مرکز پژوهش های جهانی سازی، ۷ ژانویه ۲۰۲۱

  

یک سال پیش، «سال های دیوانه با یک قتل شروع شد»[۱].

قتل سردار قاسم سلیمانی فرماندۀ نیروی قدس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،  ابو مهدی المهندس معاون فرماندۀ شبه نظامیان بسیج مردمی عراق (حشدِ الشعبی)، با شلیک موشک های هلفایر مجهز به هدایت لیزری از روی پهپاد ام کیو ۹ ریپر در واقع یک حرکت جنگی بود.

حملۀ ضربتی پهپادها به فرودگاه بغداد مستقیماً نه فقط به فرمان رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ انجام گرفت که یک جانبه بی آنکه تحریکی صورت گرفته باشد خارج از قانون عمل کرده بود بلکه به شکل تحریک خشونت آمیزی طراحی شده بود تا واکنش ایران را در پی داشته باشد که متعاقباً با اتکا به اصل « دفاع از خود» با آن مقابله کند، و سپس ایالات متحده بر آن می بود تا این طرح را به مثابه « بازدارندگی » معرفی کند. شما می توانید این سناریو را شکلی از اشکال انحرافی ی پرچم دروغینِ معکوس شده بنامید.

سازمان سیا[۲] این عملیات را به مثابه « قتل هدف گیری شده » معرفی کرد، یعنی عملیاتی پیشگیری کننده برای در هم کوبیدن به اصطلاح طرح سلیمانی برای حملۀ فوری علیه دیپلماتها و نظامیان آمریکائی.

دروغ. زیرا هیچ مدرکی برای ادعای سازمان سیا وجود ندارد. و علاوه بر این، نخست وزیر عراق عادل عبدالمهدی در مقابل پارلمان عراق ماجرای واقعی را به این شکل توضیح داد که : سلیمانی با یک پرواز عادی بین دمشق و بغداد در مأموریت دیپلماتیک بود تا در گفتگوی پیچیده ای بین تهران و ریاض با میانجیگری نخست وزیر عراق به درخواست رئیس جمهور ترامپ، شرکت کند.

نتیجه می گیریم که ماشین امپراتوری در واقع با نقض تمام و کمال حقوق بین الملل یک فرستادۀ دیپلماتیک را به قتل رسانده است.

سه عنصر اصلی که قتل سلیمانی را تشویق کرده اند نو محافظه کاران آمریکائی هستند که از تاریخ، فرهنگ و سیاست آسیای جنوب غربی هیچ اطلاعی ندارند، و سپس لابی های اسرائیلی و سعودی که قویاً فکر می کنند هر بار که ایران مورد حمله قرار گیرد از منافع آنان دفاع شده است. ترامپ قادر به دیدن وضعیت در کلیت و انشعابات فوق العادۀ آن نبود : فقط به دیکته های شلدون ادلسون[۳]، و زمزمه هائی که جارید کوشنر عربی در گوشش می خواند و سفارشات دوست نزدیکش محمد بن سلمان (ام بی اس Mbs) عمل می کرد.

زره « اعتبار » آمریکائی

پاسخ ایران به قتل سلیمانی به دقت در تناسب با وضعیت پیش آمده بود تا به «بازدارندگی» انتقامی امپراتوری نیانجامد : به همین علت شلیک موشک های نقطه زن روی پایگاه هوائی عین الاسد که در کنترل آمریکائی ها در عراق است با اطلاع قبلی به پنتاگون صورت گرفت.

همان گونه که می توانستیم انتظار داشته باشیم، در نخستین سالگرد قتل سلیمانی خطر جنگ آمریکا و ایران دوباره به نقطۀ بحرانی رسید. در نتیجه بررسی آنچه را که فرماندۀ پدافند هوائی سپاه پاسداران در نیروی هوافضای سپاه پاسداران سرتیپ پاسدار امیر علی حاجی زاده در شبکۀ لبنانی المنار اعلام کرده است باید مورد توجه قرار دهیم : « آمریکا و رژیم صهیونیستی [اسرائیل] برای هیچ کجا امنیت نیاوردند و در اینجا هم اگر اتفاقی رخ دهد (در منطقه) و جنگی صورت بگیرد، برای ما پایگاه آمریکا و کشور میزبانش تفاوتی ندارد»[۴].

