چند صباحی بیشتر از عمر دولت باصطلاح اصلاحات آقای روحانی و تیمش باقی نمانده و برسم دیرینه اصلاحات چی های حکومت اسلامی در این چند ماه پایانی یکی یکی بدنبال توجیه ناتوانی و بی لیاقتی خود هستند همانگونه که آقای محمد خاتمی یکی از نوچه های آقای هاشمی رفسنجانی پدرخوانده پشت پرده اصلاحات در واپسین ماه های عمر دولتش بیاد آورد که یک تدارکات چی بی ارزش و بی خاصیت بیشتر نبوده و اینگونه خودش یقه خودش را گرفت و با یک تیپای تاریخی در زباله دان تاریخ انداخت.
چند روزی است که آقای ظریف، بقول آقای روحانی برند سیاست خارجی خاورمیانه و ۸ سال وزیر امور خارجه دولت های اول و دوم آقای روحانی، منظورم همان شخصیت تاریخی است که دوست و دشمن، حتی شخصیت هایی همچون جناب اردشیر زاهدی داماد و وزیر امور خارجه رژیم شاهنشاهی از تخصص و ظرافت های دیپلماتیکش داد سخن می دادند، سوژه کم و بیش هر روزه روزی نامه های جارچی اصلاحات شده است. همان روزی نامه هایی که به او لقب امیرکبیر و مصدق ثانی دادند و این روزها که تاجر سیاسی دیروزمان ورشکسته به تقصیر است، خودشان یکی یکی القاب را زیر علامت سوالی به بزرگی ایران می برند و رندانه می گویند که برخی! شما را امیرکبیر و مصدق ثانی لقب دادند و آقای ظریف معصومانه و با شکسته نفسی خاص ایشان از زیر این طنز سر می خورد و به گوشه ای پناه می برد. بگذریم! مصاحبه های مسلسل وار، غالبا در قالب های تکراری، اکثرا سوالات تکراری و مشابه و تماما پاسخ های تکراری هر چند با کلمات مختلف و بازی با واژه های مختلف. دوشنبه ۲۲ دی مصاحبه ای داغ با روزنامه همدلی با عکسی که بیشتر تداعی کننده کودکی معصوم و کتک خورده از ناپدری اش بود که بدلیل ترس از تنبیه شدن دوباره قادر به افشای شکنجه های متحمل شده نیست. و ۴۸ ساعت بعد مصاحبه ای دیگر با روزنامه اعتماد با عکسی مشابه که بیشتر شبیه کودکی است که ناپدری اش یا بلکه نامادری اش به او تجاوز کرده و قادر به بازگویی اتفاقات پس پرده و زیر لحاف نیست و اینگونه بغضی در گلو دارد که عنقریب خواهد ترکید. شاید هم ترکیده و من خبر ندارم.
تیترهای با دقت انتخاب شده همچون: “ناگفته‌های زیادی دارم (گفت‌وگوی صریح « اعتماد» با وزیر امورخارجه)” و یا “پس از پایان مسئولیتم می توانم واقعیات را بگویم (روایت محمد جواد ظریف از گذشته و آینده خود)” همه حاکی از وجود موضوعاتی پیچیده و بغرنج است که گوش نامحرم نباید بشنود. (تداعی کننده آن برنامه تلویزیونی طنزی که هر بار از سوژه سوالی می شد با ناز و کرشمه ای هنری پاسخ می داد “بعدا میگم”) تا جاییکه آقای ظریف ادعا می کند ناچار است این حقایق و واقعیات تلخ را با خود به گور ببرد و شاید و تنها شاید بعد از مرگش این حقایق و واقعیات آشکار شوند و مردم به عمق داستان پی ببرند. به نوعی یعنی به زجری که آقای ظریف و تیم دیپلماتیک ایران در ۸ سال طول عمر دولت اصلاحات متحمل شده پی خواهند برد و از میزان مظلومیت او و تیمش باخبر خواهند شد. در طول این مصاحبه ها آقای ظریف بدفعات تاکید می کند که با بسیاری از اتفاقات و رویکردهای سیاسی در حوزه سیاست داخلی و خارجی موافق نبوده اما خود را موظف می دانسته که بعنوان کارگزار نظام حاکم از آنها دفاع کند. که منظور از دفاع در اینجا کاملا روشن است یعنی بر روی جنایات و خیانت ها سرپوش بگذارد. او صراحتا اعلام می کند که به کارگزار بودن خود افتخار می کند.
