ساعدی صدای تجربه اعتراض را زنده نگه داشت
۳۵ سال از مرگ غلامحسین ساعدی پزشک، روزنامهنگار، نویسنده ایرانی میگذرد
از نگاه مردسالارانه تا بازگشت به روستا
شناخت ساعدی از زنان زیاد نیست. زندهیاد بدری لنکرانی دوستی بود که در تلاطم بگیر و ببندها و پیگردهای سال ۶۰ یار و یاورساعدی بود. بدری در مصاحبهای میگوید، «یک بار توسط کمیته به خودرو ما ایست دادند و گفتند نسبت شما با هم چیست، ساعدی گفت ما زن و شوهریم، و به این ترتیب ما زن و شوهر شدیم….» بدری لنکرانی تا آخرین لحظات زندگی ساعدی در پاریس شریک زندگی او بود.
در انبوه آثاری که از ساعدی باقی مانده است، دو اثر با زنان پیوند دارد. داستان «گدا» که داستان مادری پیراست کهدر پی مرگ همسر و مهاجرت فرزندانش به شهر، دیگر جایی در خانه و زندگی آنان ندارد، و با کفنی در بقچهاش، در پی جایی و جایگاهی است که پذیرای او باشد. این داستان مانند برخی از آثار ساعدی چنان با ماوراءالطبیعه و خرافات مذهبی آغشته است که انگار جامعه در صد سال پیش در جا زده است.
روضه خواندن، گدایی با شمایل، ذکر مصیبت، فروختن آب تربت، حرف زدن با امام غریبان، روضه ابوالفضل…، قصه تماما توصیف است بدون کوچکترین نقدی بر مذهب. تقریبا روایت اکثر آثار او در روستا اتفاق میافتد، چرا؟
دوری از شهر، دوری از مدرنیسم، پناه بردن به گذشته در تقابل با هرآنچه مدرن است و هر آنچه از غرب میآید.
مدرنیته در آن دوران برای بسیاری مساوی بود با «غرب زدگی». روشنفکران آن دوره مثل جلال آل احمد از دوستان ساعدی، مخالف مدرنیته بودند. عبارت غربزدگی را آلاحمد از احمد فردید وام گرفت. احمد فردید که خود تحت تاثیر افکار مارتینهایدگر فیلسوف آلمانی بود، در تقابل با مدرنیته به گذشته و به روستا پناه میبرد.
در کنار تعدادی از نمایشنامهها، داستان «آرامش در حضور دیگران» (که فیلمی هم بر اساس آن با کارگردانی ناصر تقوایی در ۱۳۵۱ روی پرده رفت) از معدود داستانهای ساعدی است که روایت آن در شهر میگذرد. سه زن در آن حضور دارند، ملیحه و مهلقا، دو دخترِ سرهنگ، و منیژه، همسر سرهنگ. ملیحه و مهلقا تمثیل زنان مدرن هستند و در شهر تحصیل و زندگی میکنند. اما درعین حال نماد بی بند و باری و به اصطلاح «غربزدگی» هم در داستان هستند.
زنی که فیلم با آن همذات پنداری میکند، منیژه زن سرهنگ است که سمبل سنت در جامعه است، زنی که به پای سرهنگ پیر میشود، بر همه خواستها و امیال خود سرپوش میگذارد، و آنها را سرکوب میکند. از دختران سرهنگ یکی خودکشی میکند ودیگری به دلیل حاملگی تن به ازدواج میدهد. درواقع فیلم آینده مدرنیته و سرنوشت زنان آن را مخرب توصیف میکند وبالعکس، با سنت و بازگشت به ارزشهای پوسیده گذشته همذات پنداری میکند.
آیا جای تعجب است که با چنین ترسیمهایی از نقش زن مدرن، شاهد پیدایش حکومتی زنستیز مثل جمهوری اسلامی بر سرزمینمان باشیم؟ ساعدی را باید در مجموعه خود نگریست با همه میراثهای غنی و نقدی که به نگاه او به مذهب، به زن و مدرنیته وجود دارد.
داستانهایی مثل «اهل هوا»، «دندیل»، و «ترس و لرز» به زبانهای متعددی، از جمله به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، فرانسه، روسی و آلمانی ترجمه شدهاند، و بسیاری از آثار او بارها روی صحنه رفتهاند. برخی از آثار ساعدی هنوز پس از چند دهه از خاموشی او، در جمهوری اسلامی ایران اجازه نشرو اجرا ندارد.
مالیخولیای ترس و جنون در “آرامش در حضور دیگران”
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.