یک سال پیش، حاجی زاده در توضیح حملۀ موشکی ایران گفته بود : «ما برای واکنش آمریکائی ها آماده بودیم و تمام قدرت موشکی ما در وضعیت آماده باش بود. اگر واکنش نشان می دادند، به همۀ پایگاه هایشان از اردن تا عراق، و در خلیج فارس و حتا ناوگان جنگی شان را در اقیانوس هند هدف می گرفتیم».

یک سال پیش، شلیک موشک های نقطه زن روی عین الاسد معرف یک قدرت متوسط بود که طی تحریم ها و رویاروئی با بحران اقتصادی و مالی تضعیف شده بود و در پاسخ به حمله، تجهیزات امپراتوری را که به پایگاه های امپراتوری تعلق داشت هدف گرفت. و این رویداد نخستین مورد در جهان است که از پایان جنگ دوم جهانی هرگز سابقه نداشته و به وقوع نپیوسته بود. این رویداد به روشنی در سراسر گسترۀ وسیع جهان حنوب به مثابه نفوذ در زره فرادستی « اعتبار » آمریکا که چندین دهه قدمت داشت تعبیر شد.

به این ترتیب، تهران بیدی نبود که با باد دو بی۵۲ با قابلیت هسته ای که اخیراً بر فراز خلیج فارس به پرواز درآمد بلرزد، و نه حتا با اعلام ورود یو اس اس جورجیا (زیر دریائی هسته ای) با قابلیت پرتاب موشکهای هسته ای در خلیج فارس توسط نیروی دریائی ایالات متحدۀ آمریکا در هفتۀ گذشته.

این صف آرائی در پاسخ به ادعای بی پایه  اساسی صورت گرفت که تهران را مسئول پرتاب ۲۱ راکت علیه سفارت ایالات متحدۀ آمریکا در منطقۀ سبز بغداد معرفی کرده است.

راکت های (منفجر نشده) کالیبر ۱۰۷ میلیمتری با مارک انگلیسی و نه فارسی می توانست به راحتی از انبار ذخیرۀ بغداد توسط هر کسی خریداری شود و این موضوع را خود من مستقیماً در اواسط سالهای ۲۰۰۰ در عراق مشاهده کرده بودم.

این واقعه به هیچ وجه نمی تواند به عنوان بهانۀ جنگ، یا « دفاع از خود » در ادغام با « بازدارندگی » مطرح شود. توجیه سنتکام[۵] در واقع به مانتی پایتون شباهت  دارد : حمله «…تقریباً مطمئناً توسط یک گروه اوباش انجام گرفته که از سوی تهران پشتیبانی می شوند ». یادآوری کنیم که « تقریباً مطمئناً» کُدی است برای اعتراف به این امر که « ما هیچ اطلاعی از اینکه چه کسی این کار را انجام داده نداریم ».

 چگونه باید – واقعاً – علیه تروریسم جنگید

وزیر امور خارجۀ ایران جواد ظریف به ترامپ خبر داد که در حال افتادن به دام یک بهانۀ جنگی جعلی است، و بازگشت آتش افروزی اجتناب ناپذیر خواهد بود. این یک نمونه از دیپلماسی ایران است که کاملاً در راستای سپاه پاسداران حرکت می کند : با وجود این، کل استراتژی پسا سلیمانی مستقیماً به رویکردهای آیت الله خامنه ای بستگی دارد.

