۱۶آذر؛ روز دانشجو و پیشینه جنبش دانشجویی در ایران
۶۶ سال از واقعهای که منجر به نامگذاری ۱۶آذر به نام روز دانشجو در ایران شد میگذرد. جنبش دانشجویی از آن روز تا کنون با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده است. اما شعله مقاومت در برابر دیکتاتور از دو نوع شاهی و شیخی آن هرگز به خاموشی نگراییده است. نگاهی به پیشینه جنبش دانشجویی و فراز و نشیبهای آن در ایران.
از ابتدا تا انقلاب ۵۷
نقطهی آغاز ۱۶ آذر ۳۲
پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، تظاهراتها و اعتصابهای پراکندهای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق برگزار شد. بعد از کودتا اعلام شد که روابط ایران و انگلیس که در زمان نخستوزیری مصدق و در جریان ملیشدن صنعت نفت قطع شده بود از سر گرفته خواهد شد و نیکسون نایب رئیس جمهور وقت آمریکا؛ کشوری که حامی کودتا علیه مصدق بود، برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع نقطه آغاز تظاهرات دانشجویان در ایران شد.
سرکوب توسط دیکتاتوری شاه
دیکتاتوری وابسته پهلوی برای پیشگیری از گسترش اعتراضات دانشجویی و تعمیم آن به بخشهای دیگر جامعه که پشتیبان دولت ملی دکتر مصدق بودند، تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت. در روز ۱۶ آذر ۳۲ نیروهای نظامی شاه در دانشکده فنی، اقدام به تیراندازی کردند که موجب مرگ سه دانشجوی دانشکده فنی به نامهای احمد قندچی، آذر(مهدی) شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد. ۱۶آذر، بعد از این واقعه روز دانشجو نامیده شد و از آن پس دانشجویان ایران به یاد سه دانشجوی شهید راه آزادی، یاد آنان را گرامی داشته و راه آنان را ادامه میدهند.
ادامه جنبش دانشجویی
بعد از سرکوب دانشجویان در ۱۶ آذر ۳۲، فضای حاکم چه در دانشگاهها، چه در مکانهای دیگر کشور در ظاهر مانع رشد جنبش دانشجویان بود. اما جنبش دانشجویی نشان داد که خاموشیناپذیر است. فراز بعدی جنبش دانشجویی در سال ۳۹ بود. دانشجویان در اعتراض به نتایج انتخابات «مجلس» حکومت فعلی وقت دست به تظاهرات زدند. شمار زیادی از دانشجویان دستگیر شدند. متعاقبا هزاران دانشجو در تهران، مشهد و تبریز به جنبش اعتراضی دانشجویان پیوسته و خواهان آزادی دانشجویان زندانی شدند. دانشجویان سرانجام توانستند خواستهی خود را محقق کنند آزادی دانشجویان دستگیرشده و بازگشایی دانشگاه که به مدت یکماه بسته شده بود. مدتی بعد نیز اعتراض دیگر دانشجویان توسط حکومت در ۱ بهمن ۴۰ سرکوب شد و دانشگاه به مدت سه ماه تعطیل شد اما جنبش دانشجویی از پای ننشست.
دهه۴۰ و روی آوردن جنبش دانشجویی و جنبش مردم ایران به مبارزه مسلحانه
سرکوب نمیتوانست مانع دانشجویان شود. جنبش دانشجویی منفک از مبارزات مردم ایران برای آزادی نبود که با سرکوب از میدان به در شود. مبارزه در حال اعتلاء بود و حکومت شاه از این موضوع غافل بود.
با شروع دهه ۴۰ دانشجویانی که در بطن مبارزه مردم ایران برای آزادی پرورش یافته بودند حلقه مفقوده جنبش را یافته و گامی بلند را برداشتند؛ مبارزه مسلحانه و چریکی. سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق که اکثریت قریب به اتفاق آنها از میان دانشجویان و قشر تحصیلکرده جامعه آن روزگار بودند قدم به میدان مبارزات مردم ایران گذاشتند؛ محمد حنیفزاده، علی اصغر بدیعزادگان و سعید محسن، بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان و …
حماسه سیاهکل در سال ۴۹ از اولین نشانههای جنبشی بود که نوید میداد جنبش دانشجویی که با جنبش سراسری پیوند خورده است، هیچگاه خاموشی نخواهد پذیرفت و مبارزه برای آزادی وطن را در شیوه جدید آن پی خواهد گرفت.
