سوی دیگر تاروپودش در اندیشه، گرفتار ایدئولوژیهای زائیده کشورهای نوع شوروی بود، اجرای بالماسکهگونه همین ایدئولوژیها به ضد انقلاب تحمیل و اتفاقا در ترکیب با ایدئولوژی مذهب باعث دوامش شد. ایدئولوژیهایی که در صد سال مبارزات چپ تا آن روزها، قوی و قویتر شده بودند.
۲- انقلاب۵۷ شکوهمند بود اما، توان عبور از دیکتاتوری را نداشت.
بیش از ۴۰ سال از انقلاب تاریخی ۱۳۵۷ میگذرد.
هنوز …….آزادی و عبور از استبداد و دیکتاتوری در جان کارگران زنده است. هنوز هم، سرمایه داری بدون دیکتاتوری شدید از بازتولید خود باز میماند، آزادی نیز کنار سرمایه داری چه دولتی، چه خصوصی قادر به دوام نبود و نیست و نخواهد بود. از آن جهت که، آزادی بلاخص در کشورهایی با عقب ماندگی سرمایه بارآور، قویترین مانع حرکت سرمایه است و ضرورت تداوم استثمارِ برده وار کارگران برای ادامه زیست سرمایه، در گرو بودِ دیکتاتوری، ممانعت از تشکل گرایی و به سکون کشاندن کارگران است. به زبان عرفی زیست همزمانِآزادی و سرمایه مثل شب و روز در کنار هم، تاریخاً غیرممکن شده است. به مصداق « خود شکن، آینه شکستن خطاست» با ارج و احترام به مبارزین جان برکف دهه ۵۰ و ۶۰ ، باید به صراحت گفت، انقلاب ۵۷ محصول، بذری بود که ما از همان دهه ۵۰ در شعارهایمان ریخته بودیم. شاهد بودیم که انقلاب با تمرکز بر پیشینه مبارزه با دیکتاتور و غفلت از شرایط تاریخی بقای سرمایه، در بنبستی وارد شده بود که قربانی کردن آزادی، نتیجه ناگزیر آن بود. این قربانی همان ماه انقلاب، جلو هواپیمایی که از فرانسه بر زمین نشست به مسلخ قرون وسطا برده شده بود. حتی اگر خمینی نامی نبود، حتی اگر ایدئولوژی مذهب مستقیماً و عریان سودای حکومت نداشت ۲، انقلابی که «دست به ریشهها» ۳ نبرده بود، اگر پیروز هم میشد، نمی توانست آزادی را مستقر سازد. چه بسا دیکتاتوری استالینی و استثمارِ کشورهای نوع شوروی را بازتولید می کرد. در هرگوشه این جهان، هرانقلابی اگر توان یا قصد «دست بردن به ریشهها»، همانا گلوگاه نظام سرمایه داری را نداشته باشد باز هم به ضد انقلابی دیگر منجر خواهد شد. باز هم به بازتولید انقلابیونی دیگر، ضد انقلابی دیگر و سازشکارانی پیچیدهتر منجر خواهد شد. انقلاب در بالاترین شکل مرسوم خود، حتی اگر مشابه آبان و بهمن سرکوب نشود ، حتی اگر مکانیزم ماشین دولتی را از بین ببرد و پیروز شود و دولت خود را بنیان بگذارد، وقتی «دست به ریشهها» نبرده است، بخواهد یا نخواهد در تارعنکبوت سرمایه گرفتار خواهد شد و باز هم قدم به قدم دولت را چون غولی مقابل آزادی خواهد نشاند. ماشین دولت و قدرت سرکوب بورژوازی، کارخانه نیست که بتوان ویرانش کرد، شهر نیست که بتوان درهم کوبید و با خاک یکسانش کرد، درختی زنده، تنومند و خونخوار است که ریشه هایش در عمق مناسبات سرمایهداری فرو رفته است. و از استثمارِ ذاتی این مناسبات تغذیه میشود. این درخت را نمی توان فقط با تبر و حمله مسلحانه نابود کرد، حتی اگر فراتر از بهمن ۵۷، شاخه ها و برگهایش تماما” کنده شوند، حتی اگر تنه درخت هم زده شود، باز