و همین امر است که حاجی زاده را به تعیین خط قرمز ایران دربارۀ دفاع جمهوری اسلامی هدایت می کند : « ما دربارۀ قدرت موشکی با هیچ کس گفتگو نمی کنیم »، با پیشگیری ار هر گونه تلاش برای گنجاندن موضوع کاهش [بُرد] موشکها در بازگشت احتمالی واشنگتن به برجام. حاجی زاده  در عین حال اعلام کرده است که تهران بُرد موشکهایش را به ۲۰۰۰ کیلومتر محدود کرده است.[۶]

دوست من الایجا مگنیه[۷] که بی گمان گزارشگر جنگ در آسیای جنوب غربی در کوران چهار دهۀ اخیر است به دقت اهمیت سلیمانی را ترسیم کرده است.[۸]

همه، و نه فقط در طول محور مقاومت – تهران، بغداد، دمشق، حزب الله – بلکه به همچنین در گسترۀ جهان جنوب به خوبی می دانند چگونه سلیمانی فرماندهی مبارزه علیه دولت اسلامی/داعش در عراق از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ را به عهده داشت و چگونه در بازپس گیری تکریت در سال ۲۰۱۵ شرکت کرد.

زینب سلیمانی، دختر سردار چهرۀ مرد بزرگ و  احساساتی را ترسیم کرده که هم او الهام بخش آن بوده است[۹]. و دبیر اول حزب الله سید نصر الله در یک مصاحبۀ فوق العاده[۱۰] دربارۀ سلیمانی او  را مردی با « فروتنی بزرگ » حتا با « افراد عادی و مردم ساده » معرفی کرد.

نصر الله داستانی را تعریف می کند که برای مشخص نمودن شیوۀ عمل سلیمانی در جنگ واقعی – و نه تخیلی –  علیه تروریسم خیلی بارز و اساسی بنظر می رسد و سزاوار است که  آن را به شکل کامل یادآور شویم[۱۱] :

 

« در آن دوران، حاج قاسم از فرودگاه بغداد به فرودگاه دمشق رفته بود و از آنجا (مستقیماً) به بیروت و سپس به حومۀ جنوبی آمد. وقتی به خانۀ من رسید ساعت ۱۲ شب بود. چیزی را که به من گفت به خوبی یه یاد دارم : « در سحر، تو باید ۱۲۰ فرماندۀ عملیات (حزب الله) برای من تهیه کنی ». به او گفتم : « ولی حاجی، الآن نیمه شب است، چگونه می توانم ۱۲۰ فرمانده برای تو تهیه کنم ؟» به من گفت که اگر بخواهیم ( به شکل مؤثر) علیه داعش برای دفاع از مردم عراق، اماکن مقدس [مقبرۀ ۵ امام از ۱۲ امام شیعه در عراق واقع شده است]، حوزه های علمی و هر چه در عراق است بجنگیم راه حل دیگری وجود ندارد. گزینش دیگری وجود نداشت. « به مبارز احتیاج ندارم. به فرماندۀ عملیاتی احتیاج دارم [برای نظارت یگان های بسیج مردمی عراق]». به همین علت، در سخنرانی ام [دربارۀ قتل سلیمانی] گفتم که طی تقریباً ۲۲ سال از رابطۀ ما با حاج قاسم سلیمانی، از ما هرگز هیچ چیز درخواستی نکرده بود. او از ما هرگز چیزی نخواست و نه حتا برای ایران. البته فقط یک بار از ما درخواست کرد و این یک بار هم برای عراق بود، ۱۲۰ فرماندۀ عملیاتی. به این ترتیب او با من ماند، و شروع کردیم برای تماس با برادرانمان ( از بین حزب الله ) نفر به نفر. ما توانستیم ۶۰ فرماندۀ عملیاتی را فرابخوانیم که برخی از برادران در خط اول سوریه بودند که آنها را به فرودگاه دمشق فرستادیم (برای انیکه در آنجا منتظر سلیمانی باقی بمانند]، و دیگرانی که در لبنان بودن و ما آنها از خواب بیدار کردیم و فوراً از خانه هایشان آوردیم، چون که حاجی گفته بود که می خواهد آنها را پس از نماز صبح با هواپیما به دمشق ببرد. و در واقع، پس از نماز جمعی در بامداد، به سوی دمشق پرواز کردند، و حاج قاسم از دمشق با ۵۰ تا ۶۰ فرماندۀ حزب الله لبنانی به بغداد رفت و سپس با آنها راهی خطوط جبهه در عراق شد. او گفته بود که به مبارز احتیاج ندارد، زیرا شکر خدا، در عراق داوطلب بسیار است. ولی به فرماندگان زبده برای هدایت، آموزش، انتقال تجربه و کارشناسی به این رزمندگان احتیاج دارد. و تا از من برای گسیل ۶۰ فرماندۀ باقی مانده در دو سه روز آینده قول نگرفته بود بیروت را ترک نکرد».