وقتی در سال ۵۰ اعضای سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق؛ بعد از هجوم ساواک دستگیر شدند اکثریت اعضای این دو سازمان پیشتاز را دانشجویان تشکیل میدادند.
از آن پس تا سال ۵۷، دانشجویان نقش بسزایی در به ثمررساندن انقلاب ضدسلطنتی داشتند. انقلابی که دانشگاه و دانشجویان جزء اولین قربانیان آن بودند.
از انقلاب ۵۷ تا قیام ۱۸ تیر ۷۹
جنبش دانشجویی پس از انقلاب ۵۷
پس از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، دانشگاههای کشور و جنبش دانشجویی مبارز آن تنها دوران کوتاهی از آزادی عمل و فعالیت صنفی و سیاسی باز را تجربه کردند.
با حاکمیت یافتن ارتجاع و خیانت سران ولایت فقیه به آرمانهای انقلاب و نیروهای انقلابی، جنبش دانشجویی و دانشگاههای کشور نیز مورد تهاجم گسترده ارتجاع قرار گرفت. مرتجعان حاکم میدانستند که بدون سرکوب و یا مسخ نیروهای انقلابی و جنبش دانشجویی، روند تثبیت دیکتاتوری با مخاطرههایی جدی روبهرو خواهد شد. کارنامه ۴۱ساله حکومت ولایت فقیه در بهوجود آوردن تنگناهای بیسابقه در دانشگاهها، هراس حاکمان مستبد از جنبش دانشجویی را به خوبی به اثبات میرساند.
کودتای «انقلاب فرهنگی» در دانشگاهها
بلافاصله پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ تا مدتی فضای سیاسی باز بود و دانشجویان که نقش مهمی در انقلاب ایفا کرده بودند میخواستند هر چه زودتر به دانشگاه برگردند و ایدآلهای خودشان را پیاده کنند. نیروهای پیشتاز سیاسی در دانشگاهها کلاسهای آموزشی میگذاشتند و به فعالیت سیاسی میپرداختند.
پس از اشغال سفارت آمریکا در ۱۳آبان۵۸، خمینی، دولت بازرگان را که در ابتدا آن را دولت «امام زمان» مینامید از سر راه خود برداشت تا ارتجاع را یکسویه بر کشور استیلا بخشد. خمینی بعد از حذف بازرگان سراغ دانشگاهها که ارتباط تنگاتنگی با مجاهدین و چریکهای فدایی داشتند رفت.
وی در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ بر تصفیه دانشگاهها تأکید کرده و گفت: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.» این سخن خمینی شروع کودتایی شد که نام «انقلاب فرهنگی» توسط حکومت بر آن نهاده شد.
چند روز بعد، رئیس وقت شهربانی در بخشنامهای از مسؤولان دانشگاهها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاهها خودداری نمایند.
اولین قدم کودتا
اولین قدم کودتا در ۲۱ فروردین ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز انجام شد. پس از آن در ۲۶ فروردین، برنامه پرسش و پاسخ هاشمی رفسنجانی با دانشجویان دانشگاه تبریز به تشنج کشیده شد و بهانه برای تعطیلی دانشگاه تبریز فراهم شد.
در ۲۹ فروردین همان خمینی طی سخنرانی شدیداللحنی به میدان آمد و گفت: «ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمیهراسیم. ما از دانشگاههای غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب است میهراسیم.» در این روز «شورای انقلاب» ارتجاع در پی دیدار با خمینی طی اطلاعیهای مهلتی سه روزه به گروهها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاههای سراسر کشور داد.
تعطیلی و بازگشایی دانشگاهها بعد از ۲ سال
در پی این اطلاعیه، در این روز درگیریهای گستردهای میان انجمنهای اسلامی و دیگر گروههای سیاسی در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ داد و در تهران خشونت بارترین درگیریها در دانشگاه تربیت معلم روی داد و در نهایت به تعطیلی کامل دانشگاهها و تکمیل کودتای «انقلاب فرهنگی» انجامید. تعداد کشتههای درگیریهای این چند روز در شهرهای مختلف ۳۸ تن و تعداد زخمیشدگان ۲۰۰ تن اعلام شد. بیش از ۵۷ هزار دانشجو از نزدیک به ۱۷۴ هزار دانشجو و دستکم ۷۰۰ استاد دانشگاه از مجموع ۱۲ هزار استاد در کودتای «انقلاب فرهنگی» اخراج شدند. از تاریخ ۱ اردیبشهت۵۹ که کودتا غلبه کرد دانشگاهها تا ۱۵خرداد همان سال باز بود. ۱۵ خرداد به عنوان پایان سال تحصیلی اعلام و از آن پس تا ۲۷ آذر۶۱ دانشگاهها تعطیل شد.