جایی در مصاحبه اش با روزنامه اعتماد با همه توان تلاش می کند با عدم استفاده از واژه «جنگ نیابتی» و تفسیر توسعه طلبی جنگ طلبانه رژیمی که او ۸ سال وزیر امور خارجه و یا بقول خودش کارگزارش در حوزه سیاست خارجی بوده است از زیر بار سنگین سوال پرسشگر مبنی بر چرایی دخالت رژیم ایران در دیگر کشورها شانه خالی کند. نمی تواند تکذیب کند اما می تواند تحریف کند. از میزان مبالغ نجومی صرف شده برای تجهیز و حمایت از گروه های شورشی در دیگر کشورها همچون عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، یمن، عربستان، بحرین… اظهار بی اطلاعی می کند (این در حالیست که سردار نقدی رئیس اسبق بسیج در برنامه ای تلویزیون به مبلغ ۱۷ میلیارد دلار طی دو دهه رسما برداشت شده از بودجه کشور اشاره می کند. مبالغ غیر رسمی و ثبت نشده همانگونه که از اسمش پیداست طبیعتا ثبت نشده!) و با به در و دیوار زدن خود و طرح اینکه نمی تواند به برخی از واقعیات اشاره کند روشن شدن حقیقت را به بعد از مرگش ارجاع می دهد.
در مصاحبه اش با روزنامه همدلی بصراحت اعلام می کند مجبور بودم از همه مواضع نظام درست یا غلط دفاع کنم و تاکید می کند حتی! با سازمان اطلاعات سپاه پاسداران هم در ارتباط بودم و خود را ملزم می دانستم که از عملکردشان که مورد انتقاد شدیدم بود حمایت کنم.
مصاحبه ها نسبت به مصاحبه های قبلی آقای ظریف نسبتا طولانی است اما بزعم من چکیده همه مصاحبه های چند روز اخیر و احتمالا روزهای آینده در یک سوال کوتاه و یک پاسخ یک کلمه ای خلاصه می شود. سوالی که به اعتقاد من کاملا حرفه ای برنامه ریزی شده بوده و پاسخش هدف اصلی آقای ظریف از انجام مصاحبه. هر چند اهل پیشبینی و پیشگویی نیستم اما اینبار استثنا قائل می شوم و پیشبینی و پیشگویی می کنم که در هفته های آینده همکاران آقای ظریف، اعضای هیئت دولت، و خلاصه تک تک تیم اصلاحات و خاصه خود آقای روحانی روندی مشابه را پیش خواهند گرفت. در مصاحبه هایی مشابه با سوالاتی کم و بیش مشابه و پاسخ هایی مشابه و نهایتا نتیجه گیری و رسیدن به هدفی مشابه. که در مورد آقای روحانی احتمالا نشستی خبری این بازی را پیش خواهد برد.
و اما آن سوال. پرسشگر می پرسد: چقدر از صفر تا صد سیاست خارجی در این هشت سال دست محمدجواد ظریف بود؟
و پاسخ تاریخی آقای ظریف: صفر؟!