خاورشناسی[۱۲]، یک بار دیگر

یک فرماندۀ قدیمی در دوران سلیمانی که من در ایران در سال ۲۰۱۸ ملاقات کرده بودم به ما، به همکار من سباستیانو کپوتو[۱۳] و خود من قول داده بود که تلاش خواهد کرد که یک مصاحبه با سردار را تدارک ببیند، در حالی که او هرگز با رسانه های خارجی مصاحبه نمی کرد. ما هیچ دلیلی نداشتیم که در  مورد مخاطب خودمان تردید کنیم،  در نتیجه تا آخرین دقیقه در بغداد ما در فهرست انتظار باقی ماندیم.

در مورد ابو مهدی المهندس که در کنار سلیمانی در حملۀ پهپادی در بغداد کشته شد، [به یاد دارم که در گروه کوچکی بودم که یک بعد از ظهر را با او گذراندم، در نوامبر ۲۰۱۷ در یک خانۀ محافظت شده در داخل، و نه در خارج، منطقۀ سبز بغداد بود. گزارش کامل من را در اینجا جستجو کنید[۱۴].

استاد دانشگاه محمد مرندی در دانشگاه تهران دربارۀ قتل [سردار سلیمانی] به من گفت : « مهمترین موضوع این است که نگاه غربی به وضعیت خیلی خاورگرایانه (به مفهوم اریانتالیسم) است. غربی ها از این اصل حرکت می کنند که گوئی ایران ساختار واقعی نداشته و همه چیز به افراد بستگی  دارد. در غرب قتل یک فرد موجب فروپاشی یک وزارتخانه، شرکت تجاری یا سازمان نمی شود. به همین علت وقتی آیت الله خمینی فوت کرد، غربی ها گفتند که انقلاب به پایان رسیده است. ولی روند قانون اساسی ظرف چند ساعت یک رهبر جدید به وجود آورد. مابقی به تاریخ تعلق دارد ».

این موضوع شاید بتواند بخش مهمی از ژئوپلیتیک سلیمانی را توضیح دهد. شاید که او یک ستارۀ درخشان انقلابی بوده باشد، بسیاری در جهان جنوب او را به مثابه چه گوارای آسیای جنوب غربی تلقی می کنند، ولی او به ویژه یکی از چرخ های ماشینی است که با چرخ دنده های بسیاری نقطۀ مفصلی پیدا می کند.

 معاون رئیس پارلمان ایران، حسین امیر عبداللهیان در شبکۀ خبر اعلام کرده است که سلیمانی دو سال پیش از قتلش «عادی سازی» بین اسرائیل و رژیم های سلطنتی خلیج فارس را پیشبینی کرده بود.

در عین حال، او خیلی به موضعگیری اتحادیۀ عرب در سال ۲۰۰۲ نیز آگاه بود، که از جمله عراق، سوریه و لبنان با او هم عقیده بودند : یعنی « عادی سازی » بدون دولت فلسطینی مستقل، قابل زیست، در مرزهای ۱۹۶۷، با اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت حتا نمی تواند آغاز شود.