از بهار ۵۹ و بعد از کودتای «انقلاب فرهنگی» نظام کوشید تا با گزینش و ورود دانشجویان سهمیهای ضمن برهم زدن تعادل جمعیتی دانشگاهها، رمق هرگونه مخالفت و مقاومت در برابر استبداد را از آن بگیرد. هرچند نظام موفق نشد به طور کامل دانشگاه را خاموش کند اما تا مقطع ۱۸ تیر ۷۸ یعنی ۱۹ سال پس از «انقلاب فرهنگی»، دانشگاه هنوز نتوانسته بود نقش شایسته خود را در جنبش اعتراضی مردم ایران به دست آورد.
سیاست پولیسازی دانشگاهها در دوران رفسنجانی
بعد از آن جنبش دانشجویی که تازه از کودتای «انقلاب فرهنگی» عبور کرده بود تا حدودی تحت تاثیر جنگ ایران و عراق قرار گرفت. بعد از اتمام جنگ و روی کارآمدن رفسنجانی سیاست پولیسازی دانشگاهها پیش گرفته شد و دانشگاه آزاد رو به رشد قارچگونه گذاشت. در دوران ۸ساله رفسنجانی این سیاست با شدت ادامه داشت و تاکنون نیز ادامه یافته است. سیاست پولیسازی دانشگاه که امکان تحصیلات را در اختیار قشر مرفه وابسته به حکومت منحصر میکرد و عواقب کودتا منجمله گزینش افراد وابسته به حکومت به عنوان دانشجو، تاثیر خودش را بر جنبش دانشجویی میگذاشت. اما این جنبش مانند آتش زیرخاکستر هر لحظه آماده شعلهکشیدن بود.
از ۱۸ تیر ۷۸ تا قیام دی ۹۶
شعبده خاتمی و قیام ۱۸ تیر ۷۸ و اعتلای مجدد جنبش دانشجویی
با شروع شعبده خاتمی و بازی «اصلاحطلبی» جنبش دانشجویی نیز آماده میشد تا دوباره وظیفه خود را ایفا نماید. خاتمی که با وعده «آزادیهای سیاسی و اجتماعی» وارد صحنه شده بود تا برای حکومت ولایت فقیه عمر بیشتری بخرد چندان در مقابل جنبش دانشجویی دوام نیاورد. ۲ خرداد ۷۶ تا ۱۸ تیر ۷۸ عمر دوران فریبکاری خاتمی و بازشدن دست او به دست دانشجویان بود.
خیزش دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ با اعتراضات دانشجویی و حمله نیروهای لباس شخصی و انتظامی به کوی دانشگاه تهران آغاز شد. در روزهای بعد دامنه اعتراضات دانشجویی در سطح شهر گسترش یافت و ابعاد اجتماعی پیدا کرد. سرانجام این حرکت اعتراضی گسترده با ورود مستقیم سپاه و بسیج، در ۲۳ تیر سرکوب شد.
خاتمی فرمان ورود سپاه و بسیج برای سرکوب دانشجویان را داد و مهر باطل بر کارنامه از ابتدا مردود خود زد.
فیروزآبادی، «رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح» حکومت، در مورد سرکوب دانشجویان در قیام ۱۸ تیر ۷۸ گفته بود «دستور ورود سپاه و بسیج را خاتمی صادر کرده است. این تصمیم شورایعالی امنیت ملی و تأیید رئیسجمهور بود. آن زمان جلوی خود بنده آقای روحانی با آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند وضع اینگونه و جمعبندی این است و ایشان گفتند دیگر هر تصمیمی که گرفتید انجام دهید، از این به بعد هم همینطور خواهد بود».
هرچند جنبش دانشجویی و حرکتهای اعتراضی مردم ایران متوقف نشد و مترصد فرصتهای آتی باقی ماند چنانچه در تابستان ۸۸ در ابعاد بسا گستردهتر بروز و ظهور یافت و ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به عنوان نقطه عطفی در تاریخ جدید جنبش دانشجویی شناخته شد.