البته بلافاصله برای اصلاح کلام و کشیدن زهر پاسخش ادعا می کند که همه وزرای خارجه در همه دنیا نقششان صفر است. و از آقای پمپئو هم نام می برد. احتمالا با این استدلال که وزرای امور خارجه فقط کارگزار نظام های سیاسی کشورها هستند و نه بیشتر. که در اینصورت این سوال مطرح می شود که فرق میان آقای ظریف با جلیلی یا ولایتی یا آن یکی که روی هوا برکنارش کردند و مابقی چیست. اصولا فرق میان پیر باغبان یا آبدارچی وزارت امور خارجه با وزیر امور خارجه چیست؟! بیاد دارم (هر چند قیاس مع الفارق است) مرحوم تیمسار نصیری، امیر عباس هویدا و بسیاری دیگر در دادگاه اعلام نمودند که ما فقط کارگزار بودیم و مجری سیاست های کلان نظام اما استادان امثال آقای ظریف برایشان حکم اعدام و تیرباران صادر کردند و بر اجساد آنها رقص و پایکوبی نمودند! استدلال من فقط کارگزار نظام سیاسی بودم آقای ظریف شباهت دارد به استدلال امرای ارتش نازی که در دادگاه نورنبرگ مدعی شدند که صرفا کارگزار بودند و مجری دستورات! در همان دادگاه قانونی نوشته شد که طبق آن “مامور بودم و معذور” و یا “من صرفا کارگزار بودم” هیچگونه توجیه قانونی-حقوقی ندارد و همه کارگزاران در باب جنایات و خیانت ها به جامعه بشری مسئول هستند و باید تک تک پاسخگو باشند. جهان ماله کشی های آقای ظریف بر جنایات رژیم منحوس آخوندی را هرگز فراموش نمی کند. هرگز فراموش نمی کنیم وقتی آقای ظریف وقیحانه اعلام نمود که در ایران زندانی سیاسی نداریم! جهان فراموش نمی کند اما اگر کرد تا زنده هستیم ما فراموش نمی کنیم. آن ماله کشی ها بمراتب زشت تر و خبیثانه تر از خود جنایات بودند. جناب آقای ظریف باید بداند فردای روزگار باید در دادگاهی بین المللی پاسخگوی ماله کشیدن هایش بر روی جنایات برون مرزی و داخلی سازمان های اطلاعاتی رژیم باشد.
از طرفی دیگر. به اعتقاد من چکیده هشت سال گره زدن سرنوشت ایران و ایرانی به امثال آقای روحانی و ظریف همین پاسخ ظریف آقای ظریف است، یعنی صفر؟! پاسخی که تک کلمه ای بودنش برای من تداعی کننده پاسخ تاریخی آیت الله خمینی به این سوال تاریخی بود که چه احساسی از بازگشت به ایران دارید. آیت الله نیز با یک کلمه پاسخ داد: “هیچ”. پاسخی آنقدر زشت و تحقیرآمیز و گویای احساسات درونی گوینده -یا بهتر است بگوییم فقدان احساسات انسانی- که مرحوم قطب زاده با زیرکی از ترجمه آن خودداری کرد و اعلام کرد آیت الله مایل به پاسخ دادن به این سوال نیستند. “هیچ” به این معنی بود که مردم به امام زاده ای دخیل بسته بودند که کور می کرد و شفا نمی داد. درست مشابه “صفر” آقای ظریف که نشان می دهد ۸ سال از تاریخ ایران در دست صفرها به باد فنا رفت.
من ریاضی دان نیستم و حساب و کتابم هم بسیار بد است (برای همین همیشه کیفم خالیست!) اما نیازی نیست ریاضی دان باشی تا بفهمی که جمع جبری چند صفر مساوی است با صفر. اما حالا که آقای ظریف، ظریفانه سیاست را می شکافد من هم به نکته ظریفی اشاره می کنم. عدد صفر اگر جلوی اعداد دیگر بنشیند بر ارزش آنها می افزاید. به همین خاطر همه ما در آرزوی صفرهای بیشتر جلوی اعداد کوچک حساب های بانکی خود هستیم اما، در عین حال همان صفرها اگر پشت اعداد بنشینند یا خنثی هستند ویا با خطی اریب عدد را کوچکتر و کوچکتر می کنند. این یعنی می توانی صفر باشی اما جلوی عدد مردمی بایستی و سینه سپر کنی و مایه اقتدار و احترام و سربلندی یک ملت بلکه جامعه جهانی شوی و می توانی صفر باشی و پشت یک قشر و یا یک فرد خاص بنشینی و خود را زیر عبایش پنهان کنی و از ارزش های کشور و مردمت بکاهی. متاسفانه بسیاری آقای ظریف و امثالهم را صفر جلوی عدد فرض کردند اما دوقلوهای افسانه ای -روحانی و ظریف- بر اساس پیشبینی آن انگشت شمار، صفر پشت عدد بودند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)