امروز همه می دانند که این آرزومندی مُرده و حتا کاملاً به خاک سپرده شده است. آنچه باقی مانده، تابلوی عادی و مصیبت بار است : قتل سلیمانی به دست آمریکا، قتل دانشمند پر ارزش ایرانی محسن فخری زاده به دست اسرائیل، جنگ خدشه ناپذیر اسرائیل و نسبتاً با شدت کمتر علیه ایران که کاملاً از سوی جادۀ کمربندی با واشنگتن « Beltway » پشتیبانی می شود، اشغال غیر قانونی برخی مناطق شمال شرقی سوریه توسط واشنگتن برای تصاحب اندکی نفت، مسابقۀ دائمی برای تغییر رژیم دمشق، و ابلیس نمائی بی وقفۀ حزب الله.

فراسوی آتش دوزخ

تهران به روشنی مشخص کرده است که بازگشت و حداقل احترام متقابل بین ایالات متحده و ایرانی ایجاب می کند که واشنگتن مقدماً بی هیچ شرطی به برجام باز گردد، و به تحریم های غیر قانونی و یک جانبۀ دولت ترامپ پایان دهد. این پارامترها قابل گفتگو نیست.

نصرالله به سهم خود روز یکشنبه در یک سخنرانی در بیروت گفته است : « یکی از پی آمدهای اصلی قتل سردار سلیمانی و المهندس فراخوان هائی ست که برای اخراج نیروهای آمریکائی در منطقه صادر شده است. چنین فراخوان هائی در دوران پیشا قتل وجود نداشت. شهادت فرماندهان محور مقاومت راه خروج از عراق را به یگان های آمریکائی نشان داد ».

چنین نظریه ای شاید یک توهم باشد، زیرا مجتمع های صنعتی نظامی امنیتی هرگز داوطلبانه یک مرکز کلیدیِ پایگاه های امپراتوری را رها نخواهد کرد.

مهمترین نکته این است که وضعیت پسا سلیمانی به ارتقاء سلیمانی انجامیده است. محور مقاومت تهران، بغداد، دمشق، حزب الله بجای فروپاشی به تقویت یکدیگر ادامه خواهند داد.

در سطح داخلی و همواره زیر تحریم « فشار حداکثری »، ایران و روسیه برای تولید واکسن کووید-۱۹ همکاری می کنند، و انستیتو پاستور ایران نیز با یک شرکت کوبائی برای تولید مشترک واکسن همکاری می کنند[۱۵].

ایران جایگاه خود را به مثابه گره کلیدی در راه ابریشم نوین  در آسیای جنوب غربی تثبیت می کند : همکاری استراتژیک ایران و چین[۱۶] با وزرای امور خارجۀ دو کشور جواد ظریف و وانگ ئی دائماً تقویت می شود، و این امر پکن را به سرمایه گذاری در جغرافیای اقتصادی در پارس جنوبی تشویق می کند که بزرگترین ذخیرۀ گاز جهان است.

ایران، روسیه و چین در باز سازی سوریه شرکت خواهند داشت، و این امر در عین حال به تدریج در طول زمان به تشکیل شبکۀ جدیدی در جادۀ ابریشم خواهد انجامید : جادۀ آهنین ایران، عراق، سوریه، مدیترانۀ شرقی.

همۀ این جریان ها روندی دائمی و به هم پیوسته را تشکیل می دهد که هیچ آتش دوزخی نمی تواند آن را دچار حریق کند.

پپه اسکوبار

Pepe Escobar

Article original en anglais :