هم این درخت رشد خواهد کرد و شاخه هایش چون مار گرد آزادی می پیچد و خفهاش میکند. چنانکه در همه انقلابات قرن بیستم شاهد بودیم . دولت شوراها، بالای سر خودمان، بهترین نمونه این ادعاست، دولتی که باید کوچک و کوچک میشد، بر عکس بزرگ و بزرگتر شد و همه آثار انقلاب اکتبر را بلعید. آیا زمان آن نرسیده است که به جای نفی شعارگونه حزب توده و تقدیر شورگونه انقلاب اکتبر به نقدشان ورود کنیم. سؤال این است : انقلاب اکتبر به کدام ریشه ها دست نبرده بود که سرانجامش چنین شد؟ کدام ریشهها؟؟
۳- «دست بردن بر ریشهها»
بدون قطع رگ های تغذیه کننده نهاد دولت از تولید و تحقق ارزش، بدون تقویت ارادهِ آزادانه کارگران در تشکلهایشان یا نهادهایی که حامل «ایدئولوژی انقلابی»۴ باشند، کاستن قدرت این نهاد، در با شکوهمندترین انقلابها هم میسر نبوده و نخواهد بود. «دستبردن بر ریشهها» هم بدون نقد مارکسی یا نقدایدئولوژی، بدون رها شدن از دست ایدئولوژیهای افسون کننده ۵۷ میسر نبود و نیست. آیا به این بهانه که دشمن استفاده می کند؟ ممکن است دچار تزلزل و تردید شویم. سالهاست چنین است، اتفاقاً، نقد بی رحمانه و قاطع این ایدئولوژیهاست که مفرهای دشمن برای جلب توده ها را می بندد.
۴– انقلاب ۵۷، میراث تاریخی قدرت کارگران بود و هست
انقلاب کارگران در سال ۱۳۵۷ شکست نخورده است. از زمین نیرو گرفته و با همان جانهای گذشته باز گشته است. با جان آزادیخواهیش و با جانِ گسست انقلابی از استثمار سرمایه داری، آماده نبرد دیگری می شود.
انقلاب ها شکست نمی خورند، ناتمام می مانند، غصب میشوند و در اتاقکهای شیشه ای تبلیغات هژمون، زندانی میگردند. انقلاب ما نیز به اسارت همین تبلیغات درآمده است. شکست نخورده است. آنچه شکست خورده است چه بسیار ایدئولوژیهایی است که قبل از این انقلاب ، کارگران از آنها رها نشده بودند. در نبرد با ضد انقلاب حاکم، این تصورات منتزعشده آنها از انقلاب بود که روز به روز سستترشد و امروز به صورتی نوین با: الف) دفاع جان برکف از آزادی، و متقابلاً عدم درج مبارزه «ضد امپریالیستی» در شعارها و بیانیههای کارگران شاغل و بیکار و بازشسته، ب)ظرفیت گسترش یابنده ضد سرمایه داری در همان بیانیهها و شعارها ، در فرآیند مبارزه روزمره کارگران، در اعتراضها و قیام های موردی، برُوزی عینی یافته است.
اکنون و اینجا، در دی ، در آبان ، در هفتتپه، بین معلمان و زنان، در دانشگاه ، بین اقوام و ……، انقلاب بهمن با همان دو جان زنده پشت در ایستاده است. این انقلاب با جاری شدن خون انقلابیون دهه ۶۰ در رسانه ها ، با اعدام ، شکنجه و آزار فعالان کارکری، با فشار اقتصادی بر همه، از زندان غاصبان آزاد شده است و برای بازگشت، هربار به درب خانه وارثان اصلی خود، کارگران، میکوبد. وارد خانه هایشان میشود، خشم را با خود به خیابانها می آورد، خسته و خونین میشود، بر زمین می نشیند ، نفس تازه می کند و باز و باز برمیخیزد. در اوج سکوت کرونایی، ما صدای پایش را میشنوم، انقلاب باز هم بر در میکوبد.
زنده باد انقلاب. پایدار باد شکوه انقلاب بهمن.