ستارهدار کردن دانشجویان توطئهای برای خفهکردن جنبش دانشجویی در دوران احمدینژاد
روی کارآمدن احمدینژاد برای جنبش دانشجویی هزینههای بسیاری داشت. احمدینژاد از همان ابتدا شروع به توقیف نهادها و تشکلهای دانشجویی کرد. هزاران دانشجو در دوران وی ستارهدار شده و یا اخراج شدند. این سرکوب و حذف شامل استادان دانشگاهها نیز میشد. اما جنبش دانشجویی این سرکوب را برنتابید و در سال ۸۸ که خامنهای میخواست برای دومین بار احمدینژاد را از صندوق بیرون بکشید به سرکوب احمدینژادی دانشجویان واکنش نشان داد و شعلههای قیام ۸۸ با حضور گسترده دانشجویان گر گرفت.
قیام ۸۸ و به میدان آمدن شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»
ده سال پس از قیام دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸، قیام سال ۸۸ به وقوع پیوست. این قیام نیز به مانند ۱۸ تیر ۷۸ در ابتدا با استفاده از شکافهای درونی نظام شروع شد اما طولی نکشید که به شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» بالغ شد. قیام سال ۸۸ وسیعترین خیزش اجتماعی در تهران پس از خیزش تاریخی ۳۰ خرداد ۶۰ بود. ۲۸ سال پس از سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز مردم تهران در سال ۶۰ و ۱۰ سال پس از سرکوب قیام دانشجویان در ۱۸ تیر، قیامی دیگر آغاز شده بود. هرچند در طول ۲۸ سال نسلهای متعددی به دانشگاهها آمده و خارج شده بودند اما به لحاظ تاریخی یک تداوم تاریخی در صفبندی با نظام ولایت فقیه قابل مشاهده بود. در مقطع قیام ۸۸، دانشگاه نقشی فراتر از سال ۷۸ داشت. به میزانی که جنبش سراسری اوج میگیرد و ابعاد آن گسترش مییابد، دانشگاه نیز نقش واقعی خود را پیدا میکند.
از قیام دی ۹۶ تا …
دی ۹۶ دانشگاه تهران و شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا»
با نگاهی به ۱۸ تیر ۷۸ بعد از ۱۹ سال میتوانیم پیشروی دانشجویان در امر مبارزه را مشاهده کنیم. آن قیام برای برداشتن نقاب اصلاحطلبی دروغین از چهره بخشی از نظام صورت گرفت و در قیام ۹۶ دانشجویان با سر دادن شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مُهر سرنگونیطلبی را بر قیام ایران زدند.
روز ۷ دی ۹۶ که قیام ایران از مشهد آغاز شد، نخستین شعار و اعتراض «مرگ بر گرانی بود» اما به فاصلهای کوتاه به شعار «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر خامنهای» بالغ شد.
۹ تیر ۹۶ یعنی دو روز پس از شروع قیام، از سردر دانشگاه تهران شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» به آسمان برخاست. قیامی که هیچ ربط و پیوندی به هیچ یک از جناحهای حکومتی نداشت با همین شعار مهر سرنگونی نظام را از جانب جنبش دانشجویی بر قیام زد و پایان بازی اصلاحطلب و اصولگرا در درون نظام را اعلام کرد.
به این ترتیب دانشگاه نقشی بالاتر و فراتر از نقشی را که در قیامهای ۷۸ و ۸۸ داشت نصیب خود کرد. سنایی راد، معاون سیاسی سپاه در اوایل بهمن ۹۶ با بیرونی کردن بخشی از جمعبندی درونی اطلاعات سپاه گفت: «۸۰ درصد دستگیرشدگان زیر ۳۰ سال سن دارند» و «۵۲ درصد این دستگیرشدگان فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند». به این ترتیب و به عبارت دیگر او تصریح کرد که ۴۸ درصد از دستگیرشدگان یا دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و یا دانشجو میباشند. همین امر به روشنی نشان میدهد که تا چه میزان جامعه دانشگاهی در قیام دی ماه حضور داشته و تا چه میزان پایداری و مقاومت از خود نشان داده است.
حضور گستردهی دانشجویان در قیام و دستگیریهای گستردهای که در هنگام قیام و پس از آن از میان دانشجویان صورت گرفت در حقیقت مقابلهی نظام با نقش جدید و فعال دانشجویان در این مرحله از مبارزه بود. متعاقب آن، احکام سنگین زندان برای دانشجویان صادر شد. احکامی که انتقام از دانشجویان و زهر چشم گرفتن از آنها به خاطر شعار تاریخی «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و برافراشتن پرچم سرنگونی در دانشگاهها بود.
اما این پایان ماجرا نبوده و نیست تاریخ مبارزات و جنبش دانشجویی ایران نشان داده است به رغم هرگونه سرکوب و سانسور فریاد آزادیخواهی از دانشگاه بلند است و دانشجو را سودای خاموشی در سر نیست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.