The Raging 2020s. Soleimani Geopolitics, One Year On 

asiatimes.com

ترجمۀ حمید محوی

گاهنامۀ هنر و مبارزه/پاریس/۱۲ ژانویه ۲۰۲۱

[۱] Années Folles ont commencé avec un meurtre

[۲] Mighty Wurlitzer impérial

[۳] Sheldon Adelson

مترجم : برگرفته از ویکیپدیا : سرمایه‌دار یهودی آمریکایی و یکی از ثروت‌مندترین افراد زنده در جهان است. وی سهام‌دار عُمده، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت لاس‌وگاس سَندز، مالک بسیاری از هتلها، سالن‌های گردهمایی و کازینوها در سراسر جهان[۵] از جمله در شهرهای لاس‌وگاس در ایالات متحده آمریکا، ماکائو در جمهوری خلق چین و سنگاپور است. ادلسون همچنین صاحب امتیاز روزنامه اسرائیلی، اسرائیل هیوم است. وی یهودی‌تبار است و تاکنون ده‌ها میلیون دلار به سازمان‌های عمدتاً یهودی در سراسر جهان، کمک مالی اعطا کرده‌است. در دوران ریاست جمهوری ترامپ برخی ترامپ را به مانند یک عروسک خیمه شب بازی در دست ادلسون دانستند و خروج از برجام و انتقال پایتخت اسرائیل از تل اویو به بیت المقدس ( اورشلیم ) نیز به خواست او انجام شده است.

 

[۴]  déclaré

[۵] justification de Centcom

[۶]  مترجم : به نقل از تسنیم ۱۳ دی ۱۳۹۹  : حاجی زاده بطور مشخص تر می گوید که : «فرمانده نیروی هوافضای سپاه درخصوص توان موشکی و برخی تلاش‌ها برای محدود کردن آن نیز گفت: این توان موشکی قابل مذاکره نیست و غلط می‌کند کسی بخواهد در این زمین مذاکره کند. اجازه مذاکره دربارۀ توان موشکی به هیچ مسئولی داده نمی‌شود و این خط قرمز است. قدرت و توان موشک ما را می‌توان در اظهار نظرهای دشمنانمان دید. هیچ‌کس ما را به محدودیت بُرد ۲هزار کیلومتر مجبور نکرده است چون ما بر سر توان موشکی با کسی صحبت نمی‌کنیم، این تصمیم خودمان بوده است و این بُرد برای ما ابدی هم نیست

[۷]  مترجم : الایجا مگنیه : الایجا مگنیه خبرنگار باسابقه جنگ و تحلیلگر سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا

[۸] détaillé

[۹] https://www.youtube.com/watch?v=7Pz3fZNlCEQ

[۱۰] interview extraordinaire

[۱۱] citée dans son intégralité

[۱۲] Orientalisme

 

مترجم : بطور مختصر و از سر تسامح شاید بتوانیم در بارۀ اریانتالیسم /خاور گرائی یا شرق شناسی غربی بگوئیم که :

در اینجا خاور گرائی یا خاورشناسی به مفهوم منفی به کار برده شده و حاکی از نگاه فانتاسماتیک غرب نسبت به شرق است. این اصلاح با ادوارد سعید رایج شد و به معنای شرقی ست که غرب اختراع کرده و فانتاسماتیک بوده و با واقعیت فاصله دارد. فانتاسم غرب در عین حال جایگاه فرافرکنی، جلوه گاه ترس و بیم ها و احساس برتری غرب است. و شاید به قول سمیر امین (و نه تنها او) که نژاد پرستی را زائیدۀ خصلت درون بودی انباشت سرمایه می داند، اریانتالیسم نیز به روبناهای چنین زیربنائی مرتبط می باشد به ویژه وقتی می بینیم که نخستین جلوه گاه های اوریانتالیسم به عنوان جنبش هنری  در جهان ادبیات و هنر قرن هجدهم شروع شد که هم عصر و عرض دوران توسعه سرمایه داری و جهان گشائی و استعمار است – که حتماً هست (دوستانی که از این تعریف  به حق رضایت خاطر ندارند، به کتاب « اریانتالیسم- شرق اختراع غرب» اثر ارزشمند ادوارد سعید مراجعه کنند). نکته اینکه این استاد ایرانی به درستی طمع امپراتوری برای بلعیدن جهان را در نقطۀ مفصلی با « اریانتالیسم » و درک فانتاسماتیک غرب از شرق قرار داده است. به این معنا که اریانتالیسم صرفاً یک اشتباه ساده در تحلیل واقعیات نیست بلکه کاملاً ایدئولوژیک و ساختاری ست.

[۱۳] Sebastiano Caputo

[۱۴] ici

[۱۵] coproduira un vaccin

[۱۶] partenariat stratégique Iran-Chine

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)