شما کارگران عزیز، مدتهاست در پراتیک خود، بازگشت انقلاب را تدارک می بینید. در دی و آبان جلو غاصبان آن ایستادید. شکنجه و اخراج شدید، اعدام و آواره شدید اما ادامه دادید. حالا نوبت ماست که به جای کف زدن و نوحه خواندن، زبان و قلم را برای بازپس گیری میراث تاریخی شما به کار گیریم و با نقد ایدئولوژی های افسون کننده انقلاب، با نقد خود، با آزادکردن آن انقلاب شکوهمند شما از بند پروپاگاند مذهبی و لیبرالیسم و ….بر تعلق آن به شما، وارثان اصلیش پای بفشاریم. ممکن است صدای تزلزل ایدئولوژیهای افسون کننده، در فضای اندیشه چپ و رسانه های مختص آن، طنین کافی نداشته باشد. یا طنین آن با ملاحظه کاری همراه باشد. اما اگر واقعیت را حتی علیه خود نگوئیم، انقلابی واقعی نیستیم. ما یک ID در فیس بوک گشوده ایم که از زاویه پراتیک ۱۰۰ ساله گذشته و در پردازش به موضوعات امروز، وارد این ایدئولوژیها شویم.
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
آذر ترکمن
یاداشتها:
- ۲۲ بهمن ۱۳۹۹در فیس بوک، پستی کوتاه در یک سایت چپ به نام سایت نقد خواندم، این یاداشت بازتاب آن پست، وجد بیحد من و اشکهای کارگری مسنی است که به یاد دوستی ۵۰ ساله روزهای انقلاب، همان روز به دیدارم آمده بود. بنا به شرایط جسمی و نوشتن یاداشت در بیمارستان با گوشی، امیدوارم اشتباهات گرامری نادیده انگاشته شود. عبارت «دست بردن به ریشهها» نقطه محوری آن پست شوق آور بود که عیناً متن پست اینجا گذارده میشود:
«به مناسبت ۲۲ بهمن، سالگرد انقلاب و قیام شکوهمند ۲۲ بهمن ۵۷ تفوق سیاسی یک نیروی ارتجاعی و دیرپا در تاریخ کشاکشهای اجتماعی بر میراث انقلاب آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری ۵۷ و تثبیت و دوام رژیم جمهوری اسلامی، بهرغم این همه کشتار و رد خونین برجاینهاده در این چهار دهه، نتوانسته است دو جان و توان سرشتنمای انقلاب ۵۷ را از پا و پویایی بیاندازد؛ بسا آشکارترو زندهترشان کرده است: از یکسو خواست آزادی و مبارزه علیه ستم و استبداد و سلطنت و ولایت، از سوی دیگر ناتوانی و تناقض سرشتی و اجتماعا و تاریخا مشخص این خواست، که بدون دستبردن به ریشهها و مبارزهی پیروزمندانه علیه استثمار سرمایهداری، بخت تحقق نخواهد داشت و بهناگزیر دستاوردهای مبارزههای قهرمانانهی خویش را به نیروهای قهقرایی و سرکوبگر خواهد سپرد. «آبان»ها و «دی»ها و «بهمن»ها، گواهان زندهی این دو جان و توان هماره زندهی پنهان اند.»
- دینبهواسطهٍسرشتایدئولوژیکخود،درانواع روابط سلطه وجود داشته و دارد. اما گاه مانند نظام موجود ایران به ایدئولوژی حاکم محوری تبدیل می شود. در زمان پهلوی دوم ، دین چنان نقش انکار ناپذیری در سلطه داشت که به صورت «شاه سایه خدا» نمود می یافت اما ایدئولوژی خاص و محوری در حاکمیت نبود.
- به خوانندگان این پست پیشنهاد میشود، مقاله کار مجرد و سوسیالیسم را برای تدقیق در امر « دستبردن به ریشهها» مطالعه نمایند. https://wp.me/p9vUft-QI
- ایدئولوژی انقلابی« که نه ناظر بر روابط سلطه است و نه، رابطه سلطه در سرشت آن است، در آخرین فصل کتاب «نقد ایدئولوژی» تدوین کمال خسروی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.